ما سکوتِ سختِ اين هه راه را
به دندان شکستهايم
باور کنيد جز حرفِ گريه در مسيرِ ما
هيچ رَدی از جای پای تبسم باقی نمانده است.
پشتِ سر
کسی از غيبتِ پنهانِ ستاره به دريا نمیرسد
ما از بیراههی دورِ دريا آمدهايم،
سختی کشيدهايم
سکوت کردهايم
شب و روزِ پس چه خواهد شدِ فردا را شمردهايم،
چرا اين همه چراغ
در يکی خانه بسوزد وُ
اين همه بسيار و بیچراغ، بیديده، بینشان،
بینام وُ بیسراغ؟!
« سید علی صالحی »