مشاعرۀ سنّتی

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
نو بهار است در آن کوش که خوش دل باشی
که بسی گل بدهد بازو تو در گل باشی

من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی

حافظ
 

sisah

عضو جدید
یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان
وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان

دل آزرده ما را به نسیمی بنواز
یعنی آن جان ز تن رفته به تن بازرسان
 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای صبح شب نشینان
جانم به طاقت آمد
از بسکه دیر ماندی
چون شام روزه داران
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
ناگهان بي آنكه بتوانم گريخت
بر سرم باريد باران گناه

مستيم از سر پريد اي همنفس
بار ديگر پركن اين پيمانه را
خون بده ، خون دل آن خودپرست
تا به پايان آرم اين افسانه را
 

افشـین

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
 
آخرین ویرایش:

sisah

عضو جدید
ای دل به کوی عشق گذاری نمی‌کنی
اسباب جمع داری و کاری نمی‌کنی

چوگان حکم در کف و گویی نمی‌زنی
باز ظفر به دست و شکاری نمی‌کنی
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
یارب کجاست محرم رازی که یک زمان
دل شرح آن دهد که چه گفت و چها شنید
 

sisah

عضو جدید
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن

شب خوش.:gol:
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نرگس مست نوازش کن مردم دارش
خون عاشق بقدح گر بخورد نوشش باد
به غلامی تو مشهور جهان شد حافظ
حلقه بندگی زلف تو در گوشش باد
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
دوش می‌آمد و رخساره بر افروخته بود
تا کجا باز دل غمزده‌ای سوخته بود

رسم عاشق کشی و شیوه شهر آشوبی
جامه‌ای بود که بر قامت او دوخته بود
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
درویش را نباشد برگ سرای سلطان
ماییم وکهنه دلقی کاتش در آن توان زد
قد خمیده ما سهلت نماید اما
بر چشم دشمنان تیر از این کمان توان زد
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
ديده ام سوي ديار تو و دركف تو
از تو ديگر نه پيامي نه نشاني
نه به ره پرتو مهتاب اميدي
نه به دل سايه اي از راز نهاني
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
:heart:یاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکان یکان پست شدند
خوردیم ز یک شراب در مجلس عمر
دوری دو سه پیشتر ز ما مست شدند:heart:
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم.
نقشی بیاد خط تو بر آب میزدم

ابروی یار در نظر و خرقه سوخته
جامی به یاد گوشه محراب میزدم

حافظ
 

سارا بلا

عضو جدید
من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را...
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو

ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز
کز سر صدق میکند شب همه شب دعای تو
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
و اين جهان به لانه ي ماران مانند است
و اين جهان پر از صداي حركت پاهايي مردميست
كه همچنان كه تورا ميبوسند
در ذهن خود طناب دار ترا ميبافند
 

sisah

عضو جدید
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت
رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم

چون صبا با تن بیمار و دل بی‌طاقت
به هواداری آن سرو خرامان بروم
 

sina1

عضو جدید
مست مستم مشکن قدر خود ای پنجه غم

من به میخانه ام امشب تو برو جای دگر
 

sisah

عضو جدید
روزگاریست که ما را نگران می‌داری
مخلصان را نه به وضع دگران می‌داری

گوشه چشم رضایی به منت باز نشد
این چنین عزت صاحب نظران می‌داری
 

ghisoo_tala

عضو جدید
من زاده ی شهوت شبی چرکینم
در مذهب عشق، کافری بی دینم
آثار شب زفاف کامی است، پلید
خونی که فسرده در دل خونینم:gol:
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
نیست سری کز تو پر اشوب نیست
این همه هم خوب بودن خوب نیست
جور و جفا کن که حبیب منی
مهر و وفا شیوه محبوب نیست
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
تو دستهايت را مي بخشيدي
تو چشمهايت را مي بخشيدي
تو مهربانيت را مي بخشيدي
وقتي كه من گرسنه بودم
تو زندگانيت را مي بخشيدي
تو مثل نور سخي بودي
تو لاله ها را مي چيدي


تو گوش مي دادي
اما مرا نمي ديدي.....................:crying:
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا