دل نامه یا نامه دل
- شروع کننده موضوع MAHDI.VALVE
- تاریخ شروع
- وضعیت
دان اي نازنين آنچه شکستي تصوير زيباي خودت بود که در دلم ساخته بودي ...
حالا که رفتني شده اي طبق گفته ات
حالا که رفتني شده اي طبق گفته ات
باشد، قبول ...
لااقل اين نکته را بدان:
آهن قراضه اي که چنان گرم گرم گرم
در سينه مي تپيد،
دلم بود ...
نا مهربان ....
مطمئن باش ، برو ...
ضربه ات كاری بود ، دل من سخت شكست ...
و چه زشت به من و سادگیم خندیدی
به من و عشقی پاك ، كه پر از یاد تو بود ...
و به این قلب یتیم
كه خیالم می گفت تا ابد مال تو بود ...
تو برو تا راحت تر
تكه های دل خود را آرام سر هم بند زنم.
آهن قراضه اي که چنان گرم گرم گرم
در سينه مي تپيد،
دلم بود ...
نا مهربان ....
مطمئن باش ، برو ...
ضربه ات كاری بود ، دل من سخت شكست ...
و چه زشت به من و سادگیم خندیدی
به من و عشقی پاك ، كه پر از یاد تو بود ...
و به این قلب یتیم
كه خیالم می گفت تا ابد مال تو بود ...
تو برو تا راحت تر
تكه های دل خود را آرام سر هم بند زنم.
fa_arch
عضو جدید
بعضی وقتا دوست دارم وقتی بغضم میگیره
وقتی همه کنار من هستن ولی هیشکی برای من نیست
وقتی نگاهم میکنن ولی هیشکی حرفای نگاهمو نمیفهمه
وقتی میبینم هیچ شونه ای تحمل سنگینی بغضم و نداره...
وقتی...وقتی....
دلم میخواد خدا بیاد پایین و اشکامو پاک کنه دستمو بگیره و بگه:
آدما اذیت میکنن؟؟؟بیا بریم...
وقتی همه کنار من هستن ولی هیشکی برای من نیست
وقتی نگاهم میکنن ولی هیشکی حرفای نگاهمو نمیفهمه
وقتی میبینم هیچ شونه ای تحمل سنگینی بغضم و نداره...
وقتی...وقتی....
دلم میخواد خدا بیاد پایین و اشکامو پاک کنه دستمو بگیره و بگه:
آدما اذیت میکنن؟؟؟بیا بریم...
امشب...میخواهم
بگذارم این باران بی امان،
آنچنان رد نبودنت را از شیشه ی احساسم بشوید،
که دیگر رویای با تو بودن را،
لب هیچ پنجره ای نیابم!
چه خیال باطلی شده بازگشت تو!
پس ترک میکنم خیالت را!
گفته بودم که سکوتم را دست کم نگیر!
اصلا چه اهمیت دارد؟؟
بگذار داغ نداشتنم تا ابد بر پیشانی دلت بماند...
بگذار حسرت نداشتن یک اردیبهشتی تمام زندگی ات را پر کند!
بگذار هر روز دلت برای ذره ای عشق تنگ شود...
زندگی هنوز هم برایم ادامه دارد...
حتی بدون حضور تو!!
بگذارم این باران بی امان،
آنچنان رد نبودنت را از شیشه ی احساسم بشوید،
که دیگر رویای با تو بودن را،
لب هیچ پنجره ای نیابم!
چه خیال باطلی شده بازگشت تو!
پس ترک میکنم خیالت را!
گفته بودم که سکوتم را دست کم نگیر!
اصلا چه اهمیت دارد؟؟
بگذار داغ نداشتنم تا ابد بر پیشانی دلت بماند...
بگذار حسرت نداشتن یک اردیبهشتی تمام زندگی ات را پر کند!
بگذار هر روز دلت برای ذره ای عشق تنگ شود...
زندگی هنوز هم برایم ادامه دارد...
حتی بدون حضور تو!!
نام تو را اوده ام دارم عبادت ميكنم
گرد نگاهت گشته ام دارم زيارت ميكنم
دستت به دست ديگري از اين گذشته كار من
اما نمي دانم چرا دارم حسادت ميكنم
گفتي دلم را بعد از اين دست كس ديگر دهم
شايد تو با خود گفته اي دارم اطاعت ميكنم
رفتم كنار پنجره ديدم تورا با...... بگذريم
چيزي نديدم اين چنين دارم رعايت ميكنم
من عاشق چشم توام تو مبتلاي ديگري
دارم به تقدير خودم چنديست عادت ميكنم
تو التماسم ميكني جوري فراموشت كنم
با التماس ولي تو را به خانه دعوت ميكنم
گفتي محبت كن برو باشد خداحافظ ولي
رفتم كه تو بار كني دارم محبت ميكنم
نمی دانستم
گمان می کردم همه چیز دارد زیبا می شود
حس خوبی داشتم با تمام وجود داشتم سعی می کردم باز هم تغییر کنم.باز هم بهتر شوم.باز هم ...
چرا که به من انرژی و امید داده بود
انگیزه ای بسیار یافته بودم
همین به من راهی خوب نشان داد
بعضی چیزها برایم عادت شده بود
عادت شده بود ناراحت شوم
عادت شده بود قلبم بشکند
اما دانستم من برتر از آنم که چنان باشم
من خود را فراموش کرده بودم
شاید خستگی مزید بر علت بود
ره را شروع کردم
دانه دانه داشتم عادت ها را می شکستم
و چه راحت بود
چرا که او تکیه گاهم بود
اما...
نمی دانم چه شد چه بود
پشتم را خالی کرد
امیدم را گرفت
با کلامی شکستم
برای عزیزی می دویدم به گمان اینکه او عاشقانه دوستم دارم
عاشقانه پشتیبانم است
اما نمی دانستم
نمی دانستم نفرت جایگزین شده
او گفت نفرت ولی باور نکردم
باز پرسیدم
باز هم رد نکرد
چرا؟آخر چرا؟
پس چرا همیشه میگفت مرا بیشتر از خودم دوست دارد
چرا آن موقع عشق را در نگاهش میدیدم
یعنی آنها دروغ بود یا اینها؟؟؟
نمی دانم
شاید هم میترسم که بدانم
بگذار با خیال عاشقی عمر بگذرانم
شاید فردا نباشم
بگذار امروز را با خوشی بگذرانم
من می خواستم برای همین چند روز باقیمانده بهترین روزها را به تو هدیه دهم
شاید فردا دیر باشد
گمان می کردم همه چیز دارد زیبا می شود
حس خوبی داشتم با تمام وجود داشتم سعی می کردم باز هم تغییر کنم.باز هم بهتر شوم.باز هم ...
چرا که به من انرژی و امید داده بود
انگیزه ای بسیار یافته بودم
همین به من راهی خوب نشان داد
بعضی چیزها برایم عادت شده بود
عادت شده بود ناراحت شوم
عادت شده بود قلبم بشکند
اما دانستم من برتر از آنم که چنان باشم
من خود را فراموش کرده بودم
شاید خستگی مزید بر علت بود
ره را شروع کردم
دانه دانه داشتم عادت ها را می شکستم
و چه راحت بود
چرا که او تکیه گاهم بود
اما...
نمی دانم چه شد چه بود
پشتم را خالی کرد
امیدم را گرفت
با کلامی شکستم
برای عزیزی می دویدم به گمان اینکه او عاشقانه دوستم دارم
عاشقانه پشتیبانم است
اما نمی دانستم
نمی دانستم نفرت جایگزین شده
او گفت نفرت ولی باور نکردم
باز پرسیدم
باز هم رد نکرد
چرا؟آخر چرا؟
پس چرا همیشه میگفت مرا بیشتر از خودم دوست دارد
چرا آن موقع عشق را در نگاهش میدیدم
یعنی آنها دروغ بود یا اینها؟؟؟
نمی دانم
شاید هم میترسم که بدانم
بگذار با خیال عاشقی عمر بگذرانم
شاید فردا نباشم
بگذار امروز را با خوشی بگذرانم
من می خواستم برای همین چند روز باقیمانده بهترین روزها را به تو هدیه دهم
شاید فردا دیر باشد
زندگی شطرنج دنیا و دل است
قصه پررنج صدها مشکل است
شاه دل کیش هوسها میشود
پای اسب آرزوها در گل است
فیل بخت ما عجب کج میرود
در سر ما بس خیالی باطل است
ما نسنجیده پی سرباز او
غافل اینکه او حریفی قابل است
مهره های عمر من نیمش برفت
مهره های او تمامش کامل است
قصه پررنج صدها مشکل است
شاه دل کیش هوسها میشود
پای اسب آرزوها در گل است
فیل بخت ما عجب کج میرود
در سر ما بس خیالی باطل است
ما نسنجیده پی سرباز او
غافل اینکه او حریفی قابل است
مهره های عمر من نیمش برفت
مهره های او تمامش کامل است
مـهـربـانـی تـا کـــــــی ؟؟
بـگـذارسـخـت باشم و سـرد !!
بـاران کـه بـاریــد ... چـتـر بـگـیـرم و چـکـمـه !!!
خـورشـیـدکـه تـابـیـد ... پـنـجـره ببـندم و تـاریـک !!!
اشـک کـه آمـد ... دسـتـمـالـی بـردارم و خـشـک !!!
او کـه رفـت نـیـشخـنـدی بـزنـم و سـوت . . .
بـگـذارسـخـت باشم و سـرد !!
بـاران کـه بـاریــد ... چـتـر بـگـیـرم و چـکـمـه !!!
خـورشـیـدکـه تـابـیـد ... پـنـجـره ببـندم و تـاریـک !!!
اشـک کـه آمـد ... دسـتـمـالـی بـردارم و خـشـک !!!
او کـه رفـت نـیـشخـنـدی بـزنـم و سـوت . . .
بعضیا هستن از صدای خندشون خندمون میگیره ... توی برقِ نگاهشون شوقِ زندگی دیده میشه ... حرفاشون بد شنیده میشه ... سکوتشون بد تعبیر میشه ... زندگی رو آسون میگیرن ... دنیا بهشون سخت میگیره ... کم کم مجبور میشن عوض شن، اون وقت شاید آدما بیشتر دوسشون داشته باشن ولی تهِ نگاهشون دیگه دنیا رو نمیشه دید
وقتي دلت خسته شد ديگر خنده معنايي ندارد
فقط مي خندي تا ديگران غم آشيانه کرده در چشمانت را نبينند ...
وقتي دلت خسته شد ديگر حتي اشک هاي شبانه هم آرامت نمي کنند
فقط گريه مي کني چون به گريه کردن عادت کرده اي ...
وقتي دلت خسته شد ديگر هيچ چيز آرامت نمي کند
فقط دل بريدن و رفتن............................
فقط مي خندي تا ديگران غم آشيانه کرده در چشمانت را نبينند ...
وقتي دلت خسته شد ديگر حتي اشک هاي شبانه هم آرامت نمي کنند
فقط گريه مي کني چون به گريه کردن عادت کرده اي ...
وقتي دلت خسته شد ديگر هيچ چيز آرامت نمي کند
فقط دل بريدن و رفتن............................
آهاى تویى که دارى جاى منو میگیرى یادت باشه :
کم حوصله است…
شاید به ظاهر جدى باشه ولى قلب مهربونى داره…
بد قول نیست اما گاهى گرفتار است…
تو دار است…
خسته که باشه بهتره تنهاش بزارى…
اگه بخواد باهات حرف بزنه خودش میگه…
او همه چیزِ من است حق ندارى اذیتش کنی !!!!!!!!!!!!!!
کم حوصله است…
شاید به ظاهر جدى باشه ولى قلب مهربونى داره…
بد قول نیست اما گاهى گرفتار است…
تو دار است…
خسته که باشه بهتره تنهاش بزارى…
اگه بخواد باهات حرف بزنه خودش میگه…
او همه چیزِ من است حق ندارى اذیتش کنی !!!!!!!!!!!!!!
کاش مي دانستي
چشم هايم زشكوفايي عشق تو فقط مي خواند
كاش مي دانستي
عشق من معجزه نيست
عشق من رنگ حقيقت دارد
اشك هايم به تمناي نگاه تو فقط مي بارد
كاش مي دانستي
دختري هست كه احساس تو را مي فهمد
دختري از تب عشق تو دلش مي گيرد
دختري از غمت امشب به خدا مي ميرد
كاش مي دانستي
تو فقط مال مني
تو فقط مال همين قلب پر از احساس مني
شب من با تو سحر خواهد شد
تو نمي داني من
چه قدر عشق تو را مي خواهم
تو صدا كن من را
تو صدا كن مرا كه پر از رويش يك ياس شوم
تو بخوان تا همه احساس شوم
كاش مي دانستي
شعرهاي دل من پيش نگاه تو به خاك افتاده است
به سرم داد بزن
تا بدانم كه حقيقت داري
تا بدانم كه به جز عشق تو اين قلب ندارد كاري
باز هم اين همه عشق
اين همه عشق براي دل تو ناچيز است
آسمان را به زمين وصل كنم؟
يا كه زمين را همه لبريز ز سر سبزي يك فصل كنم؟
من به اعجاز دو چشمان تو ايمان دارم
به خدا تو نباشي
بي تو من يك بغل احساس پريشان دارم
چشم هايم زشكوفايي عشق تو فقط مي خواند
كاش مي دانستي
عشق من معجزه نيست
عشق من رنگ حقيقت دارد
اشك هايم به تمناي نگاه تو فقط مي بارد
كاش مي دانستي
دختري هست كه احساس تو را مي فهمد
دختري از تب عشق تو دلش مي گيرد
دختري از غمت امشب به خدا مي ميرد
كاش مي دانستي
تو فقط مال مني
تو فقط مال همين قلب پر از احساس مني
شب من با تو سحر خواهد شد
تو نمي داني من
چه قدر عشق تو را مي خواهم
تو صدا كن من را
تو صدا كن مرا كه پر از رويش يك ياس شوم
تو بخوان تا همه احساس شوم
كاش مي دانستي
شعرهاي دل من پيش نگاه تو به خاك افتاده است
به سرم داد بزن
تا بدانم كه حقيقت داري
تا بدانم كه به جز عشق تو اين قلب ندارد كاري
باز هم اين همه عشق
اين همه عشق براي دل تو ناچيز است
آسمان را به زمين وصل كنم؟
يا كه زمين را همه لبريز ز سر سبزي يك فصل كنم؟
من به اعجاز دو چشمان تو ايمان دارم
به خدا تو نباشي
بي تو من يك بغل احساس پريشان دارم
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]بـایــــد کـسـی را پـیـدا کـنـم
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]کـه دوسـتـم داشـتـه بـاشـــــد
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آنـقـدر کـه یـکــــی از ایـن شـب هـای لـعـــنـتـــــــی
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آغـوشـــش را بـرای مـن و یـک دنـیـا خـسـتــــگـی ام بـگـشــــایـد
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]هـیـــــچ نـگـویـد ...[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]هـیـــــچ نـپـرسـد ....[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]فـقـــــط مـرا در آغـوش بـگـیـرد[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]بـعـد هـمـانـجـا بـمـیــرم
[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تـا نـبـیـنـم روزهـای آیـنــده را
[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]روزهـایـی کـه دروغ مـی گـویـد
[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]روزهـایـی کـه دیـگـر دوسـتـم نـدارد
[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]روزهـایـی کـه دیـگـر مـــرا در آغـوش نـمـی ـگـیـرد[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]روزهـایـی کـه عـاشـق دیـگـری مـی ـشـود...[/FONT]
[/FONT][/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]کـه دوسـتـم داشـتـه بـاشـــــد
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آنـقـدر کـه یـکــــی از ایـن شـب هـای لـعـــنـتـــــــی
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آغـوشـــش را بـرای مـن و یـک دنـیـا خـسـتــــگـی ام بـگـشــــایـد
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]هـیـــــچ نـگـویـد ...[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]هـیـــــچ نـپـرسـد ....[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]فـقـــــط مـرا در آغـوش بـگـیـرد[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]بـعـد هـمـانـجـا بـمـیــرم
[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تـا نـبـیـنـم روزهـای آیـنــده را
[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]روزهـایـی کـه دروغ مـی گـویـد
[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]روزهـایـی کـه دیـگـر دوسـتـم نـدارد
[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]روزهـایـی کـه دیـگـر مـــرا در آغـوش نـمـی ـگـیـرد[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]روزهـایـی کـه عـاشـق دیـگـری مـی ـشـود...[/FONT]
[/FONT][/FONT]
- وضعیت
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
معماری با مصالحی از جنس دل | ادبیات | 18272 | |
|
گریه کن ای دل.......... | ادبیات | 427 | |
|
دل نوشته‌هاي عرفاني | ادبیات | 430 | |
|
|
*****حرف دل***** | ادبیات | 117 | |
|
۩ ۞ ۩ جایی برای حرفهای دل فیدل ۩ ۞ ۩ | ادبیات | 13 |