هدیه.
پسندها
2,561

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اینکه خیلی نمادین شد :دی
    بعدم ما فکر میکردیم شما شهر تو ذهنتون شهر میسازید؟!!!:surprised:
    یادت باشه
    دلت که شکست
    سرت رو بگیری بالا ..!
    تلافی نکن ،فریاد نزن ،شرمگین نباش
    حواست باشد ، دل شکسته گوشه هایش تیز است ..
    مبادا فراموش کنی روزی شادیش ، آرزویت بود ..
    مبادا دست و دل آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کین ...
    صبور باش و ساکت.
    بغضت را پنهان کن
    رنجت را پنهان تر ...

    دلی که غیب نمای است و جام جم دارد
    ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد
    به خط و خال گدایان مده خزینه دل
    به دست شاهوشی ده که محترم دارد
    نه هر درخت تحمل کند جفای خزان
    غلام همت سروم که این قدم دارد
    رسید موسم آن کز طرب چو نرگس مست
    نهد به پای قدح هر که شش درم دارد
    زر از بهای می اکنون چو گل دریغ مدار
    که عقل کل به صدت عیب متهم دارد
    ز سر غیب کس آگاه نیست قصه مخوان
    کدام محرم دل ره در این حرم دارد
    دلم که لاف تجرد زدی کنون صد شغل
    به بوی زلف تو با باد صبحدم دارد
    مراد دل ز که پرسم که نیست دلداری
    که جلوه نظر و شیوه کرم دارد
    ز جیب خرقه حافظ چه طرف بتوان بست
    که ما صمد طلبیدیم و او صنم دارد
    خدایا !!!
    یا بزن بره جلو یا خیلی برگردون عقب !
    اینجای فیلم زندگیم خیلی خش داره ...

    من خدایی دارم، که در این نزدیکی هاست
    نه در آن بالاها
    مهربان، خوب، قشنگ
    چهره اش نورانیست
    گاهگاهی سخنی می گوید، با دل کوچک من، ساده تر از سخن ساده من
    او مرا می فهمد
    او مرا می خواند،
    او مرا می خواهد . . .
    :biggrin: سلام هدیه بانو خوبین؟ نه اونجورام نبود! بارون قبلی شدیدتر بود که گفتم!! این یکی اونقدرا شدید نبود و الان هم یواش یواش ابرها پراکنده میشن !
    قرن هاست
    جستجوگر آدم هستم
    تا لذت خوردن یک سیب سرخ را
    با او تجربه کنم
    مشکل از من نیست
    نه من, نه سیب سرخ ,نه شیطان
    تو نایاب شده ای آدم
    ساعت را می خواهم به چه کار
    آنجا که می آیی زمان بی ارزش ترین چیز است و
    آنجا که می روی زمان نامفهوم ترین چیز ...!
    خــدايـــــا

    ميـــشـــه ايــنـــورم يـــه نــگـــاه بـــنـــدازى !

    دلــــم قـــد يـــه دنـيــــا کـــه نـــه

    قـــد بـــزرگـــى خـــودت گـــرفــتـــه ...
    ای روزگار
    من راههای نرفته
    بسیار دارم
    اما با تو یکی زیادی راه آمده ام !!

    خسته ام از تظاهر به ایستادگی
    از پنهان کردن زخم هایم
    زور که نیست !
    دیگر نمی توانم بی دلیل بخندم و
    با لیخندی مسخره وانمود کنم همه چیز روبه راه است
    اصلا دیگر نمی خواهم که بخندم
    میخواهم لج کنم ، با خودم ، با تو ، با همه دنیا ...!
    چقدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیاید و مثل هر روز باشی ...؟؟!
    خسته ام ... از تو ... از خودم ... از همه زندگی ...
    میخواهم بکشم کنار ! از تو ... از خودم ... از همه ی زندگی ...
    دلت تنگ ِ یک نفر هم که باشد
    تمام تلاشت را هم که بکنی تا خوش بگذرد و لحظه ای فراموشش کنی
    فایده ندارد ...
    تو دلت تنگ است ...
    دلت برای همان یک نفر تنگ است ...
    تا نیاید ... تا نباشد
    هیچ چیز درست نمی شود ...!!!


    یک بار هم وقتی منتظرت نیستم
    به سراغم بیا !
    بگذار خیالم غافلگیر شود ...!

    رد پاهایم را پاک می کنم
    به کسی نگویید
    من روزی در این دنیا بودم.
    خدایا
    می شه استعفا دهم؟!
    کم آورده ام ...!

    اولین روز بارانی را بخاطر داری؟
    غافلگیر شدیم
    چتر نداشتیم
    خندیدیم
    دویدیم
    و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم!
    دومین روز بارانی چطور؟
    پیش بینی اش را کرده بودی
    چتر آورده بودی
    من غافلگیر شدم
    سعی میکردی من خیس نشوم و شانه ی سمت چپ تو کاملا خیس بود.
    سومین روز چطور ؟
    گفتی سرت درد می کند.حوصله نداشتی سرما بخوری
    چتر را کاملا بالای سر خودت گرفتی
    و شانه ی راست من کاملا خیس شد
    و چند روز پیش را چطور ؟
    به خاطر داری ؟
    که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های
    چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برویم
    فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم،
    تنها برو!!!
    (دکتر علی شریعتی)
    به سرنوشت بگویید ...
    اسباب بازی هایش بی جان نیستند
    آدمند
    می شکنند
    آرامتر ...
    آرامــتــر بـــرو ...

    احـســاســات مــن

    در بــرهــه ای از خـــاطـــرات

    بــه دنـبـالــت میــدود

    و گــاه از شــدت تـپــش هــای بـــغـــــض

    بـــه زمـیــن میــــخورد

    بــگــذار آرام آرام رفـتـنــت را بـــاور کـــنم

    آهــــای بــــا تــــوام!

    آرامتــــر بــــرو ...

    برگرد
    و زمان را غافلگیر کن
    من با تک تک ثانیه ها شرط بسته ام

    خدا نکنه مدیر شم، بی مزدو مواجیر!!! هرگز:w15:
    آره اونا رفتن.
    ممنون هدیه گلی
    زمستان مبارک انشالله بهترین زمستان رو داشته باشی پر از لحظه های خوش:w38::w38::w38:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا