مشاعرۀ سنّتی

[aynaz.m]

یک لحظه تو به جای من و من به جای تو
این حال و عالمی که تو دادی برای من
دار و ندار و جان و دل من برای تو
ای دل! به جان تو دل و جانم از آن توست
ای درد تو به جان من، ای من فدای تو

و انگاه که عشق اغاز میشود
تو مرا صدا بزن
همیشه راس ساعت همیشگی
کنار همان بید مجنون در انتظارت هستم

 

[F A R Z A N E]

و انگاه که عشق اغاز میشود
تو مرا صدا بزن
همیشه راس ساعت همیشگی
کنار همان بید مجنون در انتظارت هستم

محو توام چنان که ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیده دمان آفتاب را

بیتابم آنچنان که درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره، خواب را

 

[aynaz.m]

محو توام چنان که ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیده دمان آفتاب را

بیتابم آنچنان که درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره، خواب را

اسوده باش عزیزم
جای تو همیشه در قلبم هست
کسی جز تو در قلبم جا ندارد

 

[*zahedan]

و انگاه که عشق اغاز میشود
تو مرا صدا بزن
همیشه راس ساعت همیشگی
کنار همان بید مجنون در انتظارت هستم

می دانی و می دانم ..زین حال پریشانی
از خود شدن بیرون .... با دیده ی بارانی
تو درد من و درمان ...آرامش این طوفان
از عشق بگو با من ...در خلوت و پنهانی

​

 

[aynaz.m]

.

.

می دانی و می دانم ..زین حال پریشانی
از خود شدن بیرون .... با دیده ی بارانی
تو درد من و درمان ...آرامش این طوفان
از عشق بگو با من ...در خلوت و پنهانی

​

یک روز بارانی هم را دیدم
اما روز جدایمان نیز بارانی بود
نمیدانم اسمان میدانست
تو ماندنی نیستی
یا دلم گواهی میداد

 

[امالیا]

یک روز بارانی هم را دیدم
اما روز جدایمان نیز بارانی بود
نمیدانم اسمان میدانست
تو ماندنی نیستی
یا دلم گواهی میداد

دیشب چراغ دیده ی من تا سپیده سوخت
آتش فتاد بی تو به ماتم سرای اشک

 

[*zahedan]

دیشب چراغ دیده ی من تا سپیده سوخت
آتش فتاد بی تو به ماتم سرای اشک

کاش يادت نرود ..روي آن نقطه ي پر رنگ حضور ..بين نا باوري آدم ها
يک نفر مي خواهد ...با تو تنها باشد ....نکند کنج هياهو ..بروم از يادت

 

[aynaz.m]

.............

.............

کاش يادت نرود ..روي آن نقطه ي پر رنگ حضور ..بين نا باوري آدم ها
يک نفر مي خواهد ...با تو تنها باشد ....نکند کنج هياهو ..بروم از يادت

تو را دوست میدارم
اما تو دیگری را دوست میداری

 

[aynaz.m]

دیشب چراغ دیده ی من تا سپیده سوخت
آتش فتاد بی تو به ماتم سرای اشک

کدام راه مرا به تو میرساند
نمیدانی چقدر دل تنگت هستم

 

[*zahedan]

تو را دوست میدارم
اما تو دیگری را دوست میداری

یکی از عشق دیوانه ..یکی با عشق بیگانه
خداوندا.. مرا دریاب ..در این دنیای ویرانه

​

 

[aynaz.m]

یکی از عشق دیوانه ..یکی با عشق بیگانه
خداوندا.. مرا دریاب ..در این دنیای ویرانه

​

هر روز به یادتم
اما نمیدانم مرا دوست میداری یا نه
دل تنگت که میشوم
اسمان غروب میکند

 

[*zahedan]

هر روز به یادتم
اما نمیدانم مرا دوست میداری یا نه
دل تنگت که میشوم
اسمان غروب میکند

داده به باد غم تو .آتش و خاکستر من
نیست به جز خیال تو .هیچ کسی در بر من

​

 

[aynaz.m]

داده به باد غم تو .آتش و خاکستر من
نیست به جز خیال تو .هیچ کسی در بر من

​

نیستی اما نه همیشه در این دل هستی
همیشه دوستت خواهم داشت
همیشه در اسمان پر ستاره به دنبال ستاره تو میگردم

 

[*zahedan]

نیستی اما نه همیشه در این دل هستی
همیشه دوستت خواهم داشت
همیشه در اسمان پر ستاره به دنبال ستاره تو میگردم

​

من به رسمي که ظريفان همه عشقش نامند
با تو مي مانم و با جور تو سر خواهم کرد

​

 

[aynaz.m]

من به رسمي که ظريفان همه عشقش نامند
با تو مي مانم و با جور تو سر خواهم کرد

​

دیروز با هم رفتیم کنار دریا
با هم زیبا خواندیم از عشق
صدای موجهای دریا
به همراه صدای
دوستت دارمهایت
زیبا شده بود

 

[*zahedan]

دیروز با هم رفتیم کنار دریا
با هم زیبا خواندیم از عشق
صدای موجهای دریا
به همراه صدای
دوستت دارمهایت
زیبا شده بود

در اين زندان تنهايي ، به هر سو و هرکجا هستم
از اين بابت دلم شاد است که گاهي ميکني يادم
​

​

​

 

[aynaz.m]

...............

...............

در اين زندان تنهايي ، به هر سو و هرکجا هستم
از اين بابت دلم شاد است که گاهي ميکني يادم
​

​

میگفتی دوستم داری
من نیز باورش میکردم
اما نمیدانستم
تقدیر بتواند تا این حد بی رحم باشد

 

[*zahedan]

در اين زيبا بهار عاشقانه
تو خواهم تسلي زمانه
بدون تو دلم غرق جنون است
ز رود چشم من همواره خون است

 

[it_solver]

تا كي به تمناي وصال تو يگانه


اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه


خواهد به سر آيد غم هجران تويانه


اي تير غمت را دل عشاق نشانه
​

 

[901010]

هرگز حضور حاضر غایب شنیده ای
من در میان جمع و دلم جای دیگر است

 

[panjkhah]

هرگز حضور حاضر غایب شنیده ای
من در میان جمع و دلم جای دیگر است

توغره بدان مشو که می؛می نخوری
صدلقمه خوری که می غلامست آن را!
(خیام)

 

[baran72]

توغره بدان مشو که می؛می نخوری
صدلقمه خوری که می غلامست آن را!
(خیام)

آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
چشم می گون،لب خدون،دل خرم با اوست

 

[امالیا]

آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
چشم می گون،لب خدون،دل خرم با اوست

تو نظیر من ببینی و بدیل من بگیری
عوض تو من نیابم که به هیچکس نمانی

 

[baran72]

تو نظیر من ببینی و بدیل من بگیری
عوض تو من نیابم که به هیچکس نمانی

یک عمر به کودکی به استاد شدیم
یک عمر زاستادی خود شاد شدیم
افسوس ندانیم که ما را چه رسید
از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم ​

خیام

 

[امالیا]

یک عمر به کودکی به استاد شدیم
یک عمر زاستادی خود شاد شدیم
افسوس ندانیم که ما را چه رسید
از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم ​

خیام

مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را

 

[baran72]

مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را

ای كه بر زاری دل می‌كنی انكار بیا
گوش بر سینة من نه بشنو زاری دل​

 

[امالیا]

ای كه بر زاری دل می‌كنی انكار بیا
گوش بر سینة من نه بشنو زاری دل​

لیکن نداد بر لب من بوسه زانکه یافت
در دیدگان خسته ی من گور عشق خویش

 

[it_solver]

لطف حق با تو مدارا ها کند
چون که از حد بگذرد رسوا کند

 

[yalda.2008]

دوباره می سازمت وطن
اگرچه باخشت جان خویش
ستون به سقف تو میزنم
اگرچه با استخوان خویش

 

[sajad 3000]

دوباره می سازمت وطن
اگرچه باخشت جان خویش
ستون به سقف تو میزنم
اگرچه با استخوان خویش

شورشراب عشق تو آن نفسم رود ز سر
کاین سر پر هوس شود خاک در سرای تو