دانشگاه صنعتی شهدای هویزه...

..:PURE:..

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینجا رو دوس میدارم... :D
تو اول استادای خودتو بشناس بعد بیا دنبال استادام بگرد... :D
باشه فردا میرم اونا رو میشناسم حساب تو رم میرسم...:D

من و محسن و احسان و سعید و...:دیییی
من فعلا برم مژده ...
از خودت مراقب باش:D
خدافظی
محسن؟؟
محسن کیه؟؟:surprised:


آخی..گروه دالتونا هم ناقص شد...
فقط تو و حسن و احسان موندین...منو مژده پر...:(
موفق باشین پسرا..رو سفیدمون کنین...;)
 

..:PURE:..

عضو جدید
کاربر ممتاز
خانوم معلم یا خانه معلم؟؟:D
آره!
شنیدم همه پسرا رو از خوابگاه بیرون کردن وسایلشونم پخش بود تو سلف!!سلف ما هم شده خوابگاه پسرونه!!:surprised:
 

...scream...

عضو جدید
کاربر ممتاز
باشه فردا میرم اونا رو میشناسم حساب تو رم میرسم...:D

محسن؟؟
محسن کیه؟؟:surprised:


آخی..گروه دالتونا هم ناقص شد...
فقط تو و حسن و احسان موندین...منو مژده پر...:(
موفق باشین پسرا..رو سفیدمون کنین...;)
هی روزگار...
چه گروهی بود آ...
کاشکی بودین ا
 

..:PURE:..

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز رفتم ساختمون مرکزی کلی ز این اتاق به اون اتاق تا حکم رو مهر شده دادن دستم...
مرحله بعد رفتم آموزش مهندسی...برگه انتخاب واحد داد گفت دکتر سروش مهر میکنه پرش میکنی میاری واست تو سایت وارد کنم....
رفتم پیش دکتر گفت=زکی!!گول خوردی چمران میگه راتون نمیدم!!!!!:smoke:
گفتم =په چرا بم شماره دانشجویی دادین؟؟!!:surprised:
گفت=پاشو برو آموزش!!
رفتم....زنگ زد به سروش گفت حواسم نبود بت بگم هرکی شماره داشت حله!!:razz:

خلاصه ...باز رفتم پیش دکی....واحدا رو انتخابیدم مهر کرد برگشتم....


ناگهان با خبری غیر مترقبه رو به رو گشتم!!
بیشتر از 7 واحد نمیدیم ظرفیتا تکمیله!!!!!!!

قیافه من شد این====:w00:
هی مژده گفت مریم خونسرد باش...مریم فحش نده...مریم جیغ نزن....


چند تا نفس عمیق کشیدم تا خشمم فرو کش کنه...
یه راست رفتم یخه نقره آبادی رو از تو وسط جلسه اش گرفتم کشیدمش بیرون...
با بغض و چشا گربه ای گفتم= این چه وعضشه آخه؟!!!:cry:
اونم سنسورای دلسوزیش به کار افتاد...باهم رفتیم آموزش...خلاصه با کلی نامه نگاری و کاغذ بازی 6واحد جور کرد واسم...
خدا خیرش بده...
 

..:PURE:..

عضو جدید
کاربر ممتاز
ادامه ماجرای هولناک عذاب چمران....

ادامه ماجرای هولناک عذاب چمران....

به دکتر سروش گفتم =بقیه واحدام چی؟؟:(
گفت =چی میخوای؟؟
گفتم= ریاضی مهندسی و آز فیزیک 2 ظرفیتا تکمیله!!
گفت= اینا دس من نی ...میری دانشکده ریاضی و دانشکده فیزیک استادو پیدا میکنی باش میحرفی....

رفتم آموزش دوتا برگ معرفی به استاد گرفتم دادم سروش امضا کرد و راه افتادم طرف دانشکده ها....

پرسیدم =کجان این دوتا دانشکده؟؟؟
گفتن =ربع ساعت پیاده راهشه...اتوبوس هم نمیره ازون ور!!
ساعت 30/12 ظهر !!آفتاب تو فرق سرم گشنه و تشنه راه افتادم....:cry:
بلاخره رسیدم آموزش علوم....حسین خانی گفت برو پیش یه زنی که فامیلش یادم نی...آز فیزیکتو ردیف کنه برگرد پیشم....رفتم امضا شده برگه رو اوردم....
(ساعت1:55 بودش)
گفت حالا برو دانشکده ریاضی از اونورم امضا بگیر....
رفتم!
اما کسی نبود!!
وقت اداری تموم شد و من نرسیدم!!!
:(

حسین خانی ازم پرسید جریانو تعریف کردم....
گفت میدونی چیه!!
گفتم ها؟!
گفت امضا معاون رو که اصلیه نگرفتی!!!الان یعنی همه چی کشک!!!!
:wallbash:

بخدا داشتم سکته میزدم.....:wallbash:
چون زنگ زد معاون رفته بود....همه چی افتاد فردا...خدا کنه مهلتم تموم نشده باشه:(
 

..:PURE:..

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی رسیدم خونه...

وقتی رسیدم خونه...

به این فکر کردم به چه جرمی منو عذاب میدن اینا؟؟

من خواستم دختر باشم؟؟

من خواستم برم دانشگاه صنعتی شهدای هویزه ؟؟

من گفتم انتقالم بدین؟؟

من گفتم دلم میخواد چمران درس بخونم؟؟

من گفتم با پسرا نمیسازم تفکیکم کنین؟؟

من گفتم دلم میخواد یه دختر برق تو کلاسم باشم؟؟

چرا به خاطر دادن حق طبیعی من بهم(حق درس خوندن) انقد عذابم میدن؟؟

هرچی میکشم از چیزاییه که انتخابش دست من نبوده...من نخواستم!!
من این موقعیتو انتخاب نکردم....!!

و باز هم افسوس میخورم که کاش پسر بودم....

و با بتادین تاول های دردناک پامو ضد عفونی کردم و چسب زخم زدم روش....

و باز هم فکر کردم.....
به نظرتون چی میشه آدم پر عقده شه؟!!!!
 

..:PURE:..

عضو جدید
کاربر ممتاز
همکلاسیای گلم ...پسرای خوب دانشگامون....

اینا رو نوشتم تا هم خودم خالی شم هم فکر نکنین منو مژده خیلی خوش به حالمون شده....بخدا اینطور نیس....

اونور اگه مشکل هم داره...انقدر جو دوستانه و قشنگی بین بچه هاشه که همش میشه خاطره خوش....

کاش شما هم بیاین چمران ولی نه اینطوری....;)
 

..:PURE:..

عضو جدید
کاربر ممتاز
شوخیدم بابا چته ناراحت میشی؟:cry:

ایشالله که کارتون فردا تموم بشه...
همین فردا هم بشینید سر کلاس تا ببینید چه استادای گلی داریم... هههه

آمـــــــــــــــــــــین!!
نه بابا ناراحن نشدم....
ولی واقعا خسته ام....

میگم تو که کلاسات شروع شده اصلا درس میخونی احیانا؟؟:D
 

ousta mozhde

عضو جدید
به این فکر کردم به چه جرمی منو عذاب میدن اینا؟؟

من خواستم دختر باشم؟؟

من خواستم برم دانشگاه صنعتی شهدای هویزه ؟؟

من گفتم انتقالم بدین؟؟

من گفتم دلم میخواد چمران درس بخونم؟؟

من گفتم با پسرا نمیسازم تفکیکم کنین؟؟

من گفتم دلم میخواد یه دختر برق تو کلاسم باشم؟؟

چرا به خاطر دادن حق طبیعی من بهم(حق درس خوندن) انقد عذابم میدن؟؟

هرچی میکشم از چیزاییه که انتخابش دست من نبوده...من نخواستم!!
من این موقعیتو انتخاب نکردم....!!

و باز هم افسوس میخورم که کاش پسر بودم....

و با بتادین تاول های دردناک پامو ضد عفونی کردم و چسب زخم زدم روش....

و باز هم فکر کردم.....
به نظرتون چی میشه آدم پر عقده شه؟!!!!
هی گفتی امروز اینقدر اینور اونور رفتیم که الان راه رفتن واسم سخته :cry:
 

ousta mozhde

عضو جدید
قربون ساری
بیچاره خودش همه کارا رو میکرد ما پررو هم بودیم.همه کارا تو یه اتاق،تو یه راهرو امروز کشتنموووووووووووون:cry:
 

Similar threads

بالا