helya.azad
عضو جدید
دل برغبت مي سپارد جان بچشم مست ياردوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند...
حضرت حافظ...
گر چه هشياران ندادند اختيار خود به كس
(س)
دل برغبت مي سپارد جان بچشم مست ياردوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند...
حضرت حافظ...
تا دل به مهرت داده ام در بحر عشق افتاده امما را تمام لذت هستی به جستجوست
جویندگی تمام معنای زندگی است...
شاعر گمنام....دی
سرمست اگر درآيي عالم به هم برآيددل برغبت مي سپارد جان بچشم مست يار
گر چه هشياران ندادند اختيار خود به كس
(س)
سرمست اگر درآيي عالم به هم برآيد
خاک وجود ما را گرد از عدم برآيد
دل برغبت مي سپارد جان بچشم مست يار
گر چه هشياران ندادند اختيار خود به كس
(س)
تا دل به مهرت داده ام در بحر عشق افتاده ام
چون در نماز استاده ام گويي به محراب اندري
(ي)
گ:سالم از دزدان و از اسیب سنگ
برد تا دالخلافه بی درنگ ...
یا مرد علف کش کو گردد سوی ویرانها
ناگاه به ویرانی از گنج خبر آید...
حضرت مولانا
دل كز طواف كعبه ي كويت وقوف يافت
از شوق آن حريم ندارد سر حجاز
(ز)
آن پريچهره كه دارد غم او شاد مراز بس در دل گل یادت شکوفاست
گرفته بوی گل پیراهنم را....
گ:
گفتم از دوست چه ديدي كه چنين مسروري؟
گفت از دوست همين بس كه ز ما ياد كند
از جـمادی مـردم و نامـی شدم وز نـما مـردم ز حـیـوان سـر زدمآن پريچهره كه دارد غم او شاد مرا
ني مرا ياد كند ني رود از ياد مرا
(ا)
آن پريچهره كه دارد غم او شاد مرا
ني مرا ياد كند ني رود از ياد مرا
(ا)
من ندانستم از اول كه تو بي مهر و وفاييدردم از یارست و درمن نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم....
ز رو میزارم برا محسن....دی
دردم از یارست و درمن نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم....
ز رو میزارم برا محسن....دی
طعنه بر خواري من اي گل بي خار نزن
ای نو تارسته از این فانی رباط
توچه دانی محو و سکر و انبساط...
حضرت مولانا...
از جـمادی مـردم و نامـی شدم وز نـما مـردم ز حـیـوان سـر زدم
مـردم از حـیـوانـی و آدم شـدم پـس چه ترسم کی زمردن کـم شدم
يا وفا يا خبر وصل تو يا مرگ رقيبمن ای صبا! ره رفتن به کوی دوست ندانم
تو میروی به سلامت، سلام ما برسانی
من ندانستم از اول كه تو بي مهر و وفايي
عهد نابستن از آن به كه ببندي و نپايي
(ي)
محسن خوابه:دي
آي شيطون![]()
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصوديا وفا يا خبر وصل تو يا مرگ رقيب
بود آيا كه فلك زين دو سه كاري بكند؟
(د)
ز مال شما بود آقا محسن:دي
من ندانستم از اول كه تو بي مهر و وفايي
عهد نابستن از آن به كه ببندي و نپايي
(ي)
محسن خوابه:دي
آي شيطون![]()
تو را ناديدن ما غم نباشدیا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
نه بيدار شد:دي ولي ز رو پيچوندهخودشو زده به خوابی وگرنه ز دوست داره!
یعقوب صفت کی بود کز پیرهن یوسف
او بوی پسر جوید خود نور بصر یابد...
مولانا
يا وفا يا خبر وصل تو يا مرگ رقيب
بود آيا كه فلك زين دو سه كاري بكند؟
(د)
ز مال شما بود آقا محسن:دي
اي سرو ناز حسن كه خوش ميروي به ناززلال نور بنوشم در ان فراوانی
بمان که اوج بگیرم به سمت ابیها....
من جورشو کشیدم سرکوفتش نکن...دی
تو را ناديدن ما غم نباشد
كه در خيلت به از ما كم نباشد
(أ)
خودشو زده به خوابی وگرنه ز دوست داره!
یعقوب صفت کی بود کز پیرهن یوسف
او بوی پسر جوید خود نور بصر یابد...
مولانا
تو را ناديدن ما غم نباشد
كه در خيلت به از ما كم نباشد
(أ)
اي سرو ناز حسن كه خوش ميروي به ناز
عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نياز
(ز)![]()
يارب اندر كنف سايه ي آن سرو بلنددانی که چرا راز نهان با تو نگویند
طوطی صفتی محرم اسرار نباشی...
در بيابان گر به شوق كعبه خواهي زد قدمز غیر میگریمو در خود فراریم
یک ان به روی ان تو چشمم گشوده شد...
![]()
د هست که...
در آستين جــان تـــو صــد نافــه مـدرجست
وان را فــداى طره ی يـــارى نمى كنى
يارب اندر كنف سايه ي آن سرو بلند
گر من سوخته يكدم بنشينم چه شود
(د)
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
مشاعره با اشعار شاهنامه | مشاعره | 18 | |
S | مشاعره با اشعار بداهه ... | مشاعره | 151 | |
![]() |
مشاعره با نام کاربر قبلی | مشاعره | 2082 | |
P | مشاعره کودک ۷ ساله ایرانی - رها حسین پور معتمد | مشاعره | 0 | |
![]() |
مشاعره با اشعار فروغ فرخ زاد | مشاعره | 443 |