مشاعرۀ سنّتی

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز



روزگار بر خلاف آرزوهایم... سال ها تکراری تر از همیشه
و لحظه هایی که
که می گذرد
اما به سختی
بهار پائیز گونه ام مبارک

کاش پرندگان هر روز در فراز اسمانی
پر میگشودن که تو به انجا تعلق داری
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوزش گلویم را هر شب حس میکنم
اخر در نبودت انقدر اشک ریخته ام
که صدایم همچون پیرزنها خش دار شده


هنوز هم وقتی باران می آید...
تنم را به قطرات باران می سپارم...
می گویند باران رساناست...
شاید دستهای من را هم به دستهای تو برساند....


 

901010

عضو جدید
کاربر ممتاز

هنوز هم وقتی باران می آید...
تنم را به قطرات باران می سپارم...
می گویند باران رساناست...
شاید دستهای من را هم به دستهای تو برساند....



دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
ز چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز

هنوز هم وقتی باران می آید...
تنم را به قطرات باران می سپارم...
می گویند باران رساناست...
شاید دستهای من را هم به دستهای تو برساند....



دیروز را فراموش کرده ای
همان روزهای که پر بود از محبت و عشق
کاش به یاد داشتی چه روزگاری با هم داشتیم
 

some1

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو را دوست داشتنی یافتم
اما حیف تا خواستم به سویت بیایم
رفتی

یا که در شب صورتش تاریکو پر معنیست....​
بازم بعد از یه مدت طبع شعر ما گل کرد...​
امروزم همش به کار گذشت و چیزی نفهمیدیم از این زندگی ....​
روزا میانو میرن و پشت سرشونم نگاه نمی کنن....​
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
یا که در شب صورتش تاریکو پر معنیست....​
بازم بعد از یه مدت طبع شعر ما گل کرد...
امروزم همش به کار گذشت و چیزی نفهمیدیم از این زندگی ....
روزا میانو میرن و پشت سرشونم نگاه نمی کنن....​

نگو میخواهی بروی اخر من
چه کنم در نبود گلهای باغچه نیز خشک میشوند
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
نگران لحظه ای هستم
که هر روز بدون حضورت بگذرد
کاش میشد همیشه زمان در همان لحظات با هم بودمانمان
متوقف میشد

دل دوراني من اين همه بيهوده نگرد
خانه دوست همين جاست اگر بگذارند
غضب آلود نگاهم مي کنند اين مردم
دل من مال شماهاست اگر بگذارند

 

901010

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل دوراني من اين همه بيهوده نگرد
خانه دوست همين جاست اگر بگذارند
غضب آلود نگاهم مي کنند اين مردم
دل من مال شماهاست اگر بگذارند


دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
درخت شعر من خشک است و در باغم نمي آيي


بيا شايد بيفتد رعشه بر اندام تنهايي



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یکسان گذشت در سیهی صبح و شام ما
لبخند آفتاب ندیده است بام ما

امــــشب ای ناز چه دلتنگ نگاهـــت شده ام

باز ای مـــونس من چشم به راهــت شده ام

برق چشمان تو امـــشب به سکــــوتم خندید

چون که دیوانه ی آن چهره ی ماهت شده ام
 

bahar_cve

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
من نمي گويم که منع نرگس غماز کن
بنده ي چشمت شوم تا ميتواني
ناز کن



نگه دگر بسوی من چه میکنی
چو در بر رقیب من نشسته ای
به حیرتم که بعد از ان فریب ها
تو هم پی فریب من نشسته ای

عزیزم فروغ
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا