نازنینا ما جوانی را به نازت داده ایمقلبم گاهی پر از غم میشود
اما هنوز امید دارم
روزی میاید که از شادی خواهم نوشت
شاید ان روز کمتر احساس تنهایی کنم
برون شو ای غم از سینه که لطف یار می آیدپشت پلک های لرزان انتظارم
تو نشسته ای و یک نگاه بیقرار
همه ی آرامشم....
تو بگو...
تو که بی قرار شوی
آرامش را از کدام نگاه دریایی وام بگیرم؟؟
نازنینا ما جوانی را به نازت داده ایم
حال دیگر با جوانان ناز کن با ما چرا
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
آموزش وزن شعر فارسی | اشعار و صنايع شعری | 0 | ||
شعر-بحر طویل | اشعار و صنايع شعری | 4 | ||
کارگاه شعر تجربی و آموزش | اشعار و صنايع شعری | 28 | ||
یه بیت به انتهای شعر اضافه کن | اشعار و صنايع شعری | 115 | ||
داستان عاشقانه یک شعر معروف از مهرداد اوستا | اشعار و صنايع شعری | 2 |