روزگار بر خلاف آرزوهایم... سال ها تکراری تر از همیشه
و لحظه هایی که
که می گذرد
اما به سختی
بهار پائیز گونه ام مبارک
کاش پرندگان هر روز در فراز اسمانی
پر میگشودن که تو به انجا تعلق داری
روزگار بر خلاف آرزوهایم... سال ها تکراری تر از همیشه
و لحظه هایی که
که می گذرد
اما به سختی
بهار پائیز گونه ام مبارک
سوزش گلویم را هر شب حس میکنم
اخر در نبودت انقدر اشک ریخته ام
که صدایم همچون پیرزنها خش دار شده
روزي تو خواهي آمد از كوچه هاي باران
تا ازدلـــــــم بشويي غمهاي روزگـــــاران
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
هنوز هم وقتی باران می آید...
تنم را به قطرات باران می سپارم...
می گویند باران رساناست...
شاید دستهای من را هم به دستهای تو برساند....
![]()
هنوز هم وقتی باران می آید...
تنم را به قطرات باران می سپارم...
می گویند باران رساناست...
شاید دستهای من را هم به دستهای تو برساند....
![]()
نگویمت در نبودت چه میکشم
تنها بدان هر روز دنیا برایم بی تو جهنم هست
کاش پرندگان هر روز در فراز اسمانی
پر میگشودن که تو به انجا تعلق داری
کاش پرندگان هر روز در فراز اسمانی
پر میگشودن که تو به انجا تعلق داری
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
این راز سر به مهر به عالم سمر شود
یا که از اعماق ابر دلهره برقی یا رعدیست ....
گاه گاهی چهره اش با هفت رنگ ، رنگیست....
تو را دوست داشتنی یافتم
اما حیف تا خواستم به سویت بیایم
رفتی
یار اگر اشاره ای به قلب چاک من کنی
به ناز چشم سیاه تو جان شیرین فدا کنم
![]()
تو را دوست داشتنی یافتم
اما حیف تا خواستم به سویت بیایم
رفتی
یا که در شب صورتش تاریکو پر معنیست....بازم بعد از یه مدت طبع شعر ما گل کرد...
امروزم همش به کار گذشت و چیزی نفهمیدیم از این زندگی ....
روزا میانو میرن و پشت سرشونم نگاه نمی کنن....
میدانی
تو مرا زندگی میبخشی
نمیدنی چقدر تنها میشوم وقتی نباشی
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
بودآیا که فلک زین دو سه کاری بکند
![]()
يا رب نگاه کس به کسي آشنا نکن
گر ميکني ، کرم کن واز هم جدا مکن
نگو میخواهی بروی اخر من
چه کنم در نبود گلهای باغچه نیز خشک میشوند
![]()
يا رب نگاه کس به کسي آشنا نکن
گر ميکني ، کرم کن واز هم جدا مکن
در بحر فتاده ام چو ماهي
تا يار مرا به شست گيرد
><((((º>![]()
نگران لحظه ای هستم
که هر روز بدون حضورت بگذرد
کاش میشد همیشه زمان در همان لحظات با هم بودمانمان
متوقف میشد
دل دوراني من اين همه بيهوده نگرد
خانه دوست همين جاست اگر بگذارند
غضب آلود نگاهم مي کنند اين مردم
دل من مال شماهاست اگر بگذارند
![]()
درخت شعر من خشک است و در باغم نمي آيي
بيا شايد بيفتد رعشه بر اندام تنهايي
![]()
یکسان گذشت در سیهی صبح و شام ما
لبخند آفتاب ندیده است بام ما
من آن موجم که آرامش ندارم
به آسانی سرسازش ندارم
من نمي گويم که منع نرگس غماز کن
بنده ي چشمت شوم تا ميتواني ناز کن
![]()
نگه دگر بسوی من چه میکنی
چو در بر رقیب من نشسته ای
به حیرتم که بعد از ان فریب ها
تو هم پی فریب من نشسته ای
عزیزم فروغ
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |