دکتر مهدیه
پسندها
1,972

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • تنم ماندو روح برفت
    قلم ماندو ورق برفت
    ماه ماندو شفق برفت
    یار برفتو دلم برفت...:gol:
    پروردگارم ،مهربان من
    از دوزخ این بهشت، رهایی ام بخش!
    در اینجا هر درختی مرا قامت دشنامی است
    و هر زمزمه ای بانگ عزایی
    و هر چشم اندازی سکوت گنگ و بی حاصلی ...
    در هراس دم می زنم
    در بی قراری زندگی می کنم
    و بهشت تو برای من بیهودگی رنگینی است
    من در این بهشت ،
    همچون تو در انبوه آفریده های رنگارنگت تنهایم.
    "تو قلب بیگانه را می شناسی ، که خود در سرزمین وجود بیگانه بودی"
    "کسی را برایم بیافرین تا در او بیارامم"
    دردم ، درد "بی کسی" بود
    « دکتر علی شریعتی»
    هر که ما را یاد کرد یزدان مر او را یاد باد/
    هر که ما را خوار کرد از عمر برخوردار باد.
    هرکه اندر راه ما خاری فکنداز دشمنی/
    هرگلی از باغ وصلش بشکفد بی خار باد
    در دو عالم نیست ما را با کسی گرد وغبار/
    هرکه ما را رنجه دارد راحتش بسیار باد
    مگو که زبیراهه به باغ دلم قدم زدی
    گفتم که چرا چند گل و پروانه لگد شدند
    تورها پاره شدو صید زدست صیاد برفت
    قلب من بشکستو مهر تو از یاد برفت
    تازه هوای دلم صافو زیبا شده بود
    با رفتنت ابریو طوفانی شدم
    تیمار کردم دلی که نبود طاقت دوری یارش
    بیمار شد دلم در کنار او در نبود ان یارش
    درد دارم از بی دردی تو ای دوست/دردی که با مهرت هم درمان نمیشود
    در راه دیدم ردی از اوازت بر روی برگ های رقصان
    با چشم نوشتم سلام من را به اوازه خوان برسان
    دعایت میکنم اگر از اسمان قطره ای خوشبختی بارید
    بر گونه های تو باشد
    قشنگن
    در راه دیدم ردی از اوازت بر روی برگ های رقصان
    با چشم نوشتم سلام من را به اوازه خوان برسان
    درد دارم از بی دردی تو ای دوست/دردی که با مهرت هم درمان نمیشود
    دوره خان بازی گذشته دیگه

    پیرزنو از تاکسی خالی میترسونی خب همینجا بوگو
    دعایت میکنم اگر از اسمان قطره ای خوشبختی بارید
    بر گونه های تو باشد;)
    و من در حالتي مابين اشک و حسرت و ترديد-
    کنار انتظاري که بدون پاسخ و سرد است
    و من در اوج پاييزي ترين ويراني يک دل-
    ميان غصه ام از جنس بغض کوچک يک ابر
    نميدانم چرا؟ شايد به رسم عادت پروانگيمان باز
    براي شادي و خوشبختي باغ قشنگ آرزوها دعا کردم.
    شبي از پشت يک تنهايي نمناک و باراني
    تو را با لهجۀ گلهاي نيلوفر صدا کردم
    تمام شب براي باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهايت
    دعا کردم...
    شیطونه میگه ج حمید خانو همین جا بده:smile:
    خو باید برم یه جا
    واسم وحشتناک مهمه
    خابم نبرده
    دارم خودمو دعا میکنم
    بجای اینکه سر بسرم بزاری بیا با من مشغول دعا شو:surprised:
    چه حوصله ای داری شما
    خودتو برا خودتو شعر مینویسین
    والا
    دعایت می کنم، عاشق شوی روزی
    بگیرد آن زبانت
    دست و پایت گم شود
    رخساره ات گلگون شود
    آهسته زیر لب بگویی، آمدم
    به هنگام سلام گرم محبوبت
    و هنگامی که می پرسد ز تو، نام و نشانت را
    ندانی کیستی
    معشوق عاشق؟
    عاشق معشوق؟
    آری، بگویی هیچ کس
    دعایت می کنم، روزی بفهمی ای مسافر، رفتنی هستی
    ببندی کوله بارت را
    تو را در لحظه های روشن با او
    دعایت می کنم ای مهربان همراه
    تو هم ای خوب من
    گاهی دعایم کن
    دعایت می کنم، روزی
    نسیمی خوشه اندیشه ات را
    گرد و خاک غم بروباند
    کلام گرم محبوبی
    تو را عاشق کند بر نور
    دعایت می کنم، وقتی به دریا می رسی
    با موج های آبی دریا به رقص آیی
    و از جنگل، تو درس سبزی و رویش بیاموزی
    بسان قاصدک ها، با پیامی نور امیدی بتابانی
    لباس مهربانی بر تن عریان مسکینی بپوشانی
    به کام پرعطش، یک جرعه آبی بنوشانی
    دعایت می کنم، روزی بفهمی
    در میان هستی بی انتها باید تو می بودی
    بیابی جای خود را در میان نقشه دنیا
    برایت آرزو دارم
    که یک شب، یک نفر با عشق در گوش تو
    اسم رمز بگذشتن ز شب، دیدار فردا را به یاد آرد
    دعایت می کنم، روزی بفهمی با خدا
    تنها به قدر یک رگ گردن، و حتی کمتر از آن فاصله داری
    و هنگامی که ابری، آسمان را با زمین پیوند خواهد داد
    مپوشانی تنت را از نوازش های بارانی
    دعایت می کنم، روزی بفهمی
    گرچه دوری از خدا، اما خدایت با تو نزدیک است
    دعایت می کنم، روزی دلت بی کینه باشد، بی حسد
    با عشق، بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست
    شبانگاهی، تو هم با عشق با نجوا
    بخوانی خالق خود را
    اذان صبحگاهی، سینه ات را پر کند از نور
    ببوسی سجده گاه خالق خود را
    دعایت می کنم، روزی خودت را گم کنی
    پیدا شوی در او
    دو دست خالیت را پرکنی از حاجت و
    با او بگویی:
    بی تو این معنای بودن، سخت بی معناست
    دعایت می کنم، عاشق شوی روزی
    بفهمی زندگی بی عشق نازیباست
    دعایت می کنم با این نگاه خسته، گاهی مهربان باشی
    به لبخندی تبسم را به لب های عزیزی هدیه فرمایی
    بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شب ها
    بخوانی نغمه ای با مهر
    دعایت می کنم، در آسمان سینه ات
    خورشید مهری رخ بتاباند
    دعایت می کنم، روزی زلال قطره اشکی
    بیاید راه چشمت را
    سلامی از لبان بسته ات، جاری شود با مهر
    دعایت می کنم، یک شب تو راه خانه خود گم کنی
    با دل بکوبی کوبه مهمانسرای خالق خود را
    یکی امد و گفت حالت چطوره؟ یه لبخندی زدم و هیچی نگفتم،اون یکی که امد رفت... بدان آمدن "رفتن" رو داره.
    گفتن "دوستت دارم" به مسخره گرفتند؛گاهی میگویند دوستت دارم و باورشان میکند! اما من میترسم زیرا اگه راست میگویی پس چرا میگویی باران را دوست دارم و موقع باران زود به منزل میری! گاهی ساده باش نه ساده لوح!
    توو روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست،برخیز تا بگریند...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا