مهندس خرده پا
پسندها
850

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • چشمت سلامت نیایشم...

    مهربونم الان میدونم نمیتونی تهیه ش کنی اما حتما از عطاری بگیر نارنینم...

    دیگه هم لازم نیست تشکر کنی من که واست درستش نکردم تا بخوری فقط یه ترکیب ساده رو گفتم همین...
    شربتی برای شب هایی که بی خواب می شوید

    شربت سنبل الطیب بسیار ساده است.

    برای تهیه این شربت کافی است نصف لیوان عرق را با نصف لیوان آب مخلوط کرده و یک قاشق غذاخوری سکنجبین و یک قاشق غذاخوری تخم شربتی یا خاکشیر به آن اضافه کنید. این شربت اگر چه طعم چندان شیرینی ندارد اما در صورتی که مصرف کننده پرهیز غذایی خاصی نداشته باشد، می تواند با سکنجبین بیشتر آن را شیرین کند. این شربت برای درمان تحریکات عصبی و تسکین اعصاب بسیار مفید است و به عنوان یک آرام بخش و خواب آور گیاهی مطمئن برای شب های بی خوابی بسیار مفید است.
    خب مهربونم برو دراز بکش خوابت میبره

    چرا داروی گیاهی نمیخوری؟
    من امتحانام تموم شده مهربونم...

    انگار مشغولی جای دیگه ...

    باشه...

    اما فکر کنم بیدار موندن تو شب برای پوست صورت خوب نیست...
    اوهوم...

    اما من هیچوقت فقط بفکر پاس کردن و نمره نیستم برام یاد گرفتن مهمه...

    عزیزم نمیخوای بخوابی؟:D
    شاید خودمو گول میزنم/شاید بهانه س/شایدم تقصیر با ...

    نمیدونم

    بخاطر کلاس مبانی رباتیک از استاد اجازه خواستم نرم کلاس قبول کرد

    اما نمره کمی که داد واقعا بی عدالتیش بود بنظرت نمره نفره اول و دوم 20 نمره نفر 4 17 شه من حداقل 17 نباید میشدم؟
    ممنونم:redface:

    البته من تقریبا در تمام طول دوره تحصیلم بنا به دلایلی شب امتحانی بودم اما سرسری نه...

    یادمه سال دوم مخابرات(4واحد) نرسیدم برم سر کلاس/میانترم حق استفاده از جزوه رو داشتیم ...

    استاد یه سوال سخت طرح کردن هیچکس نمیتونست حل کنه... من نوشتم کناریم از رو دستم نوشت(دختر خوبی بود نرسیده بود خونه) به ردیف ما انتقال داد استاد با وجود اینکه متوجه شد

    بروی خودش نیاوردو تو جواب به اعتراض دانشجو ها گفت ردیف جلو تونستن حل کنند

    پایان ترمم شب امتحانی بودم /اما جزئ 3 نفر برتر شدم/استاد بنا به دلایل شخصی نمره 14 رو برام وارد کرد...:(

    منم تمام طول تحصیلم از نمراتم راضی نیستم...
    اره خب من همیشه تو کلاسا افکارم به کلاس محدوده...

    اما خب تحلیلی میخونم یعنی شده دو ساعت (پیش نیومده ها به فرض مثال...) به مسئله ای فکر کنم وقت میذارم و مبحث دیگه ای رو شروع نخواهم کرد... ضمنا من روزهای قبلش در کنار درسای دیگه این درس رو هم مطالعه کردم...

    شب امتحان نشد بخونم بخاطر مسائلی که میدونی/صبح ساعت 4 بیدار شدم و خوندم /8 هم امتحان داشتم...
    راستی این همون بود که سخت بود منم براش نه فرجه داشتم نه تعطیلی قبل روز امتحان...:)
    خب باشه منم میمونم مهربونم من برم کسی هست ؟بخوای باهاش حرف بزنی نیایشم؟چکار میکنی تنهایی؟

    اوهوم... حتما موقع نهایی شدن به همه ارفاق میکنه خدا کنه به منم ارفاق کنه...:D
    اینو تو صفحه نرگس جون دیدمخ


    خنده دار نیست؟

    من تو صفحه کاربرا سعی میکنم فقط به عکساش توجه کنم

    اوهوم...

    نمیخوای بخوابی؟اذیت میشیا؟
    خب وقتی تو همه خوراکیارو میدی من بخورم = تو خوبی من بدم

    تو هم میری؟
    اوهوم...:D

    میگم ما اگه همخونه ای بودیم تو میشدی اسکلت چون من تو خوردن گودزیلام به تو هم اجازه میدم بخوری اما من باید بیشتر بخورم

    فکر کن بچه های پارسال انقد هوامو داشتن دو تاییشون واسه من بیشتر غذا میکشیدن/غذامون جدا بود گاها با هم میخوردیم اما بزور خودشونا از غذاشون برام میذاشتن...:biggrin:

    خب نیایشی جونم بریم بخوابیم



    خیلی خوب و مهربونی نیایشی جونم:gol:
    :cool:خب بنظرت بعد چند روز بگم درد داشتمو دارم نمیگن این چقدر اِواس؟
    ببین میدونی چکار کردم؟

    ته چگمم لیز شده بود بخاطر برف خب؟ وارد ساختمون که شدم با پرستیژ تمام رو یکی از صندلیا نشستم برای چند دقیقه...

    بعد میخواستم از پله ها برم بالا که اون اومد جلو ...

    :biggrin:چطور مگه خب راست گفتم بهش ...

    بعدش زیر دست مسئول فنی عمران گفت (بعد چند روز...) خانوم حالتون خوبه؟من خیلی نگران شدم/

    گفتم مشکلی نیست اما باید قسمت تحتانی سکوی جلویی لوله های اب گرم تعبیه شه تا همچین وقتایی با جریان اب گرم برف و اب بخاطر شدت سرما یخ و کف لیز نشه...:)
    گذشت اما عبرت شد...
    الانم اصلا
    ازون چگمه استفاده نمیکنم...:D

    فکر کن یکی اومد جلو گفت حالتون خوبه چیزی نشده(حالا از صورتش معلوم بوده میخواسته از خنده رودوبر شه ها)

    گفتم نه چیزی نشده حسنش این بود اگه یکی شروع صبحش شاد نبود دلش شاد شد(اما فکر کنم اون فکر کرد کنایه زدم...):(
    تو چی تو دلت نمیخواد واقعا/

    من هیچوقت چتر نداشتم تو این چهار سالی

    بارونو خیلی دوست دارم

    برفم همینطور...

    یه خاطره از یه روز برفی

    اما دو بار پشت هم دقیقا ورودی ساختمون دانشگاه کله پا شدم...:biggrin:

    اما بعدش مچ دستمو کمرم اذیت شد... یکی نیومد کمک همه میخندیدن...:cry:

    اما تا بلند شدم رفتم تو همه پراکنده شدن...:cool:

    نمیدونم چگمم چش شده بود...فکرشو بکن یه پسره دو ساعت بعدشم که منو تو راه پله دید انقدر خندید که لبو شده بود...:(
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا