"زهرا"
پسندها
1,188

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ﯾﺎﺩﻣﻪ ﺑﭽﮕﯽ ﻫﺎﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻬﺸﺖ ﺯﻫﺮﺍ ﺳﻌﯽ میکردم ﭘﺎﻡ ﺭﻭ ﻗﺒﺮﺍ ﻧﺮﻩ ؛ ﺗﺎ ﺭﻭ ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ ﺟﯿﮕﺮﻡ ﺁﺗﯿﺶ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺖ ؛ ﭼﺸﺎﻣﻮ ﻣﯽ ﺑﺴﺘﻢ و ﺗﻮی ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺵ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﻣﯽ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻡ …
    ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺖ ، ﻣﻦ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ … ﻣﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ، ﻗﺪﯾﻤﯽ ﻫﺎ ﭘﻮﺳﯿﺪﻩ ﺗﺮ و ﺟﺪﯾﺪﯼ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺳﻨﮓ ﺷﮑﯿﻞ ﺗﺮ !
    ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﻢ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﻭﯼ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﻗﺒﺮ ﭘﺎﻡ ﺭﻓﺖ یا ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻨﺪﺗﺎشون ﯾﺎﺩﻡ ﺭﻓﺖ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﻔﺮﺳﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ : ﻣﺎ ﮐﻪ ﺩﻟﻤﻮﻥ نمیومد ﺣﺘﯽ ﺭﻭﯼ ﻣﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﭘﺎ ﺑﺬﺍﺭﯾﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﺭﺍﺣﺖ ﺭﻭﯼ ﺯﻧﺪﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺳﺸﻮﻥ ﭘﺎ میزﺍﺭﯾﻢ …
    ﮐﺎﺵ ﻫﻤﻮﻥ ﺑﭽﻪ ﻣﯽ ﻣﻮﻧﺪﯾم !
    به نسل های بعد بگویید ...
    که نسل ما نه سر پیاز بود نه ته پیاز ...
    نسل ما خود پیاز بود ...
    که هر که ما رو دید گریه کرد
    لحظه ها را گذراندیم که به خوشبختی برسیم، غافل از آنکه لحظه ها همان خوشبختی بودند. (دکتر شریعتی)
    اسبها درشکه ها را کشیده اند ولی انعام را درشکه چی گرفت!

    به چشمان اسب چشم بند زده و بر دهانش پوزبند تا نبیند و حرف نزند،

    چه آشناست زندگی درشکه چی و اسبهایش....!!
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/521380-ღ✿ღیاسین-عکاس-باشی-میشود-خخخخخخخخخღ✿ღ
    شيخ را گفتند : علم بهتر است يا ثروت؟

    شيخ بيدرنگ شمشير از ميان بيرون آورد و مانند جومونگ مريد بخت

    برگشته را به سه پاره ي نامساوي تقسيم نمود و گفت: سالهاست که هيچ

    خري بين دو راهي علم و ثروت گير نميکند..... مريدان در حاليکه انگشت به

    دندان گرفته و لرزشي وجودشان را فرا گرفت گفتند يا شيخ ما را دليلي

    عيان ساز تا جان فدا کنيم .....

    شيخ گفت:در عنفوان جواني مرا دوستي بود که با هم به مکتب ميرفتيم،

    دوستم ترک تحصيل کرد من معلم مکتب شدم... حالا او پورشه داره... من پوشه

    ... او اوراق مشارکت دارد و من اوراق امتحاني... او عينک آفتابي من عينک

    ته استکاني... او بيمه زندگاني . من بيمه خدمات درماني...

    او سکه و ارز...من سکته و قرض....

    سخن شيخ چون بدينجا رسيد مريدان نعره اي جانسوز برداشته

    و راهي کلاسهاي آموزش اختلاس گشتندي ....
    سلام
    یک مقاله در مورد برق به زبان فارسی میخواستم.مرسی
    گاهی شاپرک را از تار عنکبوت میگیری خیلی ارام،
    تا رهایش کنی
    شاپرک میان دستانت له می شود.....!
    نیت تو کجا...... سرنوشت کجا.........
    یارو خفاش میبینه از خنده غش میکنه
    بهش میگن به چی میخندی؟
    میگه: تاحالا گنجیشک با چادر عربی ندیده بودم
    مرسی گلم...ولی من کلا میخوام برم بابقیه دوستانم دارم خدافظی میکنم..شرمنده ک مجالی برای دوستی شما نیافتم

    باعث افتخار بود...بنده کم سعادتم...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا