مشاعرۀ سنّتی

sisah

عضو جدید
تو را که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری

بخواه جان و دل از بنده و روان بستان
که حکم بر سر آزادگان روان داری
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا رب بکه شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هر جایی
 

ghisoo_tala

عضو جدید
یک بحر... سرشک بودم و عمری... سوز
افسرده و پیر می شدم روز به روز
با خیل گرسنگان چو هم رزم شدم
سوزم همه، ساز گشت و شامم همه، روز:gol:
 

sabbasi_mr

عضو جدید
دل که آیینه شاهی است غباری دارد
از خدا می طلبم صحبت روش رایی
شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان
ورنه پروانه ندارد زسخن پروایی
 

شهیار دلشاد

عضو جدید
دوش چه خورده ای دلا راست بگو نهان مکن چون خمشان بی گنه روی بر اسمان مکن
باده خاص خورده ای نقل خلاص خورده ای بوی شراب میزند خربزه در دهان مکن
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
تنها تر از يك برگ
با بار شاديهاي مهجورم
در آبهاي سبز تابستان
آرام ميرانم
تا سرزمين مرگ
تا ساحل غمهاي پاييزي
در سايه اي خود را رها كردم
در سايه بي اعتبار عشق
در سايه فرار خوشبختي
در سايه ناپايداريها
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ای شمع شدم به عشق پروانه تو
خوانند مرا به شهر دیوانه تو
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
و من در آينه ديدمش
كه مثل آينه پاكيزه بود و روشن بود
و ناگهان صدايم كرد
و من عروس خوشه هاي اقاقي شدم
 

sisah

عضو جدید
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم
از بد حادثه این جا به پناه آمده‌ایم

ره رو منزل عشقیم و ز سرحد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایم
 

sisah

عضو جدید
دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان

با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم
که شهیدان که‌اند این همه خونین کفنان
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
نیمه شب آواره و بی حس و حال​
در سرم سودای جامی بی زوار​
پرسه ای آغاز کردیم در خیال​
دل به یاد آور ایام وصال​
 

sisah

عضو جدید
یا رب کی آن صبا بوزد کز نسیم آن
گردد شمامه کرمش کارساز من

نقشی بر آب می‌زنم از گریه حالیا
تا کی شود قرین حقیقت مجاز من
 

varam

عضو جدید
یا رب کی آن صبا بوزد کز نسیم آن
گردد شمامه کرمش کارساز من

نقشی بر آب می‌زنم از گریه حالیا
تا کی شود قرین حقیقت مجاز من


نه سیب نه گندم است بین من و تو

بین من و تو گم است بین من و تو !

این عشق که دیگران از آن می گویند

یک سوء تفاهم است بین من و تو !!
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
وآنگهم در داد جامی کز فروغش بر فلک
زهره در رقص آمد و بربط زنان میگفت نوش
 

ie student

عضو جدید
کاربر ممتاز
شهر تبریز است و جان قربان جانان می کند

سرمه ی چشم از غبار کفش مهمان می کند
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در چنین بزمی که یک پروانه دارد صد چراغ
با همه پروانگی گرد چراغی پر نزد
 

varam

عضو جدید
در چنین بزمی که یک پروانه دارد صد چراغ
با همه پروانگی گرد چراغی پر نزد


دریا به سرش زده !! پری می رقصد

ناهید کنار مشتری می رقصد

بانو تو مگر چه کرده ای با عالم

با عشق تو رود - بندری می رقصد !!!
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
دست مرا كه ساقه سبز نوازش است
با برگهاي مرده هماغوش ميكني
گمراه تر از روح شرابي و ديده را
در شعله مي نشاني و مدهوش مي كني
اي ماهي طلائي مرداب خون من
خوش باد مستيت كه مرا نوش ميكني
 

varam

عضو جدید
دست مرا كه ساقه سبز نوازش است
با برگهاي مرده هماغوش ميكني
گمراه تر از روح شرابي و ديده را
در شعله مي نشاني و مدهوش مي كني
اي ماهي طلائي مرداب خون من
خوش باد مستيت كه مرا نوش ميكني


یک جام پر از شراب دستت باشد

تا حال من خراب دستت باشد

این چند هزارمین شب بی خوابیست؟

ای عشق فقط حساب دستت باشد !!
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
در نيمه هاي اين ره شوم آغاز
در كهنه گور اين غم بي پايان

بگذار سايه من سرگردان
از سايه تو ، دور و جدا باشد
 
آخرین ویرایش:
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا