آرماندیس
پسندها
1,062

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره



  • آنقدر زمین خورده ام که بدانم

    برای برخاستن

    نه دستی از برون

    که همتی از درون

    لازم است !

    حالا اما ...

    نمی خواهم برخیزم

    در سیاهی این شب بی ماه

    می خواهم اندکی بیاسایم ...

    فردا

    فردا

    برمی خیزم

    وقتی که فهمیده باشم چرا

    زمین خورده ام ...!


    " فریبا عرب نیا "
    سلام دوست عزیز.من یه بحث با عنوان موجودات فضایی توهم یا خیال؟ شروع کردم..که تو این بحث از تصاویر مستند و فیلم های واقعی و مطالب علمی زیادی هم استفاده کردم...خیلی خیلی خوشحال میشم تو بحثمون شرکت کنین..
    اینم لینک بحثمون:
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.p...10#post1720910
    سلام عزیزم شماره جدید فال موفقیت رو گذاشتم:

    :gol: 12پیام برای متولدین 12ماه سال (شماره 6 نیمه اول اسفندماه):gol:


    بچه که بودم
    پیشانی ام سفید بود ...

    بابا
    به دبستان که رفتم آب داد !

    ما گلهای خندان شدیم و فرزندان ایران
    و دفتر های ما خط خطی ...

    بچه که بودی
    آسفالت بود و یک تکه گچ
    و خانه های از یک تا هشت ...

    بعد که باران می آمد
    و خط ها را می برد
    تکلیف ما سفید بود ...

    حالا بعد از این همه سال
    مشق هایم را نمی دانم
    پیشانی ام پر از خط ...!

    ابوالفضل پاشا
    درسکوت دادگاه سرنوشت


    عشق برما حکم سنگيني نوشت


    گفته شد دل داده ها از هم جدا


    واي بر اين حکم و اين قانون زشت
    سلام
    فيناله حياتيه ممنون ميشم به من راي بديد.
    .
    .
    http://www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=152691
    .
    .
    منم دلم برات تنگ شده بود.
    یادته چقدر این شکلکو دوست داشتی :w07::w07::w07::w07:
    چرا می خواستی دیگه نیای؟؟؟ بیا بابا دلمون می تنگه برات.:gol::gol:
    بلاخره امتحانا تمومیدددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد


    هنوز
    به زندگی عادت نکرده است
    و رنج می برد
    از ایستادنش روی زمین
    که سیاره را سنگین تر می کند ...

    می خواهد بخار شود
    بادکنکی شود
    گره خورده با نخی
    به انگشت کودکی ...

    هنوز
    به زندگی عادت نکرده است ...
    وقتی شروع می کند به دویدن
    بی آنکه از جغرافی
    چیزی بداند
    تمام زمین را
    دور می زند
    آنچنان تنگ
    مرگ را در آغوش می فشارد
    که گویی نخستین معشوقش را !

    هنوز
    به زندگی عادت نکرده است
    و هر صبح
    نگاه که می کند به من
    گویی در نگاهش معجزه ای رخ داده است ...!

    " شبنم آذر "


    از درز دنيا نگاه مي کنم
    خانه هايي با پرده هاي کشيده
    رهگذراني سر در گريبان
    با سايه هاي کشيده ...

    از درز دنيا نگاه مي کنم
    کوچه
    تا دو سوي عالم
    بي خواب است ...

    چندي است دنيا
    مرا به کناري نهاده است
    و نمي بيند
    از درز دنيا نگاه مي کنم ...

    .

    .

    .

    در پناه خداي مهربون باشي هميشه عزيزم ...



    گاهی گمان نمی كنی و می شود ...

    گاهی نمی شود ... نمی شود ... نمی شود !

    گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست ...

    گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود ...

    گاهی گدای گدايی و بی نصیب ...

    گاهی تمام شهر گدای تو می شود ...!


    baran
    قدم هایم را نظاره کن
    می بینی؟! ....
    هیچ رد پای نمانده ...
    اما رد خیس حضورم
    چشمانت را آزار می دهند !
    ولی ....
    رفتنی ها را .... رفتنی ها را چاره ای نیست ....!

    اینو واسه خدافظی گذاشتم از دوستای گلم تو این باشگاه ....
    چه میدانی .... شاید این جهان ... جهنم سیاره ای دیگر باشد .... بای دوستان ...
    باز تو این مامان مارا تنها گیر آوردی رفتی زیر آب زنی
    نکن این کاراتا
    ن که منیره ام
    19 ساله
    دانشجو آزادم معماری
    منم واسم فرخی نداره واسه شما گفتم
    Butterfly_سبز
    Alireza_2003
    خودت کجایی چه کار میکنی؟!رشته ات چیه؟!کدوم دانشگاهی؟!:دی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا