کالیگولا
پسندها
3,160

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود
    نی نام ز ما و نی نشان خواهد بود
    زين پيش نبوديم و نبد هیچ خلل
    زين پس چو نباشيم همان خواهد بود
    دلم واسه این دعواهای خونوادگی تنگ شده ارام...
    از وقتی تو کم میای منم دیگه اون دل و دماغ سابقو ندارم...
    ام...
    اشتباه اومدم.
    اینجا پروف کیه اصلا؟؟!
    اهان! کامی گولای فینقیلی دماغو!
    وسیع باش و تنها و سربزیر و سخت...



    چطوره؟
    خودم گرفتم...:w05:
    بیا تفریحات سالم داشته باش:[IMG]
    جدي؟؟؟ واسه چي؟؟ مگه دادگاهت تموم نشده...
    بدجنس تنها تنها...نداشتيمااااا
    كلي به دلم صابون زده بودم كه باهات ميام.
    وای کامرااااااااااااااااااااااااااااااااااااان چه شکلی بودیییییییییییییییییییییییییییی :w02:






    از همون موقع کتک واجب بودیا!! :w07:
    چند هفته ی پیش یکی از نوشته هایم در مجله ای چاپ شد.
    چند هفته ی پیش آن داستان چک چک را تمام کردم.
    کتاب چاپ خواهد شد.با نام من و تو!
    تو مگه از خودت امضا نداری که انقدر به امضای ابجی من گیر میدی؟هان؟هان؟
    :w25:
    کامران تو چیرا الکی گفتی؟هان هان؟ستایش عمرا همچین حرفی بزنه..میگم از برکا شیرینی زیاده؟
    کامران فردا زودی بیا بگو چی شدها..اصلا تو بگو دادگاهت چه ساعتیه
    دادگاه انقلاب فرستادنت!؟انشالا که خوب پیش میره..نترس..میخوای باهات بیام ؟من رو ببینم جفت میکنن ها!!!از من میترسن!!با قفل فرمون میام..هان!!چطوره؟؟از قاضی شروع میکنم تا آخر!!همه رو یه صفایی میدم با همدیگه بخندیم!!حالا فوقش دستگیرمون کنن ابد برامون ببرن!!می ارزه نه؟!؟!
    کامران آخه من به تو چی بگم؟هان؟؟این چیزا رو میبرن تظاهرات؟!؟!یه درصد هم فکر نکردی میگیرنت؟؟
    جدا کامران اونجا تخس بازی درنیاوردی؟؟چرا فرستادنت سپاه؟؟چرا سروش رو ول کردن؟
    کامی با این (ضجه) مشکل داری!!!درستش کردم با ااجازه ت
    میخوایم بریم ددر!!فردا بیا سر بزن بریم چیز میز بگیریم تحویل بدیم شیرخوارگاه..از ساعت 5-6 به بعد!!جرات داری بگو نه!!شماره ت رو هم برام پیام خصوصی کن..قولمیدم به کسی ندم..قول میدم!!قققققققققققول میدم!!
    :biggrin: :biggrin: بده جواب آدم رو ندن هان!؟!؟دستت درد نکنه داداشی جونم..میپزم میخورمش!! :دی
    کامی فردا چه کاره حسنی؟!؟فردا عصر!!
    به اضافه ی اینکه خوشحالم که هنوز...همون داستان تکراری...
    سلام داداشی!!:gol:
    مرسی بابت شعر و عکس!!
    هردوش فوق العادست...:gol:
    این شعره ادامه نداره؟؟؟
    [IMG]چه خشن شدی!!نکنه تو هم تسبیح داری میچرخونی؟ [IMG]
    واااااااا!!من کجا گیسام سفید شده!!ماشالا هنوزم سر و زبون دارم و جوون!!آدم باید دلش جوون باشه که منم دلم بچه ست!!همین الانشم همساده ها میگن نشین به پای این آدم!!چند تا حاجی سراغ دارن ولی من گفتم نه!!هزار الله اکبر از برو رو هم چیزی کم ندارم! [IMG] [IMG]
    منم به این "روزی" امیدوارم...
    و همچنان افتخار می کنم به تو...
    چراشو شاید "روزی" بگم...
    دارم میرم سفر 2 شنبه..یه حس خیلی عجیبی دارم..
    حلالم کن داداشی دیگه!!!:gol:
    خیلی برات متاسفم مرد نه حیف به تو مرد بگم چون ابروی تموم مردها رو بردی .ما رو باش میخواستیم تو دیوار کی یادگاری بنویسیم .برای خودم هم متاسفم که اینقدر احمق بودم که تو این مدت یکساله نشناختمت .هنوز خیلی بچه ای کامی .هنوز مونده که معنی زندگی رو درک کنی .فکر میکنی همه تو کیف و حالند فقط توئیکه از قافله عقب موندی .این خصلتت که حالم و بهم میزنه. نه جونم همه درد دارند اما همه دردها رو نمیشه گفت به زبون اورد .باید باهاش بسوزی بسازی خم به ابروت نیاری اما تو شجاعتشو نداری . اگه فک می کنی با رفتن مشکلات حل میشه برو اما به تو قول میدم هیچی تغییر نمیکنه .خیلی ترحم انگیزی .
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا