کربلایی
مدیر بازنشسته
سلام
این حکایت رو یکی از دوستام برام تعریف کرده که خیلی کم دروغ میگه!
دوستم می گفت:
یه فامیلی داریم که خیلی ثروتمنده! در غرب کشور معدن داره! و وضعش کلی توپه! یه روز که مهمونشون بودیم داستانی رو تعریف کرد که خیلی جالب بود! این فامیلمون می گفت:
یه روز یکی یه سکه به من داد که روش اسم مبارک امام رضا(ع) هک شده بود. همیشه این سکه رو همراه داشتم! از قضا یه روز در خونه سکه افتاد توی چاه دستشویی! وقتی حکم شرعی رو پرسیدم بهم گفتند که باید روی اونجا رو بپوشونی و دیگه از اونجا استفاده نکنی!
می گفت من دلم راضی نشد! رفتم یه ماشین تخلیه کرایه کردم و در چاه برداشتم و چاه رو تخلیه کردم! با ماشین رفتیم به یه محل دورافتاده و به راننده گفتم تا ماشین رو خالی کنه! خودم هم ایستاده بودم و با دست فضولات رو کنار میزدم تا بتونم سکه رو پیدا کنم!
یه موقع متوجه شدم که کلا وارد فضولات شده ام و سراسیمه دنبال سکه میگرم! با کلی مشقت تونستم پیداش کنم! تمیز شستمش و آوردم گذاشتم رو تاقچه!
شب در خواب دیدک که یک آقای سبز پوش اومد بطرفم و گفت:« تو یک قدم بسمت ما آمدی! و ما برای همیشه تو را حمایت خواهیم کرد!»
دوستم میگه فامیلمون علت ثروت بیش از اندازه اش رو همین میدونه
این حکایت رو یکی از دوستام برام تعریف کرده که خیلی کم دروغ میگه!
دوستم می گفت:
یه فامیلی داریم که خیلی ثروتمنده! در غرب کشور معدن داره! و وضعش کلی توپه! یه روز که مهمونشون بودیم داستانی رو تعریف کرد که خیلی جالب بود! این فامیلمون می گفت:
یه روز یکی یه سکه به من داد که روش اسم مبارک امام رضا(ع) هک شده بود. همیشه این سکه رو همراه داشتم! از قضا یه روز در خونه سکه افتاد توی چاه دستشویی! وقتی حکم شرعی رو پرسیدم بهم گفتند که باید روی اونجا رو بپوشونی و دیگه از اونجا استفاده نکنی!
می گفت من دلم راضی نشد! رفتم یه ماشین تخلیه کرایه کردم و در چاه برداشتم و چاه رو تخلیه کردم! با ماشین رفتیم به یه محل دورافتاده و به راننده گفتم تا ماشین رو خالی کنه! خودم هم ایستاده بودم و با دست فضولات رو کنار میزدم تا بتونم سکه رو پیدا کنم!
یه موقع متوجه شدم که کلا وارد فضولات شده ام و سراسیمه دنبال سکه میگرم! با کلی مشقت تونستم پیداش کنم! تمیز شستمش و آوردم گذاشتم رو تاقچه!
شب در خواب دیدک که یک آقای سبز پوش اومد بطرفم و گفت:« تو یک قدم بسمت ما آمدی! و ما برای همیشه تو را حمایت خواهیم کرد!»
دوستم میگه فامیلمون علت ثروت بیش از اندازه اش رو همین میدونه



ببینید ، مهم در اینه که ما خیلی جاها یادمون میره چه حکایت هایی آموندست و چه حکایت هایی خیر ، در مورد رسیدن به مولاش ، چند تا بحث توی همین حکایت شما هست ، اول اینکه رسیدن به امام معصوم از یک سکه بی ارزش ممکنه ؟ دوم اینکه رسیدن به مولا ، از غرق شدن در نجاسات بدست میاد ؟ سوم اینکه اگر این حکایت درست باشه ، یک شخصی ، در کدوم محلی این عمل رو انجام میده ؟ یعنی مثلاً من خودم اگر توی تهران این اتفاق برام بیافته ، کجای تهران برم این کار رو انجام بدم ؟ در مورد حکایات هم خیلی بهتر از اینی که به نقل قول دوستی آدم مراجعه کنه ، بهتره به خود قرآن مراجعه کنه ، که در هر صفحه و سوره و جزء خداوند به ما میگه آیا برای شما کم حکایتها از پیشینیان گفتیم ؟ در نهایت هم درسته خدا گفته ، ولی تقلید کورکورانه اصلاً در اسلام جایز نیست ، مصداق همون آیه معروف که در انتخاب دین آزادیم هستش ، شما اگر به این فکر کنید که چون خدا گفته پس ما باید انجام بدیم بی هیچ درک و فهمی ، پس فرق ما با سایر مخلوقات چیه ؟ یک نبات ، بی هیچ حرف و حدیثی مطیع امر پروردگار هستش . خداوند اگر دستوراتی داده ، دلایلش رو در گفته های معصومان باید پیدا کنیم ، اون حب اهل بیت میشه .
از دستم ناراحت نشی .. یکم درک مسئله برام ثقیله .
)