با تو هستم سهراب تو که گفتی "گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد؟"
راست می گویی تو.... چه تفاوت دارد قفس تنگ دلم خالی از کس باشد
یا به قول تو پر از ناکس و کرکس باشد؟
من نه تنها چشمم،وازه راهم شستم فکر را،خاطره را خواب یک پنجره را،
زیر باران بردم چتر ها را بستم،من به این مردم شهر پیوستم
من نوشتم همه ی حرف دلم،آرزو کردم و گفتم که هوا ،عشق ، زمین مال من است
ولی افسوس نشد.....زیر باران من نه عاشق دیدم ،نه که حتی یک دوست!!!
"زیر باران من فقط خیس شدم"
باز هم می گویی؟" چشمهارا باید شست؟جور دیگر باد دید؟"
راست می گویی تو.... چه تفاوت دارد قفس تنگ دلم خالی از کس باشد
یا به قول تو پر از ناکس و کرکس باشد؟
من نه تنها چشمم،وازه راهم شستم فکر را،خاطره را خواب یک پنجره را،
زیر باران بردم چتر ها را بستم،من به این مردم شهر پیوستم
من نوشتم همه ی حرف دلم،آرزو کردم و گفتم که هوا ،عشق ، زمین مال من است
ولی افسوس نشد.....زیر باران من نه عاشق دیدم ،نه که حتی یک دوست!!!
"زیر باران من فقط خیس شدم"
باز هم می گویی؟" چشمهارا باید شست؟جور دیگر باد دید؟"