جولي
پسندها
1,475

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • عاشق که میشوم

    دنیا رنگ دیگری میشود

    هر روز ٬هر لحظه ٬هر دقیقه ام

    رنگ سبزه زارها ٬رنگ گندمزارها میشود

    عاشق که میشوم

    میبینم دنیا برای من است .

    عاشق که میشوم

    خنده لحظه ای مرا با غم تنها نمی گذارد

    عاشق که میشوم

    خدا با من همراه میشود

    و همه ی اینها معجزه ی عشق است!

    و من تورا ای عشق سپاسگذارم

    همیشه با من باش ......
    کاش میشد قلبها آباد بود کینه وغمها به دست باد بود
    کاش میشد دل فراموشی نداشت نمنم باران هم آغوشی نداشت
    کاش میشد گم شوند این کاشهای زندگی پشت نقاب بندگی
    کاش میشد کاشها مهمان شوند در میان غصه ها پنهان شوند
    کاش میشد آسمان رنگین نبود ردپای قهروکین رنگین نبود
    کاش میشد روی خط زندگی! باتو باشم تا نهایت سادگی!
    ما به دنیا آمده ایم تا با زندگی قیمت پیدا کنیم

    نه به هر قیمتی زندگی کنیم

    (آیت الله بهجت)
    خستگي را تو به خاطر مسپار

    كه افق نزديك است

    و خدايي بيدار كه تو را مي بيند

    و به عشق تو

    همه حادثه ها مي چيند

    كه تو يادش افتي و بداني كه همه بخشش از اوست

    و همينش كافيست
    یک روزی مثل یک بارش باران ناخوانده بودی

    وقطره باران نگاهت آنروز مرا خیس نمود
    یک روزآمدی تا ناجی هر لحظه تنهایی من شوی
    وای !! تنهایی من میدانی!!
    عشق دنیای قشنگی دارد
    زیر باران با عشق چتر معنای حقیری دارد
    توی شبها با عشق ماه در دامن توست .. آسمان لایق توست
    وای!! تنهایی من!!
    با خودم میگفتم : چه حریمی دارد گرمی دستانش
    چه بهاری دارد آبی چشمانش
    میشود عاشق بود....

    گل احساسش عجب خوشرنگ است

    میشود عاشق بود...
    اگر کسی را نداشتی که به او بیندیشی به آسمان بیندیش چون در آسمان کسی
    هست که به تو می اندیشد.

    در بیکرانه زندگی دو چیز افسونم کرد:۱. آبی آسمان که می بینم و می دانم که
    نیست ۲. خدا که نمی بینم و می دانم که هست.

    خدا شونه هامونو واسه اینکه کل بار غم هامونو روشون بذاریم نیافریده
    آفریده تا بعضی وقتا اونارو بندازیم بالا و بگیم بیخیال......!!!!

    وقتی به دنیا می آییم در گوشمان اذان می گویند و وقتی می میریم بر بدنمان نماز می خوانند زندگی چقدر کوتاه است فاصله بین اذان تا نماز.
    خدا به سه طریق به شما جواب میدهد:
    می گوید بله و آنچه را که خواسته اید به شما میدهد
    می گوید نه و چیز بهتری را به شما میدهد
    می گوید صبر کن و بهترین را به شما میدهد
    زمان تصمیم میگیرد با چه کسی روبرو شوید
    قلبتان تعیین میکند در زندگی چه کسی را می خواهید
    و رفتارتان مشخص میکند چه کسی در زندگیتان خواهد ماند.

    ارزشمندترین مکانهایی که در دنیا می توان حضور داشت:
    در فکر کسی...
    در دعای کسی...
    و در قلب کسی است.
    زبانم را نمی فهمی ، نگاهم را نمی بینی
    ز اشکم بی خبر ماندی و آهم را نمی بینی
    سخن ها خفته در چشمم ، نگاهم صد زبان دارد
    سیه چشمان مگر طرز نگاهم را نمی بینی

    گناهم چیست جز عشقت ، روی از من چه می پوشی
    مگر ای ماه ، چشم بی گناهم را نمی بینی

    سیه مژگان من ، موی سپیدم را نگاهی کن
    سپید اندام من ، روز سیاهم را نمی بینی
    پریشانم دل مرگ آشیانم را نمی جویی
    پشیمانم نگاه عذر خواهم را نمی بینی

    دل بی تاب من با دیدنت آرام می گیرد
    اگر دوری ز آغوشم ، نگاهم کام می گیرد
    مرا گر مست می خواهی ، نگاهت را مگیر از من
    که دل از ساقی چشمان مستت جام می گیرد

    سیه مژگان من ، موی سپیدم را نگاهی کن
    سپید اندام من ، روز سیاهم را نمی بینی
    پریشانم دل مرگ آشیانم را نمی جویی
    پشیمانم نگاه عذر خواهم را نمی بینی
    سلام یه نامه ی بی عبور
    اومده از راه دور
    بهت بگه مهربون
    نشو تو نا مهربون
    صدات نمیاد دیگه
    نگات و من ندیدم
    دلم می خواد دوباره
    کنار تو بشینم
    عزیز مهربونم
    همیشه هم زبونم
    تویی آرومه جونم
    تویی ورد زبونم
    تویی دعای شبهام
    تویی خورشید روزام
    غروب نکنی یه وقتی
    عمرم میره به سختی
    به عشق دیدن تو
    رفتم در خونتون
    چی دیدم من ، وای خدا
    خالی شده خونتون
    هیچکی نبوده اونجا
    بودم غریب و تنها
    توی سکوت شبها
    صدای ناله هامو فقط خدا میشنوه
    بغض توی صدامو فقط خدا میشنوه
    خدای نازنینم
    از همه جا رونده ام
    از همه درمونده ام
    عاشقم و ندارم
    به جز تو من مونده ام...
    آتش زدی به خرمن دستانم / با پیچ و تاب زلف پریشانت
    لبهای گُر گرفته من وا شد / وقتی رسید سیب زنخدانت
    در گیر و دار چشم تو گیر افتاد / آهوی چشمهای بیابانیم
    گم شد نگاه سر به گریبانم / در لابلای مردُم ِ چشمانت
    اردیبهشت در خَم ِ فروردین/ چرخید و رفت تا تهِ شهریور
    پاییز با تمام غزلهایش / شد شاه ِ فصلهای غزلخوانت
    بر دوش میکشی شب یلدا را ؟ / یا از حریر بافته ای گیسو
    زنجیر خفته در چم ابرویت؟ / یا ذوالفقار در خم ِ مژگانت
    نیلوفرانه دور ِ تو میچرخند / هفت اسمان گم شده در چشمت
    خم کرده است قامت خود را کوه / در اعتدال سرو خرامانت
    امواج آفتابی گیسویت / غلطیده در هلال دو ابرویت
    مستم کن ای سراحی سکر امیز / از جذر و مدّ آبی چشمانت
    یک یا دو یا سه یا که ...نمیدانم/ چندین هزار مرتبه شد شاید
    هی آمدم برای دلم گفتم / اما نشد تلافی احسانت
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا