شکسته شیشه ی قلبم ، کجایی مرحم دردم ، تو را در غربت عشقم غریبانه صدا کردم ، صدا کردم تو را هستی شنیدی و گذر کردی ، مرا آواره و تنها گدای در به در کردی .
.
.
دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد ، دلم برای کسی تنگ است که با زیبایی کلامش مرا در عشقش غرق می کند ، دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می طلبد ، دلم برای کسی تنگ است که قلب من برای داشتنش عمرها صبر می کند ، دلم برای کسی تنگ است ، دلم برای تو تنگ است .
.
.
شبی غمگین ، شبی بارانی و سرد مرا در غربت فردا رها کرد ، دلم در حسرت دیدار او ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد ، به من می گفت تنهایی غریب است ببین با غربتش با من چه ها کرد ، تمام هستی ام بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به پا کرد ، او هرگز شکستم را نفهمید اگرچه تا ته دنیا صدا کرد .
تازگی سخنان کسی را نمیفهمم
انگار نمیدانم معنای احساسشان را
دلم میخواست
پرواز میکردم و در کنار ابی اسمان
مینشستم و میدیدم اگر یکی از
عزیزانم غمگین هست
ارام به سویش پر میگوشدم
و او را در اغوش میکشیدم
تا دردش را درمان کنم
با سلام خدمت همه دوستان عزیز و میهن پرست ، با وجود کلی کار و گرفتاری و مشغله شرکت اومدم و خودم و رسوندم به باشگاه تا این روز را که مصادف هست با سالروز به دنیا آمدن شخصیتی بزرگ و آرمانی که تمام عمر خویش را صرف ایران و ایرانی کرد و زبان شیرین و دلکش پارسی را در دل وجان ما ایرانیان زنده نگاه داشته است را اعلام ، ما در قبال چنین شخصیتی به تاریخ مدیونیم و این دین بزرگ بر گردن تمام پارسی زبانان تا ابد باقی خواهد ماند...............
زنده باد هر ایرانی پارسی زبانی که به ایرانی بودنش افتخار می کند و مهمتر از آن ایرانیانی که نام و یاد اسطوره های پیشین خویش را زنده نگاه داشته و برای آرمانهایشان جان بر کف خواهند بود.........
جای افسوس دارد که در تقویم ما ایرانیان چنین روزی را با رنگ سفید بر کاغذ سفید نوشته اند ....... افسوس
دوستان عزیز هر کس شعر یا نوشته ای از فردوسی پاکزاد را به یاد دارد می تواند در این تاپیک به ثبت رساند وخود را در بزرگداشت تنها شاعر آزادیخواه و سرکش تاریخ ما ایرانیان سهیم گرداند ............
هر کجا می رومیم می گویند ؛ سیاسی نگویید ، سیاسی ننویسید ، سیاسی فکر نکنید و سیاسی ......................
آخ ای سیاست ................. همه چیز ما رو گرفتی ................
سکوت که می کنی
وزن جهان را تنها به دوش می کشم!
و کم که می آورم
زمین آنقدر کند می چرخد
که تو توی تقویم می ماسی
و من
آونگ می مانم
بین حقیقتِ تو
و افسانه ای که از تو در سرم دارم!
سکوت که می کنی
شب پشتِ پلک های سکوت
حتم می کند که تو هم تنهایی!
فقط کسانی که زیاد گریه کرده اند
می توانند ارزش زیبایی های زندگی را درک کنند و از ته دل بخندند.
گریه کردن آسان است ،اما خندیدن بسیار سخت.
این حقیقت را خیلی زود می فهمی!
نامه به کودکی که هرگز زاده نشد