یادت باشه
دلت که شکست
سرت رو بگیری بالا ..!
تلافی نکن ،فریاد نزن ،شرمگین نباش
حواست باشد ، دل شکسته گوشه هایش تیز است ..
مبادا فراموش کنی روزی شادیش ، آرزویت بود ..
مبادا دست و دل آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کین ...
صبور باش و ساکت.
بغضت را پنهان کن
رنجت را پنهان تر ...
دلی که غیب نمای است و جام جم دارد
ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد
به خط و خال گدایان مده خزینه دل
به دست شاهوشی ده که محترم دارد
نه هر درخت تحمل کند جفای خزان
غلام همت سروم که این قدم دارد
رسید موسم آن کز طرب چو نرگس مست
نهد به پای قدح هر که شش درم دارد
زر از بهای می اکنون چو گل دریغ مدار
که عقل کل به صدت عیب متهم دارد
ز سر غیب کس آگاه نیست قصه مخوان
کدام محرم دل ره در این حرم دارد
دلم که لاف تجرد زدی کنون صد شغل
به بوی زلف تو با باد صبحدم دارد
مراد دل ز که پرسم که نیست دلداری
که جلوه نظر و شیوه کرم دارد
ز جیب خرقه حافظ چه طرف بتوان بست
که ما صمد طلبیدیم و او صنم دارد
من خدایی دارم، که در این نزدیکی هاست
نه در آن بالاها
مهربان، خوب، قشنگ
چهره اش نورانیست
گاهگاهی سخنی می گوید، با دل کوچک من، ساده تر از سخن ساده من
او مرا می فهمد
او مرا می خواند،
او مرا می خواهد . . .
خسته ام از تظاهر به ایستادگی
از پنهان کردن زخم هایم
زور که نیست !
دیگر نمی توانم بی دلیل بخندم و
با لیخندی مسخره وانمود کنم همه چیز روبه راه است
اصلا دیگر نمی خواهم که بخندم
میخواهم لج کنم ، با خودم ، با تو ، با همه دنیا ...!
چقدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیاید و مثل هر روز باشی ...؟؟!
خسته ام ... از تو ... از خودم ... از همه زندگی ...
میخواهم بکشم کنار ! از تو ... از خودم ... از همه ی زندگی ...
دلت تنگ ِ یک نفر هم که باشد
تمام تلاشت را هم که بکنی تا خوش بگذرد و لحظه ای فراموشش کنی
فایده ندارد ...
تو دلت تنگ است ...
دلت برای همان یک نفر تنگ است ...
تا نیاید ... تا نباشد
هیچ چیز درست نمی شود ...!!!
اولین روز بارانی را بخاطر داری؟
غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم!
دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینی اش را کرده بودی
چتر آورده بودی
من غافلگیر شدم
سعی میکردی من خیس نشوم و شانه ی سمت چپ تو کاملا خیس بود.
سومین روز چطور ؟
گفتی سرت درد می کند.حوصله نداشتی سرما بخوری
چتر را کاملا بالای سر خودت گرفتی
و شانه ی راست من کاملا خیس شد
و چند روز پیش را چطور ؟
به خاطر داری ؟
که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های
چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برویم
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم،
تنها برو!!!
(دکتر علی شریعتی)