من كه غريبانه در خيابان قدم ميزدم غريبانه به مردم نگاه ميكنم...
خودم هم نميدانم به كجا ميروم، از چه رو به راه افتادم...
چرا احساس ميكنم كه نگاه هر فرد بر روي من سنگيني ميكند؟
من كجا هستم؟ كي به اينجا آمدم؟؟ چرا كسي همراه من نيست...
مگر وقتي مي آمدم او با من قدم برنميداشت؟؟
گيج شده ام من گيج... بگذاريد بروم... نميدانم به كجا، از چه رو...
بگذاريد بروم...
خودم هم نميدانم به كجا ميروم، از چه رو به راه افتادم...
چرا احساس ميكنم كه نگاه هر فرد بر روي من سنگيني ميكند؟
من كجا هستم؟ كي به اينجا آمدم؟؟ چرا كسي همراه من نيست...
مگر وقتي مي آمدم او با من قدم برنميداشت؟؟
گيج شده ام من گيج... بگذاريد بروم... نميدانم به كجا، از چه رو...
بگذاريد بروم...