کوثر89
پسندها
663

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • چوطوري ؟ خوبي ؟
    مواظب باش سرما نخوري
    چي ميگه ؟ خرس برا چي ؟ ميخورتم يه وقت خو :ديييييييييييي
    سيلامممممممممم كوثريوووووووووو
    خعلي سرده خعلي دارم يخ ميزنم يـــــــــــــــــــــــــــــــــخ
    نه باووووووو گول نميخورم كه گول منو ميخوره :دي ...
    تو خونه رو چي كار كنم ؟فكر كنم اخرش مجبور شم برم بخاري رو بغل كنم :ديييييييي
    من هم همین طور
    بهم اگر دوست داشتید همون علی بگید بهتره
    بله بله درس از همه چی واجبتره
    خدا به همراتون
    شبتون /پر از ارامش
    بنفش یجورای نقطه عطفه.البته از نظر من
    یعنی مابین قرمز پر حرارت و ابیه خنک قرار داره
    و واقعا زیباست
    راستش رو باید بگم
    این نوشته اولش هم بنفش بود
    درست می گید هرکی بنفش انتخاب کرده واقعا خوش سلیقه بوده
    [گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟
    گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم،
    تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر،
    من می دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی
    وگرنه همان بار اول شفایت می دادم.
    گفتم: مهربانترین خدا، دوست دارمت
    گفت: عزیزتر از هر چه هست من دوست تر دارمت
    چرا که تنها اینگونه می شود تا همیشه شاد بود
    گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟
    گفت: بارها صدایت کردم،
    آرام گفتم: از این راه نرو که به جایی نمی رسی،
    توهرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد
    بلند من بود که عزیزتر از هر چه هست از این راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهی رسید
    گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟
    گفت: روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،
    پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،
    بارها گل برایت فرستادم، کلامی نگفتی،
    می خواستم برایم بگویی و حرف بزنی.
    آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تنها اینگونه شد تو صدایم کردی
    گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا، بر شانه های صبورت بگذارم، آرام برایت بگویم و بگریم، در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟ گفت: عزیزتر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی، که در تمام لحظات بودنت برمن تکیه کرده بودی،
    من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی،
    من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد،
    با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم
    گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی، اینگونه زار بگریم؟
    گفت: عزیزتر از هر چه هست،
    اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید
    عروج می کند، اشکهایت به من رسید و من یکی یکی بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان
    خوب خانم مهندس هستین دیگه
    نعمت های خدا همش بی نظیر و خوبه
    اما بارون بیشتر به دلم میشینه
    بارون عجیبه
    من هم خوشبختم خانم کوثر خانم مهندس
    اینجا دیروز یکم برف امد
    ولی سریع قطع شد
    ولی خیییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی سرد شده اخبار می گفت سرما ادامه داره
    من علی هستم بهم می گن علی داداش
    این اسمم برا خودش ماجرا دارهمن کلمه راد دوست دارم
    اول ثبت نام نه علی رو قبول می کرد نه راد رو
    من کنار راد کلمه یاران گذاشتم
    شد یارانراد
    یجورایی هم برا خودم با معناست یه جورایی هم من در اوردیه این اسم
    این یکی نشنیده بودم
    خیلی با حال بود
    خیلی خوشم اومد
    ممنونم عالییییی بود
    یادتون فقط خود ادم ها می تونن خودشون رو پیدا کنن
    نه هیچکس دیگه.
    علامه جعفری عزیز میگه
    جان ادمی در زندانی است که کلیدش در دست خود اوست
    اعتراف
    من زنگي را دوست دارم
    ولي از زندگي دوباره مي ترسم!
    دين را دوست دارم
    ولي از كشيش ها مي ترسم!
    قانون را دوست دارم
    ولي از پاسبان ها مي ترسم!
    عشق را دوست دارم
    ولي از زن ها مي ترسم!
    كودكان را دوست دارم
    ولي از آينه مي ترسم!
    سلام را دوست دارم
    ولي از زبانم مي ترسم!
    من مي ترسم ، پس هستم
    اين چنين مي گذرد روز و روزگار من
    من روز را دوست دارم
    ولي از روزگار مي ترسم

    حسین پناهی
    خب اگر این سوالها دغدغه تون بشه شک نکنید میرید و به جواب هاتون می رسید
    شک نکنید
    زندگی شاید ،
    شعر پدرم بود ، که خواند
    چای مادر ، که مرا گرم نمود
    نان خواهر ، که به ماهی ها داد
    زندگی شاید آن لبخندی ست ، که دریغش کردیم
    زندگی ، زمزمه ی پاک حیات است ، میان دو سکوت
    زندگی ، خاطره ی آمدن و رفتن ماست
    لحظه ی آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست
    من دلم می خواهد ،
    قدر این خاطره را ، دریابم
    انشاالله که این روزا هم به خوبی سپری میشه ؛ غصه شو نخور . :smile:

    ضمنا از من خوش اخلاق تر پیدا کردی ، خبر بده باهاش بیعت کنیم . :D
    هر زمان نو می شود دنیا و ما
    بی خبر از نو شدن اندر بقا
    پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتی ست
    مصطفی فرمود دنیا ساعتی ست
    آزمودم، مرگ من در زندگی ست
    چون رهی زین زندگی، پایندگی ست
    تـو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب

    بدینسان خــوابها را با تو زیبـــا می کنــم هر شب

    تبـی این گاه را چون کـــوه سنگین می کند آنگاه

    چه آتشها که در این کــــوه برپا می کنم هر شب

    تماشایی است پیـــچ و تاب آتش ها خوشا بر من

    که پیــــــچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب

    مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست

    چگــــونه با جنون خــــــود مدارا می کنم هر شب

    چنان دســتم تهی گردیده از گــــرمای دســـت تو

    که این یخ کرده را از بیکسی ها می کنم هرشب

    تمام سایه ها را می کشـــم بــــر روزن مهتـــــاب

    حضورم را ز چشم شـهر حاشا می کنم هر شب

    دلــم فریاد می خواهد ولـــی در انـــزوای خویــش

    چـــه بی آزار با دیوار نجـــوا می کنـــم هــــر شب

    کجـا دنبـــال مفـــهومــی برای عشق می گردی ؟

    که من این واژه را تا صبـح معنا می کنم هر شب
    به یاد داشـــــــــته باشـــــــــید فـــــــــشار ،

    تــــوده زغال سنگ را به الماس تبدیل میکند
    بعضے ها رو باید از تــ و رویـــآت بڪشے بیرون
    و محــــ ڪم بغلش ڪنے،
    بعــــ د آروم در گوشش بگے :
    آخــــ ه تو چرا واقـــ ــ ــعے نیستے لامّصبـْ. . . !!؟؟
    با کسی که دوســــتش دارید . . .
    فیلمـــــ نبینید . . .
    آهنــگ گـوش ندهیــد . . .
    کتــاب نخـوانیـد . . .
    و کـلا خاطــــره نسـازیـد . . .
    وقت نبـودنـش می فهمیــد کـه چـه می گویـــم !!
    آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق می گردد، ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است. زیرا او دیگران را خوشبخت تر از آنچه هستند تصور می کند.
    اشکهایی که پس از هر شکست می ریزیم همان عرقیست که برای پیروزی نریخته ایم.......
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا