دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند وند آن ظلمت شب آب حياتم دادند
paras2 عضو جدید Jul 16, 2008 #4,382 دل رميدهي ما را که پيش ميگيرد؟/ خبر دهيد به مجنون خسته از زنجير حديث توبه درين بزمگه مگو حافظ/ که ساقيان کمان ابرويت زنند به تير
دل رميدهي ما را که پيش ميگيرد؟/ خبر دهيد به مجنون خسته از زنجير حديث توبه درين بزمگه مگو حافظ/ که ساقيان کمان ابرويت زنند به تير
باران بهاری عضو جدید کاربر ممتاز Jul 16, 2008 #4,383 روز نخست چون دم رندی زدیم و عشق شرط آن بود که جز ره این شیوه نسپریم
sahars عضو جدید Jul 16, 2008 #4,385 مرا عهديست با جانان که تا جان در بدن دارم هواداران کويش را چو جان خويشتن دارنم
باران بهاری عضو جدید کاربر ممتاز Jul 16, 2008 #4,386 مرا امید وصال تو زنده میدارد وگرنه هر دمم از هجر توست بیم هلاک
A anathema عضو جدید کاربر ممتاز Jul 16, 2008 #4,387 کار از تو می رود نظری ای دليل راه کانصاف می دهيم و ز راه اوفتاده ايم
sahars عضو جدید Jul 16, 2008 #4,388 مشورت با عقل کردم گفت حافظ باده نوش ساقيا می ده به قول مستشار موتمن
باران بهاری عضو جدید کاربر ممتاز Jul 16, 2008 #4,389 نشان یار سفر کرده از که پرسم راست که هرچه گفت برید صبا پریشان گفت
fereshteye nejat عضو جدید Jul 16, 2008 #4,390 تو را چنان که توئی هر نظر کجا بیند به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک
massom11111 عضو جدید کاربر ممتاز Jul 16, 2008 #4,391 کناره حلقه گلت نگین الماس بزارم میخوام رو مخمل موهات یکی دوتا یاس بزارم
باران بهاری عضو جدید کاربر ممتاز Jul 16, 2008 #4,392 fereshteye nejat گفت: تو را چنان که توئی هر نظر کجا بیند به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک کلیک کنید تا باز شود... کردم سفر از کوی تو شاید روی از یاد فریاد که جز یاد توام همسفری نیست
fereshteye nejat گفت: تو را چنان که توئی هر نظر کجا بیند به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک کلیک کنید تا باز شود... کردم سفر از کوی تو شاید روی از یاد فریاد که جز یاد توام همسفری نیست
fereshteye nejat عضو جدید Jul 16, 2008 #4,393 تا گنج غمت در دل دیوانه مقیم است همواره مرا کوی خرابات مقام است
karo7 اخراجی موقت Jul 16, 2008 #4,394 تا پر و بال تو و راه تماشا بسته است هر كجا هست، زمين تا به ثريا قفس است
باران بهاری عضو جدید کاربر ممتاز Jul 16, 2008 #4,395 تو کز سرای طبیعت نمی روی بیرون کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد؟
fereshteye nejat عضو جدید Jul 16, 2008 #4,396 دوشم ز بلبلی چه خوش امد که می سرود گل گوش پهن کرده ز شاخ درخت خویش
fereshteye nejat عضو جدید Jul 16, 2008 #4,398 می دو ساله ومحبوب چارده ساله همین بس است مرا صحبت صغیر و کبیر
گلابتون مدیر بازنشسته Jul 16, 2008 #4,399 راهي است راه عشق كه هيچش كناره نيست .......آنجا جز آن كه جان بسپارند چاره نيست هرگه كه دل به عشق دهي خوش دمي بود .........در كارخير حاجت هيچ استخاره نيست
راهي است راه عشق كه هيچش كناره نيست .......آنجا جز آن كه جان بسپارند چاره نيست هرگه كه دل به عشق دهي خوش دمي بود .........در كارخير حاجت هيچ استخاره نيست
باران بهاری عضو جدید کاربر ممتاز Jul 16, 2008 #4,400 تو در آب اگر ببینی حرکات خویشتن را به زبان خود بگویی که به حسن بی نظیرم
باران بهاری عضو جدید کاربر ممتاز Jul 16, 2008 #4,401 محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت مست گفت ای دوست!این پیراهن است افسار نیست! گفت مستی زان سبب افتان و خیزان می روی گفت جرم راه رفتن نیست ره هموار نیست آخرین ویرایش: Jul 16, 2008
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت مست گفت ای دوست!این پیراهن است افسار نیست! گفت مستی زان سبب افتان و خیزان می روی گفت جرم راه رفتن نیست ره هموار نیست
optimistic عضو جدید Jul 16, 2008 #4,403 واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر می کنند چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند.
باران بهاری عضو جدید کاربر ممتاز Jul 16, 2008 #4,404 دلا منال ز بیداد و جور یار که یار تو را نصیب همین کرده است و این "داد"ست
industrial-eng عضو جدید Jul 16, 2008 #4,405 در ان نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام گرم یاد اوری یا نه من از یادت نمی کاهم تو را من چشم در راهم. مثل این که باران بهاری ومن همزمان نوشتیم این هم از "ت" : تگرگی نیست مرگی نیست صدایی گر شنیدی صحبت سرما و دندان است آخرین ویرایش: Jul 16, 2008
در ان نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام گرم یاد اوری یا نه من از یادت نمی کاهم تو را من چشم در راهم. مثل این که باران بهاری ومن همزمان نوشتیم این هم از "ت" : تگرگی نیست مرگی نیست صدایی گر شنیدی صحبت سرما و دندان است
ب بشارت عضو جدید Jul 16, 2008 #4,406 تیغ بر آر از نیام ,زهر بیفکن به جام کز قبل ماقبول ,وز طرف ما رضاست
gh_engineer عضو جدید کاربر ممتاز Jul 16, 2008 #4,407 تا کی کشم عتیبت از چشم دلفریبت روزی کرشمه ای کن ای یار برگزیده
essyh2003 کاربر حرفه ای کاربر ممتاز Jul 16, 2008 #4,408 هان ای اجل دستی بر افشان پنجه بگشا زین درد دیرینه دلی بی کینه دارم
gh_engineer عضو جدید کاربر ممتاز Jul 16, 2008 #4,410 تشنه بادیه راهم به زلالی دریاب به امیدی که درین ره بخدا میداری