مشاعرۀ سنّتی

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز

تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج ... سزد اگر همه ی دلبران دهندت باج

حافظ


جملگی در حکم سه پروانه ایم/در جهان عاشقان افسانه ایم
اولی خود را به شمع نزدیک کرد/گفت آری من یافتم معنای عشق
دومی نزدیک شعله بال زد/گفت حال من سوختم در سوز عشق
سومی خود داخل آتش فکند/آری آری این بود معنای عشق
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
جملگی در حکم سه پروانه ایم/در جهان عاشقان افسانه ایم
اولی خود را به شمع نزدیک کرد/گفت آری من یافتم معنای عشق
دومی نزدیک شعله بال زد/گفت حال من سوختم در سوز عشق
سومی خود داخل آتش فکند/آری آری این بود معنای عشق



سلام. دوست عزیز شما مطمئنید که این شعره؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!

وزن و قافیه اش درست نیست

قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست ... بوسه ای چند برآمیز به دشنامی چند
 
آخرین ویرایش:

fatimakhanom

عضو جدید
کاربر ممتاز

سلام. دوست عزیز شما مطمئنید که این شعره؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!

وزن و قافیه اش درست نیست

قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست ... بوسه ای چند برآمیز به دشنامی چند

درختی که جوانی کوژبرخاست
چو خشک و پیر گردد کی شود راست؟!
:gol:
 

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز

سلام. دوست عزیز شما مطمئنید که این شعره؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!

وزن و قافیه اش درست نیست
سلام ، اگه شعر نیست ، حتما انشاست ....
درختی که جوانی کوژبرخاست
چو خشک و پیر گردد کی شود راست؟!
:gol:

تا نگردی بی‌خبر از جسم و جان

کی خبر یابی ز جانان یک زمان



هرکه از مویی نشانت باز داد

صد خط اندر خون جانت باز داد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام ، اگه شعر نیست ، حتما انشاست ....


تا نگردی بی‌خبر از جسم و جان

کی خبر یابی ز جانان یک زمان



هرکه از مویی نشانت باز داد

صد خط اندر خون جانت باز داد
دلم صد بار می‌گوید که چشم از فتنه بر هم نه
دگر ره دیده می‌افتد بر آن بالای فتانم

تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی
و گر نه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم
 

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
دلم صد بار می‌گوید که چشم از فتنه بر هم نه
دگر ره دیده می‌افتد بر آن بالای فتانم

تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی
و گر نه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی


عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی


دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم

باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی


عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی


دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم

باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

یاد باد آن کو به قصد خون ما​
عهد را بشکست و پیمان نیز هم​

دوستان در پرده می‌گویم سخن​
گفته خواهد شد به دستان نیز هم​
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
یاد باد آن کو به قصد خون ما​

عهد را بشکست و پیمان نیز هم​


دوستان در پرده می‌گویم سخن​

گفته خواهد شد به دستان نیز هم​

مگر ادمها در کدامین
دیار میتوانند
زندگی کنند
من در دیار
یارم
زندگی میکنم
و غیر ان
هوای نفس کشیدن کم میاورم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مگر ادمها در کدامین
دیار میتوانند
زندگی کنند
من در دیار
یارم
زندگی میکنم
و غیر ان
هوای نفس کشیدن کم میاورم
معاشران گره از زلف یار باز کنید
شبی خوش است بدین قصه‌اش دراز کنید

حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
معاشران گره از زلف یار باز کنید

شبی خوش است بدین قصه‌اش دراز کنید


حضور خلوت انس است و دوستان جمعند

و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید

دل به دلم میدهی
و همین هوایم میکند
پا به پایم میایی
و همین ارام و شادم مکیند
دوستت دارم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درختی که جوانی کوژبرخاست
چو خشک و پیر گردد کی شود راست؟!
:gol:

تو خفته‌ای و نشد عشق را کرانه پدید
تبارک الله از این ره که نیست پایانش

جمال کعبه مگر عذر ره روان خواهد
که جان زنده دلان سوخت در بیابانش
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]من به مهمانی دنیا رفتم:
من به دشت اندوه،
من به باغ عرفان،
من به ایوان چراغانی دانش رفتم.
رفتم از پله مذهب بالا.
تا ته کوچه شک ،
تا هوای خنک استغنا،
تا شب خیس محبت رفتم.
من به دیدار کسی رفتم در آن سر عشق.
رفتم، رفتم تا زن،
تا چراغ لذت،
تا سکوت خواهش،
تا صدای پر تنهایی
[/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من به مهمانی دنیا رفتم:
من به دشت اندوه،
من به باغ عرفان،
من به ایوان چراغانی دانش رفتم.
رفتم از پله مذهب بالا.
تا ته کوچه شک ،
تا هوای خنک استغنا،
تا شب خیس محبت رفتم.
من به دیدار کسی رفتم در آن سر عشق.
رفتم، رفتم تا زن،
تا چراغ لذت،
تا سکوت خواهش،
تا صدای پر تنهایی
يا خمش سازي خروش بي شکيبم را
يا ترا من شيوه اي ديگر بياموزم

دانم از درگاه خود مي رانيم، اما
تا من اينجا بنده، تو آنجا، خدا باشي
سرگذشت تيرهء من، سرگذشتي نيست
کز سر آغاز و سرانجامش جدا باشي

چيستم من؟ زاده يک شام لذتباز
ناشناسي پيش ميراند در اين راهم
روزگاري پيکري بر پيکري پيچيد
من به دنيا آمدم، بي آنکه خود خواهم

کي رهايم کرده اي ، تا با دوچشم باز
برگزينم قالبي ، خود از براي خويش
تا دهم بر هر که خواهم نام مادر را
خود به آزادي نهم در راه پاي خويش
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]شرار شوق تو بر میجهد ز هر عضوم[/FONT]​
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]نوای عشق تو سر میزند ز هر بندم[/FONT]​
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]اگر تو داغ گذاری چگونه نپذیرم؟[/FONT]​
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]وگر تو درد فرستی چگونه نپسندم؟[/FONT]​
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شرار شوق تو بر میجهد ز هر عضوم
نوای عشق تو سر میزند ز هر بندم
اگر تو داغ گذاری چگونه نپذیرم؟
وگر تو درد فرستی چگونه نپسندم؟
مي کشد پاروزنان در کام طوفانها

چهره هايي در نگاهم سخت بيگانه
خانه هايي بر فرازش اشک اختر ها
وحشت زندان و برق حلقهء زنجير
داستانهايي ز لطف ايزد يکتا !

سينهء سرد زمين و لکه هاي گور
هر سلامي سايهء تاريک بدرودي
دستهايي خالي و در آسماني دور
زردي خورشيد بيمار تب آلودي
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
مي کشد پاروزنان در کام طوفانها

چهره هايي در نگاهم سخت بيگانه
خانه هايي بر فرازش اشک اختر ها
وحشت زندان و برق حلقهء زنجير
داستانهايي ز لطف ايزد يکتا !

سينهء سرد زمين و لکه هاي گور
هر سلامي سايهء تاريک بدرودي
دستهايي خالي و در آسماني دور
زردي خورشيد بيمار تب آلودي



یا رب اندر سر آن خسرو شیرین انداز ... که ز رحمت گذری بر سر فرهاد کند

حافظ

 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
به عالم هر دلی کاو هوشمند است

به زنجیر جنون عشق، بند است

تا مقصد عشق رهي دور و دراز است
يک منزل از آن باديه ي عشق مجاز است


ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ* * * * ** * * * *
* * * * ** * * *ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ
…..............…,•’``’•,•’``’• ,Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi
...........…...…’•,,عشق` ,•’Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi
..............……....`’• ,,•’`Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

تا مقصد عشق رهي دور و دراز است
يک منزل از آن باديه ي عشق مجاز است


ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ* * * * ** * * * *
* * * * ** * * *ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ
…..............…,•’``’•,•’``’• ,Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi
...........…...…’•,,عشق` ,•’Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi
..............……....`’• ,,•’`Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi
ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد.
ای بیخبر از گریه مستانه ام امشب
. یک جرعهٔ تو مست کند هر دو جهان را.
چیزی که لبت ریخت به پیمانه ام امشب.
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد.
ای بیخبر از گریه مستانه ام امشب
. یک جرعهٔ تو مست کند هر دو جهان را.
چیزی که لبت ریخت به پیمانه ام امشب.

به بوي زلف تو دادم دل شکسته بر باد
بيا که جان عزيزم فداي جان تو باد
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا