دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهی دست خودم را میگیرم، می برم هوا خوری
یاد تو هم که همه جا با من است…
تنهایی هم که پا به پایم، می دود…
میبینی؟!
وقتی که نیستی هم، جمعمان جمع است…
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
چرا چشمای من خیسه ؟ چرا عکساتو میبوسم؟
مث باغی که خشکیدس ……دارم از ریشه میپوسم
مث دیوونه های گیجم……….همش بیهوده میخندم
دوتا عاشق که میبینم ………سریع چشمامو میبندم
 

DOZI

اخراجی موقت
روزگاريست همه عرض بدن مي خواهند#

همه از دوست فقط چشم و دهن مي خواهند#

ديو هستند ولي مثل پري مي پوشند#

گرگ هايي كه لباس پدري مي پوشند#

آنچه ديدند به مقياس نظر مي سنجند#

عشق ها را همه با دور كمر مي سنجند#

خوب طبيعيست كه يكروزه به پايان برسد#

عشق هايي كه سر پيچ خيابان برسد#
 

fbarani67

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیدی که سخــــت نیســـــتتنها بدون مــــــــــن ؟!!دیدی صبح می شودشب ها بدون مـــــــــن !!این نبض زندگی بــــــــی وقفه می زند…فرقی نمی کندبا مــــــن …بدون مــــــن…دیــــــروز گر چه ســـــــختامروزم هم گذشت …!!!طوری نمی شودفردا بدون مــــــن !!!…
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
روزگاريست همه عرض بدن مي خواهند#

همه از دوست فقط چشم و دهن مي خواهند#

ديو هستند ولي مثل پري مي پوشند#

گرگ هايي كه لباس پدري مي پوشند#

آنچه ديدند به مقياس نظر مي سنجند#

عشق ها را همه با دور كمر مي سنجند#

خوب طبيعيست كه يكروزه به پايان برسد#

عشق هايي كه سر پيچ خيابان برسد#


خسته ام از روزگاری که تنها بخاطر جنسیت دوست میشوند اگر بگویی تو دوستم هستی انها تنها میخواهند جسمت را تصاحب کنند و اصلا برایشان افکار و عقاید مهم نیست خستهام تا با کسی حرف میزنم جای نگاه به صورتم دارد به جسم مینگرد بدون اهمیت به حرفهایم بدون انکه درک کند من تنها برای مردی ارزش قائلم و به مردی به چشم عشق و همسر مینگرم که هر روزش به دنبال دختران نباشند و همیشه خدا دورش پر از دختران عاشق پیشه نباشد این مرد ارزش عشق مرا هرگز ندارد تنها دوستی هست که گاهی نبودنش بهتر از بودنش هست اخر مرا تنها با جسم دختران دیگر مقاسه میکند و ارزش و مقام مرا با نوع نگاهش زیر پا میگذارد
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عزیزدل نازنین
آرام باش
من اینجاهستم درست در کنار تو
کافی است دستانت را پیش آوری و دستانم رابگیری
مرا در آغوشت رها کنی
دستانت را دور پیکره من بپیچی
و نگاهت را به چشمان منتظر من بدوزی
انگاه خواهی دید با چه شوری به سویت خواهم امد و عطرحضورت را تضمیمی برای خوشبختی ام قلمداد می نمایم و برای آرامشت سنگ تمام می گذارم
:gol:

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تکرار میشود هر روز نگاهم به اسمان تا بدانم چگونه باید ارام کنم دلم را که هر روز پر از زخم میشود کاش دستم را میگرفتی خدا تا شاید زخمهایم هر روزهام را درمان کنی تا دیگر کسی دلم را به جرم عشق نشکند
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مجنون نازنین

نگران من نباش

به آرزوهایت بیاندیش

همان آرزوهایی که روزی به خاطرش

گریه

تنهایی

غم وغصه را به من هدیه دادی و ترکم کردی

گرچه من هنوز هم نمی توانم از دست خاطراتت رها شوم و کولبار حسرت داشتنت را بر زمین بکوبم

اما با هر نفس برای خوشبختی ات دست به سوی آسمان بر می دارم...


تا تو خوشبخت شوی و من آرام
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چرا همه تا محبت میکنی میخواهند سواستفاده کنن ولی خودشان به اندازه نوک سوزن به تو محبت نمیکنند اینجور اشخاص لیاقت محبت را ندارند اخر تنها وظیفه همه میدانند که محبت کنن برایشان ولی خود نه
 

DOZI

اخراجی موقت
برايت خاطراتي بر روي اين دفتر سفيد نوشتم

که هيچکسي نخواهد توانست چنين خاطرات شيريني را

براي بار دوم برايت باز گويد.

چرا مرا شکستي ؟چرا؟

اشعاري برايت سرودم

که هيچ مجنوني نتوانست مهرباني و مظلوميت چهره ات را توصيف کند

چرا تنهايم گذاشتي ؟چرا؟

چهره پاک و معصومت را هزار بار بر روي ورق هاي باقي مانده وجودم نگاشتم

چرا اين چنين کردي با من ؟چرا؟

زيباترين ستارگان آسمان را برايت چيدم.

خوشبو ترين گلهاي سرخ را به پايت ريختم.

چرا اين چنين شد/؟چرا؟

من که بودم؟

که هستم به کجا دارم مي روم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دلت را بده من بگذار ارام با نوازش دستانم گرمش کنم این همان جمله ایست که ادمها به هم میگویین ولی بجای ان دل که تنها جراحت سطحی دارد جراحتی عمیق میزنند و میروند
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اسمان تکراریست
حرفهایم تکراریست
تکرار تکراریست
مردن اگر نبود زندگی تکراریست
هرچند مردن تکراریست
مردن و زنده شدن تکراریست
گریه های هرشب ............
قرصهای قبل خواب ، سردرد صبح هم تکراریست
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرچی کتاب خوندم
هرچی شنیدم هرچی سوال کردم
عدل خدا رو نفهمیدم
من اینجا ........ تو ............................
 

samiyaran

عضو جدید
کاغذم تمام شده....ولی حرف هنوز باقیست...
اندکی زاویه چشمانت را رو به دلم بچرخان....
شاید لب خوانی کند آنچه دلم با زبان بی زبانی می گوید...
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
ای شب به پاس صحبت ديرين، خدای را
با او بگو حكايت شب زنده داريم
با او بگو چه مي كشم از درد اشتياق
شايد وفا كند، بشتابد به ياريم
ای دل، چنان بنال كه آن ماه نازنين
آگه شود ز رنج من و عشق پاک من
با او بگو كه مهر تو از دل نمی رود
هر چند بسته مرگ كمر بر هلاک من
اي شعر من، بگو كه جدایی چه می كند
كاری بكن كه در دل سنگش اثر كنی
ای چنگ غم، كه از تو بجز ناله بر نخاست
راهی بزن كه ناله از اين بيشتر كنی
ای آسمان، به سوز دل من گواه باش
كزدست غم به كوه و بيابان گريختم
داری خبر كه شب همه شب دور از آن نگاه
مانند شمع سوختم و اشک ريختم
ای روشنان عالم بالا، ستاره ها
رحمی به حال عاشق خونين جگر كنید
يا جان من ز من بستانيد بی درنگ
يا پا فرا نهيد و خدا را خبر كنيد!
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]​
[/FONT]​
[/FONT]
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
لب دریا نسیم و آب و آهنگ
شکسته ناله های موج بر سنگ
مگر دریادلی داند که مارا
چه طوفانی است در این سینه تنگ
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
مشت می كوبم بر در
پنجه می سایم بر پنجره ها
من دچار خفقانم خفقان
من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم
آی..!
با شما هستم
این درها را باز كنید
من به دنبال فضایی می گردم
لب بامی ، سر كوهی ، دل صحرایی
كه در آنجا نفسی تازه كنم
آه...!
می خواهم فریاد بلندی بكشم
كه صدایم به شما هم برسد
من هوارم را سر خواهم داد
چاره درد مرا باید این داد كند
از شما خفته چند

چه كسی می آید با من فریاد كند ؟!
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزی این حنجره آوازی داشت
به افق پنجره بازی داشت

قفس سینه اگر می شد باز
مرغ این پنجره پروازی داشت

شب همه شب به نوا سر می کرد
روز با زمزمه آغازی داشت

نغمه در نغمه غزل می پرداخت
پرده در پرده دل سازی داشت

دم که می زد ز نیستان می زد
ناله می کرد گره رازی داشت

شاخه در شاخه هم آغوش نسیم
چون شباویز شب آوازی داشت

غصه با جام جهان بین می گفت
قصه با مست سراندازی داشت

مرغک من شده خاموش ای کاش
این سرانجام سرآغازی داشت
 
آخرین ویرایش:

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
وه که جدا نمی شود نقش تو از خیال من
تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من
ناله زیر و زار من زارترست هر زمان
بس که به هجر می دهد عشق تو گوشمال من
نور ستارگان ستد روی چو آفتاب تو
دست نمای خلق شد قامت چون هلال من
پرتو نور روی تو هر نفسی به هر کسی
می رسد و نمی رسد نوبت اتصال من
خاطر تو به خون من رغبت اگر چنین کند
هم به مراد دل رسد خاطر بد سگال من
دیده زبان حال من بر تو گشاد رحم کن
چون که اثر نمی کند در تو زبان قال من
بر گذری و ننگری بازنگر که بگذرد
فقر من و غنای تو جور تو احتمال من
چرخ شنید ناله ام گفت منال سعدیا
که آه تو تیره می کند آینه جمال من
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
لحظه ها زود گذشت

ودوباره تنهایم
در خلوت تنهایی ام سر به سر عکس هایت می گذارم
نازنین!این روزها عکس هایت هم با من لج کرده اند
حضور مبهمت و تصویر گنگ نگاهت
تنها سهم من از توست
ودوباره ملودی تکراری باران
به تنهایی من آسمان می گرید
باران برایمان مجلس ترحیم گرفته است
خط می خورد دو چشم سیاه تو از روزگار من

 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز


من از تو

سبز می شوم

و تو از من !

به هم که گره بخوریـــــم

بختمان باز می شود و

خوشبختی قسمتمان ...
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز


نگران نباش

نمی شود دوستت نداشت

لجم هم که بگیرد از دستت

دفترچه ی خاطراتم

پر از فحش های عاشقانه میشود!!!...
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز


به همديگر مي رسيم

حتي اگر

ديوار چين بين دست هايمان باشد ...

کجي از خاطرات برج پيزا محو خواهد شد،

هر کجا که

داربست هايمان باشد !!!
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
برنگرد

کمی عوض شدم
دیریست از خداحافظی ها غمگین نمیشوم
به کسی تکیه نمیکنم
از کسی انتظار محبت ندارم
خودم بوسه میزنم بر دستانم
سر به زانو هایم میگذارم
وسنگ صبور خودم میشوم
نگران خودم میشوم
برای خودم هدیه میخرم
با خودم ساعت ها حرف میزنم

در دنیای خودم
کسی حق ورود ندارد جز خودم
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
لمس کن کلماتی را که برایت مینویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست تا بدانی نبودنت ازارم میدهدلمس کن نوشته هایی را
که لمس نا شدنیست و عریانکه از قلبم بر قلم و کاغذ می چکدلمس گونه هایم را که خیس اشک است و پرشیار لمس کن لحظه هایم را تویی که میدانیمن چگونه عاشقت هستم لمس کن این با تو نبودنهارا ...
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
شبــهایم پــُــر شــده از خواب هایی کـ در بیــداری انتظارش را دارم

می دانــی بیا بنشین اینجــا تا برایت کمــی دَردُ دل کنم ...

نکنـــد نیاییُ من اینجــا از غصه دلتنگــی ِ نیامدنت

بمیـــرم ؟!!!

تو تعبیـــر ِ خواب بلــدی دلکــــم ؟

بیــا تعبیـــر کن کـ تا تو فاصلــه ایی نمــانده

بیــا و دلخــوشیم را برایم به باور تبدیل کن

فقط بیـــا

بودنتـــ را می خواهم​

 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز

همين که سرت را روي شانه ام مي گذاري

و به خواب مي روي

آرامش آوار مي شود روي دلم يکهو

لحظه هاي روشن با تو بودن

کاش تمام نشود

 

fbarani67

عضو جدید
کاربر ممتاز

وقتی کــه نیستی

شکـــــ دارم که بیایی

وقتی هم که می آیــــی

مطمئن نیستـــــــم که میمانی

وقتی هــــم که میروی

نمیدانم که باز میگردی یا نــه…

این دو دلــــــــی ها

دو راهـــــــی ها

دوگانگـــــی ها

مرا خواهد کشت..

بیـــــــــــا…

و یا

یک بار برای همیشه نیـــــــــــا…!

.

.

.


+ من مانده ام با یاد تــــــــــو

و بغضی که لگد می زند

بر حنجــــــــــــره ای پا به مـــاه . . .
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا