دانشگاه صنعتی شهدای هویزه...

.hossein.

عضو جدید
سعید قبلا مکان برای این کارا نماز خونه بود.
اما حالا چه جایی بهتر از سالن غذا خوری بالا که بنا به دلایلی به ما واگذار شده.
 

.hossein.

عضو جدید
آقایون و خانوما من رفتم.
فردا باید مثل تمام روزهای هفته در این سال نحس تحصیلی زود از خواب پاشم.
بای.
 

..:PURE:..

عضو جدید
کاربر ممتاز
salam be bache hay uni
kasi hast?
salam yaska
خوش اومدی سعید جان...
فکر کنم از نودو یکیا هستی که قسمت نشد همو ببینیم..;)
من مریم اسممه...از نودی یا بودم...

گاهی وقتا 9بعضی مواقع هم 10تایپیکو آپ میکنم...

البته بستگی داره اون شب حسش باشه یا نه...
ولی در کل اگه خواستی بیای 9 شب به بعد;)
 

..:PURE:..

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها یه خبر خوش!!:victory:
من 17 واحدم بلاخره جور شد..مژده هم 15 تا گرفت...:w11:

امروز کلاس الکترومغناطیس داشتم...:)
 

ousta mozhde

عضو جدید
خبر خبر خبر
امروز رفتم سره کلاس کارگاه جوشکاری و برش کاری جای همه بچه ها خالی اینجا تفکیک جنسیتسه همش دختریم اما خیلی حال میده
:lol:
حتما فیلم میگیرمو بهتون نشون میدم مخصوصا به سامانی:w02:
امروز آهن بریدیم بذارید پیشرفت کنم فیلمارو بهتون نشون میدم :w23::w08:
 

ousta mozhde

عضو جدید
سلام.تو دانشگاه ما هم آنچنان جالب نیست.
کماکان نصف بچه ها آواره هستند و تو نماز خونه یا جای دیگه می خوابند و دکتر بحرینیان همونطور که به ما قول 22 بهمن برای تحویل خوابگاه داده بود به ورودی های 91 هم همین قولو داده.
وضیت دانشگاه طوری بود که استاد زیره پور ( استاد درس اندازه گیری ) از بچه ها در خواست یک لیوان آب داشت ولی ما تشنه تر از او و چیزی به نام آب تصفیه وجود نداشت.
همین دکتر سروش قرار بود سوسنگرد باشه و کار بچه های برق درست کنه که بد قولی کرد و نیومد.موند کار بچه های چمرانو درست کنه.و در آخر ساعت 12 شد وگفتند شاید ناهار نیارن ما هم تشنه و گشنه بلند کردیم اومدیم اهواز.
این هم از اولین روز دانشگاه ما در نیمه ی مهر ماه.
وَََهنوز هم دکتر معتقد است که ما از صنعتی شریف بهتریم.

وااااااااااااااااای راست میگی؟:(
امروزم واستون غذا نیاوردن؟
با رفتن ما اونجا مثل کویر بی آب و علف شده ما چه نعمتی بودیمو نمیدونستیم :cool::hypocrite:
آره تو بی انضباظی از شریف سرتریم
 

..:PURE:..

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز منو الی و مژی داشتیم تو سرسرا مهندسی راه میرفتیم دیدیم یه جا شلوغه....
حدس زدم انتخابات نماینده های گروه برق باشن....آخه سر کلاس یه پسری بم برگه داد اسم 4تا پسر و1دخملو نوشته بودن که بشون رای بدیم....
پرسیدم اینا اگه انتخاب بشن چه گلی به سرمون میزنن؟؟
گفتن رابط بچه ها و استادان...

فکر کردم با خودم گفتم ظاهرا نگاه بچه های دانشگاه به جنس مخالفشون آمیخته با ترس و قهره (چون سر کلاس الکترومغناطیس اتفاقی نشستم(( ردیف پسرونه===دخترا یه ردیف جدان پسرا یه ردیفن چون کسی هم گیر نده بشون دچارمعضل خود تفکیک سازین کلا....:D))بعد تا شعاع دومتریم صندلی ها خالی شد و یه پسرم از اونجا رد نشد!!!:Dلابد گفتن دخترای سوسنگرد پسر قورت میدن!!:Dچه میدونم والا....!!:surprised:)تازه بهم هم سلام نمیکنن بی تربیتا!!!:razz:

خلاصه..برطبق این مشاهداتم استنتاج کردم که بهتره فقط دختره رای بیاره که اگه کاری داشتم بتونم به گوش مسئولین برسونم....
به بروبچ گفتم بریم من رای بدم....
رفتم اسم دختره رو نوشتم یهو کلی پسر اومدن دورم ..اسم فلانی هم بنویس ...اسم اینم بنویس....یکی گفت 5تا رو باهم بنویس ما هیئتیم بعد شام میذیم و این حرفا....:w01:
منم از عکس العملشون خنده ام گرفت گفتم باشه ...پول میگیرم...:D
گفتن شام میدیم خو...(حالا راس و دروغش پا خودشون...:D)
تک تک اسما رو گفتن...هی پرسیدم خو ای کیه؟؟
یکی میگفت منم..
منو الی و مژده هم یکم سوژه اش میکردیم اسمشو مینوشتیم...:biggrin:آخریه...یه بابا یی بود به اسم کیوان کرامت..همچی چیزی...خواستم بنویسم اسمشو خودشم بود کنارم...:w01:
مژده یهو داد زد
ننویس از اسمش خوشم نمیاد!!!:D
خیلی جدی گفتم شرمندتم دوستم رد صلاحیتت کرد!!:D...کلهم پوکیدن از خنده...:w15:ولی آخرش با کلی منت سرش مژده قبول کرد اسمشو نوشتم...:w02:
 

...scream...

عضو جدید
کاربر ممتاز
داستان هایی از مریم :D
چقده داستان ماستان داری از دانشگاه ما و چمران
خوشحالم که واحداتون جور شدن
 

.hossein.

عضو جدید
سلام.
من اومدم چنتا حرف بزن خودمو تخلیه کنم بعد برم رشد کتاب بگیرم و شروع کنم به درس خوندن.
ابتدا یه موضوعیو بگم اینکه به دلیل نبود کلاس ساعات درس ما این گونه است.8تا9:30 9:30تا11 11تا12:30
یعنی 3تا سکشن در صبح و عصر هم این جوریه. یعنی هم استاد نابود میشه هم دانشجویان
امروز یکی از شلوغ ترین روز های دانشگاه می تونست باشه.امروز 91/7/18 انتظار داشتیم دیگه مسخره نشیم و با شوق رفتیم سر کلاس.ساعت اول استاد طالبی غیبت کرد نیومد.ساعت دوم استاد زیره پور غیبت کرد نیومد.بعد به ما گفتند که استاد کرامت زاده وقت خالی نداره وکلاس ریاضی مهندسی نمی تونه برای شما بزاره.رفتیم پیش بخشش گفتیم تو بزار .او هم نا مردی کردو گفت به من ربطی نداره وما رو سر کلاس راه نداد و فقط بچه های مکانیکو راه داد سر کلاس.ودر آخر درس محاسبات عددی هم مثل ریاضی مهندسی استاد برقی ها نمی تونه وبخشش ما رو آدم حساب نمی کنه.بخششششششششششش ناز میکنه و زیر لفظی می خواد .و وضع بچه های 89و88 از ما بدتره.
و شما هم که می دونید غذا هم نداریم.
هیچی دیگه من اومدم خونه.
من برم رشد.
بای.
 

BLOOD STONE

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام.
من اومدم چنتا حرف بزن خودمو تخلیه کنم بعد برم رشد کتاب بگیرم و شروع کنم به درس خوندن.
ابتدا یه موضوعیو بگم اینکه به دلیل نبود کلاس ساعات درس ما این گونه است.8تا9:30 9:30تا11 11تا12:30
یعنی 3تا سکشن در صبح و عصر هم این جوریه. یعنی هم استاد نابود میشه هم دانشجویان
امروز یکی از شلوغ ترین روز های دانشگاه می تونست باشه.امروز 91/7/18 انتظار داشتیم دیگه مسخره نشیم و با شوق رفتیم سر کلاس.ساعت اول استاد طالبی غیبت کرد نیومد.ساعت دوم استاد زیره پور غیبت کرد نیومد.بعد به ما گفتند که استاد کرامت زاده وقت خالی نداره وکلاس ریاضی مهندسی نمی تونه برای شما بزاره.رفتیم پیش بخشش گفتیم تو بزار .او هم نا مردی کردو گفت به من ربطی نداره وما رو سر کلاس راه نداد و فقط بچه های مکانیکو راه داد سر کلاس.ودر آخر درس محاسبات عددی هم مثل ریاضی مهندسی استاد برقی ها نمی تونه وبخشش ما رو آدم حساب نمی کنه.بخششششششششششش ناز میکنه و زیر لفظی می خواد .و وضع بچه های 89و88 از ما بدتره.
و شما هم که می دونید غذا هم نداریم.
هیچی دیگه من اومدم خونه.
من برم رشد.
بای.

من جات بودم ترک تحصیل میکردم.
 

ousta mozhde

عضو جدید
سلام.
من اومدم چنتا حرف بزن خودمو تخلیه کنم بعد برم رشد کتاب بگیرم و شروع کنم به درس خوندن.
ابتدا یه موضوعیو بگم اینکه به دلیل نبود کلاس ساعات درس ما این گونه است.8تا9:30 9:30تا11 11تا12:30
یعنی 3تا سکشن در صبح و عصر هم این جوریه. یعنی هم استاد نابود میشه هم دانشجویان
امروز یکی از شلوغ ترین روز های دانشگاه می تونست باشه.امروز 91/7/18 انتظار داشتیم دیگه مسخره نشیم و با شوق رفتیم سر کلاس.ساعت اول استاد طالبی غیبت کرد نیومد.ساعت دوم استاد زیره پور غیبت کرد نیومد.بعد به ما گفتند که استاد کرامت زاده وقت خالی نداره وکلاس ریاضی مهندسی نمی تونه برای شما بزاره.رفتیم پیش بخشش گفتیم تو بزار .او هم نا مردی کردو گفت به من ربطی نداره وما رو سر کلاس راه نداد و فقط بچه های مکانیکو راه داد سر کلاس.ودر آخر درس محاسبات عددی هم مثل ریاضی مهندسی استاد برقی ها نمی تونه وبخشش ما رو آدم حساب نمی کنه.بخششششششششششش ناز میکنه و زیر لفظی می خواد .و وضع بچه های 89و88 از ما بدتره.
و شما هم که می دونید غذا هم نداریم.
هیچی دیگه من اومدم خونه.
من برم رشد.
بای.
آخییییی شما چی میکشید:cry:
 

ousta mozhde

عضو جدید
[h=5]دو شب پیش داخل تاکسی با مامانم بودیم که مامانم پرسید :"مژده حالا که اومدی چمران راضی هستی؟"منم در جواب گفتم الان که نه اونجا رو ترجیح میدم من اونجا خیلی راحت بودم جو اونجا صمیمی تر بوذ و بهتر ؛الانم که رفتم سر کلاسا حس میکنم که ما زرنگتر بوذیم اینجا سوالای ساده رو هم نمیتونن جواب بدن و مات استاد و نگاه میکنن. که مامانم گفت:"یادته روزای اول هم از اونجا راضی نبودی"منم گفتم آره شاید به اینجا هم عادت کنم اما اونجا یه چیز دیگه بود خلاصه اینقدر من اونجا رو خوب تعریف کردمو با حسرت ازش صحبت کردم که راننده گفت:ببخشید میپرسم دختر خانمتون خارج از کشور درس خوندن؟؟؟؟؟؟؟؟ من که از خنده جواب ندادم اما مامانم گفت نه.
یعنی میخوام بگم اونجا که سوسنگرد باشه رو من تا این حد بالا بردمو خوب توصیف کردم. :))))))))))))))))))))))))))))))))))
:biggrin:
من همچین آدمی هستم خلاصه تبلیغی خواستید در خدمتم :))))))))
:cool:[/h]
 

ousta mozhde

عضو جدید
امروز منو الی و مژی داشتیم تو سرسرا مهندسی راه میرفتیم دیدیم یه جا شلوغه....
حدس زدم انتخابات نماینده های گروه برق باشن....آخه سر کلاس یه پسری بم برگه داد اسم 4تا پسر و1دخملو نوشته بودن که بشون رای بدیم....
پرسیدم اینا اگه انتخاب بشن چه گلی به سرمون میزنن؟؟
گفتن رابط بچه ها و استادان...

فکر کردم با خودم گفتم ظاهرا نگاه بچه های دانشگاه به جنس مخالفشون آمیخته با ترس و قهره (چون سر کلاس الکترومغناطیس اتفاقی نشستم(( ردیف پسرونه===دخترا یه ردیف جدان پسرا یه ردیفن چون کسی هم گیر نده بشون دچارمعضل خود تفکیک سازین کلا....:D))بعد تا شعاع دومتریم صندلی ها خالی شد و یه پسرم از اونجا رد نشد!!!:Dلابد گفتن دخترای سوسنگرد پسر قورت میدن!!:Dچه میدونم والا....!!:surprised:)تازه بهم هم سلام نمیکنن بی تربیتا!!!:razz:

خلاصه..برطبق این مشاهداتم استنتاج کردم که بهتره فقط دختره رای بیاره که اگه کاری داشتم بتونم به گوش مسئولین برسونم....
به بروبچ گفتم بریم من رای بدم....
رفتم اسم دختره رو نوشتم یهو کلی پسر اومدن دورم ..اسم فلانی هم بنویس ...اسم اینم بنویس....یکی گفت 5تا رو باهم بنویس ما هیئتیم بعد شام میذیم و این حرفا....:w01:
منم از عکس العملشون خنده ام گرفت گفتم باشه ...پول میگیرم...:D
گفتن شام میدیم خو...(حالا راس و دروغش پا خودشون...:D)
تک تک اسما رو گفتن...هی پرسیدم خو ای کیه؟؟
یکی میگفت منم..
منو الی و مژده هم یکم سوژه اش میکردیم اسمشو مینوشتیم...:biggrin:آخریه...یه بابا یی بود به اسم کیوان کرامت..همچی چیزی...خواستم بنویسم اسمشو خودشم بود کنارم...:w01:
مژده یهو داد زد
ننویس از اسمش خوشم نمیاد!!!:D
خیلی جدی گفتم شرمندتم دوستم رد صلاحیتت کرد!!:D...کلهم پوکیدن از خنده...:w15:ولی آخرش با کلی منت سرش مژده قبول کرد اسمشو نوشتم...:w02:
آره خیلی باحال بود امروز:biggrin:
مریم راست میگه اینجا ردیفای صندلیها دخترونه و پسرونه است !!!!!!!!
 

..:PURE:..

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام.
من اومدم چنتا حرف بزن خودمو تخلیه کنم بعد برم رشد کتاب بگیرم و شروع کنم به درس خوندن.
ابتدا یه موضوعیو بگم اینکه به دلیل نبود کلاس ساعات درس ما این گونه است.8تا9:30 9:30تا11 11تا12:30
یعنی 3تا سکشن در صبح و عصر هم این جوریه. یعنی هم استاد نابود میشه هم دانشجویان
امروز یکی از شلوغ ترین روز های دانشگاه می تونست باشه.امروز 91/7/18 انتظار داشتیم دیگه مسخره نشیم و با شوق رفتیم سر کلاس.ساعت اول استاد طالبی غیبت کرد نیومد.ساعت دوم استاد زیره پور غیبت کرد نیومد.بعد به ما گفتند که استاد کرامت زاده وقت خالی نداره وکلاس ریاضی مهندسی نمی تونه برای شما بزاره.رفتیم پیش بخشش گفتیم تو بزار .او هم نا مردی کردو گفت به من ربطی نداره وما رو سر کلاس راه نداد و فقط بچه های مکانیکو راه داد سر کلاس.ودر آخر درس محاسبات عددی هم مثل ریاضی مهندسی استاد برقی ها نمی تونه وبخشش ما رو آدم حساب نمی کنه.بخششششششششششش ناز میکنه و زیر لفظی می خواد .و وضع بچه های 89و88 از ما بدتره.
و شما هم که می دونید غذا هم نداریم.
هیچی دیگه من اومدم خونه.
من برم رشد.
بای.

الهی بمیرم که بتون غذا نمیدن بیشعورا!!!:cry:
بحرینیان گفت بم باورم نشد!!تف تو روشون واقعا!!:mad:
بچه ها الان چی میخورین شما؟!!:surprised:

ولی یه چی بگم خدا وکیلی اگه یه استاد خوب داریم بخششه...پایه مون خیلی قویتر از چمرانیاس.....اما قبول دارم موجود منفوریه...عین پیرزنا هم غر میزنه..:confused:
بابا غیبت کنن بهتره تا بیان و نباشی عین ما عقب بیفتی خوبه؟؟:cry:

زیره بتون درس میده؟!!!
چه جلافتا!!!استاد زن؟!!!
خاک وچوک!!!:D
 

..:PURE:..

عضو جدید
کاربر ممتاز
دو شب پیش داخل تاکسی با مامانم بودیم که مامانم پرسید :"مژده حالا که اومدی چمران راضی هستی؟"منم در جواب گفتم الان که نه اونجا رو ترجیح میدم من اونجا خیلی راحت بودم جو اونجا صمیمی تر بوذ و بهتر ؛الانم که رفتم سر کلاسا حس میکنم که ما زرنگتر بوذیم اینجا سوالای ساده رو هم نمیتونن جواب بدن و مات استاد و نگاه میکنن. که مامانم گفت:"یادته روزای اول هم از اونجا راضی نبودی"منم گفتم آره شاید به اینجا هم عادت کنم اما اونجا یه چیز دیگه بود خلاصه اینقدر من اونجا رو خوب تعریف کردمو با حسرت ازش صحبت کردم که راننده گفت:ببخشید میپرسم دختر خانمتون خارج از کشور درس خوندن؟؟؟؟؟؟؟؟ من که از خنده جواب ندادم اما مامانم گفت نه.
یعنی میخوام بگم اونجا که سوسنگرد باشه رو من تا این حد بالا بردمو خوب توصیف کردم. :))))))))))))))))))))))))))))))))))
:biggrin:
من همچین آدمی هستم خلاصه تبلیغی خواستید در خدمتم :))))))))
:cool:

بش میگفتی آره سوسانجلس درس خوندیم....بلدی کجاس؟؟؟:D
 

Similar threads

بالا