سوگل 2
پسندها
75

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره



  • سـانـس آخـر زنـدگـی !

    ● ای کاش این صحنه را جور دیگری بازی کرده بودم ...

    چه کوتاه است! عمر را می‌گویم. ‌١٠ سال اول زندگیتان را مثل دور تند یک فیلم سیاه و سفید قدیمی‌ از نظر بگذرانید و بعد فرض کنید این فیلم چیزی حدود هفت بار ادامه یابد. اما هر بار، یک دوره جدید...

    این فیلم ملودرام شاعرانه عاشقانه رمانتیک واقعگرایانه حادثه‌ای کمدی تراژیک و گاه ابلهانه چیزی حدود ‌٧ بار ادامه یابد. هرچه به پایان این فیلم نزدیک‌تر می‌شویم، بیشتر احساس غبن می‌کنیم: "ای کاش این صحنه را جور دیگری بازی کرده بودم"، "ای کاش این فصل از فیلم کمی ‌طولانی‌تر بود"، " ای کاش لوکیشین این فصل تغییر می‌کرد"، " ای کاش این نما، این قدر ابلهانه نبود"، " چرا اینجا دارم این قدر الکی می‌خندم؟"و...

    اما دیگر فرصتی نیست. دیگر کم کم فیلم دارد به انتهای خود می‌رسد. باید از صندلی برخیزم. باید سالن را ترک کنم...!
    آبجی ایو بخون:

    داغ حسین و داغ همت(داستان دلاوری گردان سلمان)

    گردان سلمان به تعداد 350 نفر! همگی در عملیات بیت المقدس در حلقه محاصره دشمن شهید شدند


    آسمان باش ... یک آسمانِ بی دریغ ! آبی تر از دریا ...
    بی آنکه آنچه آزارت می دهد پتک کنی و بر سر دیگران، دیگرانی که دوستت می دارند... دیگرانی که از غمت غمناک می شوند و چشمانشان از رنج تو با نم اشکی نمناک... از دوریت دل نگران می شوند و قلبشان از بی مهری تو غمین می شود و دردناک،بکوبی و دردت را تسکین دهی...که نمی توانی... هرگز نخواهی توانست ! که تو پاک تر از آنی ... پاک تر از آن که خود بدانی ...!
    سارا جونم منم يه مدت نيستم...

    هر جا كه هستي اميدوارم شاد باشي عزيزم
    سلام آبجی....

    آبجی احتمالا من تا ماه رمضان کم بیام یا اصلا موقتی نیام......

    داریم میریم خاک بازی....

    برامون دعا کنید
    خدا کجاست ؟...

    از کوچه پس کوچه های این شهر که بگذری

    شاید خدا را بیابی ...

    زیر یک درخت

    زیر یک درخت سیب

    سیبی بچین از آن

    و با خدا بخور ...

    هر ده قدم که به پیش می روی

    برگرد و پشت سرت را نظاره کن ...

    شاید خدا را ببینی از آن دور دورها

    شاید خدا نگران گامهایت است ...

    شاید خدا اینجاست ...!
    برایت از چه بنویسم؟
    از واژه های تکراری که به سبکی بال پروانه ها دهان به دهان می چرخند یا از حرف های آبی که در ازدحام کوچه های شلوغ تنها مانده اند؟
    از کودکی فراموش شده در وجود آدم ها یا از بهانه های زنگ زده ای که حتی ارزش نوشتن هم ندارد؟!
    این روزها واژه ها هم راه خانه هایشان را گم کرده اند و من برای پیدا کردن دریایی از معانی زیبا می خواهم...
    می خواهم روی تمام قلب ها پررنگ بنویسم:"خدا"
    این روزها عاشق او بودن، سعادتی است که نصیب هر کسی نمی شود ...
    بنام زیستن که نامی تا مرگ بوده و هست و بعد از آن نیز هم بنام تولد که آغازی است برای بودن و بودن فقط ماندن نیست بلکه ماندگار شدن است ...
    آرزوهای جمع‌آوری شده از کودکان، در سایت کعبه کریمان قرار گرفته است. از دوستان دعوت می‌کنیم با مراجعه به سایت و مشاهده و دریافت فایل آرزوها در این طرح مشارکت کنند. شما می‌توانید آرزوها را پرینت گرفته و در میان دوستان و آشنایان و... آن‌ها را توزیع کنید. می‌توانید با تشکیل گروه چند نفری از دوستان و آشنایان یک و یا چند آرزو را تقبل کرده و یا به صورت انفرادی اقدام نمایید. توضیحات لازم و فایل‌ها در قسمت "مشارکت در طرح" سایت قرار گرفته است. www.kabe-kariman. com ای همسایه! همسایه‌ی دیوار به دیوار قلب‌هایمان! یقین دارم صدایت را خواهند شنفت. یقین دارم که رسم مولایشان را از خاطر نبرده‌اند. یقین دارم صدای همسایه را می‌شنوند.
    سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
    چه طوری خانمیییییییییییییییییی؟:gol:
    عزیزززززززززززززززززززززززززززززززززم
    تو کجا بیدی ؟:w17:
    خیلی خوشحال شدم فدایی :heart::w30:
    از میان کوچه ها می گذرم ...

    نگاه می کنم اما

    کسی را نمی یابم

    آشنا !

    انگار در خیال همین چند وقت پیش

    گم شده ام ...

    گویی

    جزیی از عناصر متروک این خیابانها شده ام !

    جزیی از زوایای تاریک خاطره ها ...

    .

    .

    .

    سخت است فریاد بزنی اما ...

    شنیده نشوی !
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا