حــامد
پسندها
8,991

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • چه انتظار عجیبی!
    تو در میان منتظران هم، عزیز من چه غریبی؛
    عجیب‌تر آنکه چه آسان نبودنت شده عادت؛
    چه بی خیال نشستیم، نه کوششی نه وفایی؛
    فقطه نشسته و گفتیم خدا کند که بیایی...
    تحقیق من کلا در مورد وسایل اندازگیری در پالایشگاه است. مثلا به طور معمول دما را با چه وسیله ای اندازه می گیرند؟ اندازه گیری دما در کدام بخش پالایشگاه است(مثلا در کوره ویا ...) و یا دبی را با چه وسیله ای اندازه می گیرند؟ با اوریفیس یا روتامتر و یا...؟ در کدام قسمت اندازگیری دبی مورد نیاز است؟ و همچنین در مورد فشار و سطح.
    نمی دونم شاید سوالی که پرسیدم خیلی غیر حرفه ای باشه! چون خیلی در این زمینه اطلاعات ندارم
    ممکنه در یک قسمت از پالایشگاه مثلا برای اندازگیری دبی از اوریفیس و در قسمتی دیگر از روتامتر استفاده شود؟ اگر این طوره بیشتر از چه وسیله ای استفاده می شود؟ همچنین در مورد دما ، فشار و سطح چطور؟
    خیلی ممنون
    ...دیر فهمیده بود و باز گریان بود . حقیقت را به یاد آورد ولی فرصتی نبود . می خواست بازگردد و حقیقت را به همه بگوید ، ولی فرصتی باقی نمانده بود و باز هم مهر سکوت بر لبانش فرود آمد ...

    دراز کشید و چشمانش را بست و بازگشت به دنیایی که از آن آمده بود . همان دنیایی که با گریه از آن جدا شده بود ، ولی معلوم نبود که مثل قبل بخواهد به آن جا باز گردد یا نه !

    شاید بی هیچ توشه ای بازگشت و شاید تو تنها اندکی زودتر از او بفهمی ،بفهمی که جاده ات بی باز گشت است و سفری در پیش داری که باید با توشه ای پر به سرزمینی که گریان از آن آمدی باز گردی تا خندان باشی و سرافراز ...

    جاده را ببین ! رهگذرانش را ، تابلوهای راهنما را ، نه چراغ های رنگارنگ و چشمک زن و وسوسه انگیزش را ، خودت نور باش ...!
    زمانی که آمد چشم هایش گریان بود ،شاید به خاطر مهر سکوتی که بر لبانش بود و یا ورود به دنیایی شوم . زمینی که تبعیدگاه اولین جدش بود : آدم !

    چشم هایش را بسته بود . شاید نمی خواست ببیند ، شاید ترجیح می داد در دنیای خودش باشد ...

    ماه ها سخن نگفت و تا زمانی که لبانش از هم بشکفد هر آن چه می خواست باز گوید را فراموش کرد !

    به اجبار قدم در راهی گذاشت که باید می پیمود ..... تا انتها !

    آغازش زهر بود با اشک و آه ، ولی اندکی که گذشت به ظاهر شیرین شد . به ظاهر شیرین تر از عسل ! همه چیز نو بود . تاریکی و روشنی را می شکافت و میرفت و برایش دور از ذهن بود که روزی آرزو کند این جاده تکراری شود ...

    روزی با آرزوی برگشت ، روزی که با حسرت پشت سر را بنگرد و بخواهد که بازگردد و دوباره شروع کند ، ولی دریغ از یک گام که بتواند رو به گذشته بردارد ...

    روزی که به بن بست غم برسد ، تلخی این راه نیز شاید دوباره آغاز شود . آرام آرام سرعتش کند می شد و می رفت که بایستد . نمی خواست بیش از این پیش برود و پیر شود . تازه به یک سویی راه ، پی برده بود و می دید که به انتها نزدیک است ...
    سلام مهندس جان ازتبریک بابت عید ممنونم.
    عید شما هم مبارک.


    غروب ها

    در فکر طلوع رفته ایم ...

    و طلوع فردا

    در فکر به اینکه

    شاید

    غروب دیروز

    را باید

    زندگی می کردیم ...!
    كم سعادتي از بنده س
    افتخار ميديد از تخصصتون تو تاپيك وسايل بهره مند شيم؟
    سلام مهندس خوبي؟
    يكي از بچه ها تو تاپيك وسايل اندازه گيري در مهندسي شيمي يه سوال در زمينه تخصص شما كرده
    يه نگاه بنداز..


    قامت می بندم بر روی سجاده ایی که هر روز به انتظار وصلش پهن می شود و آغاز می کنم همان زمزمه های همیشگی را ...

    و هر بار که می خواهم خود را جاری ببینم در لذت حضورش ، شرمنده می شوم از تک تک کردارهایی که جز ندامت حاصلی ندارد !

    نمی دانم شاید هیچ گاه نرسم به آن جایی که حق بندگی ام و حق خداوندی اش را به جا بیاورم ...!


    صدای شرشر باران و شیشه ی بخار گرفته ی اتاق ...

    بسوی پنجره می روم بازش می کنم، چشمانم را می بندم ...

    دستم را بیرون می برم تا حس باران بر تمامی وجودم لبریز شود ...

    اکنون چشمانم را گشوده ام ...

    فرشته ایی همراه با قطره ی باران بر دستم نشسته است ...

    پرسیدم حیف است از این همراهی و بر زمین نشستن و زیر دست و پا ماندن !

    گفت : من فقط یک همراهم برای رساندن قطره ی باران و دوباره باز خواهم گشت ...

    بسوی آسمان برای همراهی قطره ایی دیگر و بارانی دیگر ...

    گفت و ... پر کشید !

    با خود اندیشیدم : پس من هم ...


    مهتاب
    سلام بچه ها
    من مهندسی مکانیک می خونم ولی الان دارم در مورد پالایشگاه تحقیق می کنم.
    کسی هست که بتونه روند کلی یک پالایشگاه رو برام توضیح بده ؟ این که نفت اول وارد می شه به کجا می ره .اتاق کنترل چیه؟ چه دستگاه های ابزار دقیق در پالایشگاه است و چه چیز هایی رو اندازه می گیرند؟(این برام مهمه) این دستگاه ها کجا هستند؟
    سلام دوست عزیز ممنونم ...عید شمام مبارک!

    گوشه می گیرم
    اما به هیچ گوشه ای نمی رسم
    دلم شرمندهء سرم می شود و سرم
    حواسش نیست وقتی می رقصم
    ابری کمربند را شل می کند تا ببارد!
    گوشه می گیرم
    به گوشه ای نمی رسد.
    نشسته ام سـر راهـت بیا بیا گــل نـرگـس

    در آرزوی نـگـاهــت بیا بیا گــل نـرگــس

    که تـا مــگـر نـگــرم روی دلــربـای تــو را

    همـاره چشـم به راهـم بیا بیا گــل نـرگـس
    —————————————-
    عید را به شما و خانواده محترمتان تبریک عرض می کنم


    ديگر ترنم باران هم

    نمي تواند

    مرهم درد شود ...

    از كساني مي گويم

    كه تبسم را

    هرگز آيينه اي نبودند ...

    حتي

    به زهر خندي !!!


    وقتي بزرگ مي شوي ديگر نمي ترسي كه نكند فردا صبح خورشيد نيايد! حتي دلت نمي خواهد پشت كوهها سرك بكشي و خانه خورشيد را از نزديك ببيني ...
    :gol:ختم قرآن کریم ویژه ماه شعبان برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت ولیعصر(دور دوم):gol:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا