گفتگوهای تنهایی

[ESPEranza]

قلم به دست گرفتن
فقط این نیست لغت های زیبا بنویسی
با تمام احساست بنویس
بگذار مخاطب خاصت در خود دگرگون شود
مگر نمیدانی؟
قلم حرف دل نیست ، خود دل است

 

[ESPEranza]

تنهایی


مال آدمهای شریف است


آدمهای هرزه


هیچ وقت تنها نمی مانند


كه طعم تنهایی را


بچشند . . . !!!

 

[ESPEranza]

تنهایم ، اما دلتنگ آغوشی نیستم …

خسته ام ، ولی به تکیه گاه نمی اندیشم …

چشم هایم تر هستند و قرمز ، ولی رازی ندارم …

چون مدتهاست دیگر کسی را “خــیـــلــی” دوست ندارم

 

[ESPEranza]

خدایـــــــــــا ، دخـلـَم با خرجـم نمیخواند ،

کم آورده ام ، صبری که داده بودی تمام شد ،

ولی دردم همچنان باقیست !!!

بدهکار قلبم شده ام ، میدانم شرمنده ام نمیکنی؛

باز هم صبـــــــر میخواهم...

 

[ESPEranza]

همیشه نمی شود
زد به بی خیالی و گفت:
تنهـــــــــــا امده ام ٬ تنهـــــــا می روم...
یک وقت هایی
شاید حتی برای ساعتی یا دقیقه ای...
کم می اوری
دل وامانده ات
یک نفر را می خواهد!

 

[ESPEranza]

چه احساس بدی است

وقتی با تمام وجود کسی را دوســـــــــت داری

و او برای دیدن قلبت میخواهد

دکمه های لباســــــت را باز کند

 

[mina12345]

این شب ها
چشم های من خسته است
گاهی اشک
گاهی انتظار...

این سهم چشم های من است.
​

مترسک ناز می کند
کلاغ ها فریاد می زنند
و من سکوت می کنم....
سكوت...
​

این مزرعه ی زندگی من است
خشک و بی نشان!
​

 

[mina12345]

این روزها
​

اگر خون هم گریه کنی
​

عمق همدردی دیگران با تو
​

یک کلمه است
​

آخـــــــــــی
​

 

[ESPEranza]

خــــدایـــــا ؛
هیـــــچ تنهـــــایــــی رو اونقـــــدر تنهـــــا نکــن کــه بــه هــــر بـــی لیــاقتــــی بگــــه :
عشقــــــم …

 

[ESPEranza]

به من
عشق
تعارف نکنید.
قبلا صرف شده است
به دستانم فندکی٬کبریتی٬سنگ آتش زنه ای برسانید
... تا برای هضم عشقم
سیگاری٬
دلی,
جانی,
٬خاطره ای را آتش بزنم.....

 

[t@hi]

زیباست ممنون

 

[ESPEranza]

دروغـ گُفتَـ ن عُرضهـِ میخواد

مـ ـآهَمـ هَمیشهـِ

عـ ـآشِقـِ آدَمـ ـآیـِ بـ ـآعُرضهـِ میشیمـ !!!

 

[ESPEranza]

شده یه چیزی تو دلت سنگینی کنه….؟؟؟
خیلی سخته آدم کسی رو نداشته باشه…
دلش لک بزنه که با یکی درد دل کنه ولی هیچکی نباشه…
نتونه به هیچکی اعتماد کنه…
هر چی سبک سنگین کنه تا دردش رو به یکی بگه نتونه,

آخرش برسه به یه بن بست …
تک و تنها با یه دلی که هی مجبورش می کنه اونو خالی کنه …
اما راهی رو نمی بینه سرش روکه بالا می کنه آسمون رو می بینه
به اون هم نمی تونه بگه…

 

[ESPEranza]

روحــم مـی خواهد برود یك گوشه بنشیند

پشتش را بكند به دنیــا

پاهایش را بغـل كند و بلند بلند بگوید :

من دیگر بــازی نمی كنم

خستــه ام ...

 

[ESPEranza]

زيــــــر بــــــاران آدم تــــــرم ;
خــــــاك ِ تنــــــم ،
بــــــوي دســــــتهــــــاي گِــــــلــــــي ِ خــــــــــــدا را مــــــي گــــــيرد...

 

[ESPEranza]

کاش نجابتم را بهانه رفتنت نمی کردی...

تا با دیدن هر هرزه ای

به خود نگویم اگر مثل این بودم

او نمی رفت...

 

[ESPEranza]

شــانــه ات کــــو؟
دنــيـايــم بــاز بـهـم ريــخـتـه....

 

[ESPEranza]

کمي مهربانتر باش لطفا !
براي شانه ام سنگين است
اين سرسنگيني هـــا . .

 

[ESPEranza]

غمگـيـــن تــريـن جــاي خــاطــره اونجــاييـه کــه کــم کــم
احســاس ميکنــي چهـــرش هم داره از يــــــادت ميـــرِه

 

[ESPEranza]

نخند لعنتی.......به تکرار دلواپس هایم نخند.....روزی روزگار شادی داشتم

 

[ESPEranza]

همه چیز خنده دار بود….
داشتن تو…!
بودن من ; ماندن ما….!!
رفتن تو…
این همه آه….
گاهی از این همه خنده گریه ام میگیرد….

 

[MOΣIN]

دیگر شعرهایم را برای چه کسی بخوانم...!​

 

[S&M R]

اسمت چی بود؟؟؟
می خواهم
بن بستهای زندگیم را
به نامت
بکنم...

​

 

[S&M R]

آخرین عطری
که برایم خریدی
بوی جدایی می دهد.....

​

 

[S&M R]

مداد به دست میگیرم ...

صفحه ی سفید كاغذ ..
می خواهم از تو نقشی بكشم !...
چشم چشم دو ابرو ...
تا همین جا كافی ست !...
می نشینم سیر..
نگاهـت میكنم !.

​

 

[S&M R]

به احترام رفتنت کلاهی که بر سرم گذاشته ای
را بر میدارم …

​

 

[S&M R]

تنهایی یعنی …
من برای "من" کمم … برای "ما" زیاد …

​

 

[S&M R]

تــــنـــهـــا بودم که یکی تنهاترم گذاشت
و رفت !

​

 

[*zahedan]

تنهایم...خسته ام ...

تنهایم...خسته ام ...

تنهایم...

اما دلتنگ آغوشی نیستم ...

خسته ام ...

ولی به تکیه گاهی نمی اندیشم ...

چشمهایم تر هستند و قرمز ...

ولی رازی ندارم ...

چون مدت هاست ...

دیگر کسی را "خیلی" دوست ندارم !!!

 

[*zahedan]

کمی تنها ....کمی از یادها رفته

کمی تنها ....کمی از یادها رفته

کمی تنها
کمی بی کس
کمی از یادها رفته
خدا هم ترک ما کرده
خدا دیگر کجا رفته ؟!
نمی دانم مرا آیا گناهی هست ؟
که شاید هم به جرم آن غریبی و جدایی هست ؟؟؟
مرا اینگونه باور کن

​

_________________