*نيروانا*
پسندها
1,020

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • گشت گرداگرد مهرتابناک،ایران زمین
    روزنوآمد و شد شادی برون زندرکمین
    ای تویزدان،ای توگرداننده ی مهر وسپهر
    برترینش کن برایم این زمان واین زمین

    نوروز 92 بر شما خجسته و پیروز
    انوشه باشین




    پ.ن: البته چیدمان این سفره از خودم و مربوط به نوروز پارسال !!
    نــــــی نـــــــــی های شب عید رو عشـــــــــــــــــــــــ ـــــق هست ارزون میدم نسیه هم نمرده بدو بدو تا تموم نشده
    انواع مختلف مواد غذایی و نوشیدنی هایی را که حاوی 200 کالری انرژی هستند

    علت دشواری بیدار شدن صبح ها مشخص شد


    سال1391کم کم داره تموم میشه، یادت باشه زندگی کوتاهه،صادقانه عاشق باش وبدون کنترل بخند ،اینو به کسانی که دوستشون داری ونمیخوای درسال1392 ازدستشون بدی بفرست. دوستون دارم و نمیخوام ازدستتون بدم
    خوشحال شدم از دیدارتون
    شب قشنگ و آرومی داشته باشید.
    هر کس اندر کوشش و در جستجو
    تا مگر راهی بیابد سوی او
    :smile:
    نه من نبودم...اما فکر انرزی هست و قابل انتقال...همون مثال معروف که میگند ما نیت کردیم و دیگری روزه گرفت.حالا حکایت این وبلاگ شده.
    دیدمش ..پسندیدم.
    زمانی قصد وبلاگ نوشتن داشتم.اما به دلائلی منصرف شدم.
    این شعر هم بسیار دلنشینه
    راستی من وبلاگ ندارم.این وبلاگ که گفتید کجاست؟
    سلام
    روزهاتون قرین شادی و رحمت پروردگار.
    خوبید ایشالا؟
    هواي خوب
    مثل
    زن خوب است
    هميشه نيست
    زماني كه هم است
    ديرپا نيست.

    مرد اما
    پايدار تر است.
    اگر بد باشد
    مي تواند مدت ها بد بماند
    و اگر خوب باشد
    به اين زودي بد نمي شود.

    اما زن عوض مي شود
    با
    بچه
    سن
    رژيم
    حرف
    ماه
    بود و نبود آفتاب
    وقت خوش.

    زن را بايد پرستاري كرد
    با عشق.
    حال آن كه مرد
    مي تواند نيرومند تر شود
    اگر به او نفرت بورزند!

    چارلز بوکوفسکی
    با توام گوشـاتا وا کـون، دیگه شعـری آخِرِس
    مـا میبـاس جــدا بشیم، اینجـوری خیلی بِیتِـرِس
    کلّه من که دیگه داغ نیس، خیلی یَم چایده شُدِه س
    … هِی نگو دوسِد دارم، این حرفا بی فایده شُدِه س
    تو پاچِم مار بوده سا خیال می کردم آدِمِه س
    کوچه علی چپ نرو، خُب می دونی که من چِمِس
    تازه فمیدم چرا گوشید همیشه مشغولِه س
    حتمن اون خوشگلا، خوش تیپّا، جیب شَم پُر پولِه س
    دیگه دَسِّد رو شُده س، چاخان ماخان برام نکون
    وَخی اِز پیشم برو، یه روز با این یه روز با اون
    دیگه نه زنگ می زِنی نه اِس اِم اِس برام میدِی

    دنبالی من نیمیای پِیغوم به هیچ کِس نیمیدِی
    دیگه اَسِش برا من یُخده چی ارزش نداری
    مِثی شلواری شُدِه ی که یه وِجِب کِش نداری
    حَیفی من که عُمریما به پایی عِشقی تو دادم
    تو را نشناخـدَما با کلّـه تو دامِـد اُفتـادم
    بِگذِریم، آب که دیگه اِز سَری ما یکی گُذِش
    خوش باشین با هم دادا، وَعدِه مونَم باغی بِهِشت
    چون جلوه‌گر گردد بلا از قامت فتان تو
    صد ره کنم در زیر لب خود را بلاگردان تو
    در جلوهٔ تو نازک میان کوشیده بهر من به جان
    من کرده در زیر زبان جان را فدای جان تو
    در رقص هرگه بسته‌ای زه بر کمان دلبری
    من تیر نازت خورده و گردیده‌ام قربان تو
    چون رفته‌ای دامن‌کشان من از تخیل سوده‌ام
    بر پرده‌های چشم خود منت کشان دامان تو
    هر شیوه کز شرم و حیا در پرده بودت ای پری
    از پرده آوردی برون ای من سگ عرفان تو
    از حاضران در غیرتم با اینکه هست از یک دلی
    روی اشارتها به من از عشوهٔ پنهان تو
    کاکل پریشان چون روی گامی گران کن جان من
    تا جان فشاند محتشم بر جعد مشک افشان تو
    از تو مرا تا به کی بی‌سر و سامان شدن؟
    در طلب وصل تو زار و پریشان شدن؟
    هر نفسم خون دل ریزی و گویی: مگوی
    واقعه‌ای مشکلست: دیدن و نادان شدن
    من ز تو درمان دل جستم و دشمن شدی
    مصلحت من نبود در پی درمان شدن
    زلف تو در بند آن هست که: شادم کند
    گر نزند روی تو رای پشیمان شدن
    روی ترا عادتست، زلف ترا قاعده
    دل بربودن ز من هر دم و پنهان شدن
    هر چه تو خواهی بکن، زانکه نه کار منست
    با چو تو مسکین کشی دست و گریبان شدن
    خلق به دیر و به زود راه به پایان برند
    رای ترا هیچ نیست راه به پایان شدن
    بر دل ویران من طعنه زدن تا به چند؟
    بین که: چه گنجی دروست با همه ویران شدن
    کار تو پیمان شکن نیست به جز سرکشی
    کار دل اوحدی بر سر پیمان شدن
    کیست که از عشق تو پردهٔ او پاره نیست
    وز قفس قالبش مرغ دل آواره نیست
    وزن کجا آورد خاصه به میزان عشق
    گر زر عشاق را سکهٔ رخساره نیست
    هر نفسم همچو شمع زاربکش پیش خویش
    گر دل پر خون من کشتهٔ صد پاره نیست
    گر تو ز من فارغی من ز تو فارغ نیم
    چارهٔ کارم بکن کز تو مرا چاره نیست
    هر که درین راه یافت بوی می عشق تو
    مست شود تا ابد گر دلش از خاره نیست
    هست همه گفتگو با می عشقش چه کار
    هرکه درین میکده مفلس و این کاره نیست
    درد ره و درد دیر هست محک مرد را
    دلق بیفکن که زرق لایق میخواره نیست
    در بن این دیر اگر هست میت آرزو
    درد خور اینجا که دیر موضع نظاره نیست
    گشت هویدا چو روز بر دل عطار از آنک
    عهد ندارد درست هر که درین پاره نیست

    عطار
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا