عرض سلام و ادب
یه دوست عزیز و بزرگوار دارم تو باشگاه دانشجویان، آدم بسیار خوب و اهل دلی هستند
همیشه از تک به تک پیام هایی که بینمون رد و بدل شده لذت بردم
البته صمیمی نیستیم، ولی خوب، انقدر ایشون انسان وارسته ای هستند که هم کلامی باهاشون چنین تاثیراتی رو به دنبال داره
البته ایشون آقا هستند
از پیام های دوستان متوجه شدم که شما باید خانوم باشید
پریروز که اون سوال رو پرسیدم نمی دونستم
به هر جهت، خوشحال شدم از آشناییتون
رفته بودم سر حوض
تا ببینم شاید
عکس تنهایی خود را در آب
آب در حوض نبود
ماهیان میگفتند
هیچ تقصیر درختان نیست
ظهر دم کرده تابستان بود
پسر روشن آب لب پاشویه نشست
و عقاب خورشید
آمد او را به هوا برد که برد
به درک راه نبردیم به اکسیژن آب
برق از پولک ما رفت که رفت
....
....
ولی آن نور درشت
عکس آن میخک قرمز در آب
که اگر باد می آمد دل او پشت
چین های تغافل می زد
چشم ما بود
روزنی بود به اقرار بهشت
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی
همت کن
و بگو ماهی ها
حوضشان بی آب است
باد می رفت به سر وقت چنار
من به سر وقت خدا می رفتم.