مادر

Ћцвгіѕ Ǥіяl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میگن این بچه همش داره دنبال مادرش ميگرده ...


 
آخرین ویرایش:

Ћцвгіѕ Ǥіяl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آذربایجان تسلیت

آذربایجان تسلیت

ندیدی سفره ی بی نان مردم ندیدی اشک در چشمان مردم تو دیگر این وسط با این همه درد چه میخواهی زمین از جان مردم...آذربایجان تسلیت

 

Ћцвгіѕ Ǥіяl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خانه ویران

خانه ویران

این خانه دگر باره شد از زلزله ویران یا رب چه رموزی ست در این گوشه ایران هر تیر بلا می جهد از قوس طبیعت اول هدفش می شود این خانه ویران...

 

Ћцвгіѕ Ǥіяl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
انا لله و انا الیه راجعون

انا لله و انا الیه راجعون

انا لله و انا الیه راجعون
«و هر از گاه در گذر زمان در گذر بی صدای ثانیه های دنیای فانی،جرس کاروان از رحیل مسافری خبر می دهد که در سکونی، آغازی بی پایان را می سراید»
تسلیت برای بازماندگان داغدار زلزله

 

Ћцвгіѕ Ǥіяl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حیدربابا ، یوْلوم سنن کج اوْلدى....

حیدربابا ، یوْلوم سنن کج اوْلدى....


حیدربابا ، یوْلوم سنن کج اوْلدى
عؤمروْم کئچدى ، گلممه دیم ، گئج اوْلدى
هئچ بیلمه دیم گؤزللروْن نئج اوْلدى
بیلمزیدیم دؤنگه لر وار ، دؤنوْم وار
ایتگین لیک وار ، آیریلیق وار ، اوْلوْم وار
حیدربابا ، ز راه تو کج گشت راه من
عمرم گذشت و ماند به سویت نگاه من
دیگر خبر نشد که چه شد زادگاه من
هیچم نظر بر این رهِ پر پرپیچ و خم نبود
هیچم خبر زمرگ و ز هجران و غم نبود


 

Ћцвгіѕ Ǥіяl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نکنه تو دل خاک قلبی هنوزم میزنه؟

نکنه تو دل خاک قلبی هنوزم میزنه؟

گریه کن...که پاره ی تن زیره پاره آجره ...
همه جا از بوی خاک و گریه و ناله پره...
هرکی دنبال عزیزش توی خاک چنگ میزنه...
نکنه تو دل خاک قلبی هنوزم میزنه؟
هرکی دنبال عزیزش توی خاک چنگ میزنه...
نکنه تو دل خاک قلبی هنوزم میزنه؟

 

Ћцвгіѕ Ǥіяl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آذربایجان به سوگ نشست

آذربایجان به سوگ نشست


خواهرم تو در اوج فاجعه در آغوش مادر آرام گرفته ای ولی من چه کنم که داغ این آغوش اشک هایم را خشکاند. من به کدامین آغوش پناه ببرم از این درد جانفرسا. با که سخن بگویم ازبی پناهی ها و آه ها و فغان ها. کوچه کوچه شهر مملو از فریاد و ضجه ها ی مادران و پدرانی است که به دنبال فرزندی می گردند که دیشب در کنار هم با لبخند افطار کردند. با که سخن بگویم از دردهایم که برادران و خواهرانمان اکنون زیر تن ها خاک نفس نفس انتظار دست یاری ای را می کشند.
دستهای کودکی که زیر آوار مانده است. نگاه مضطرب مادری که حتی پس از مرگ نیز چشم های نگرانش به دنبال کودک اش می گردد. گام های لرزان پدری که مرگ فرزندش کمرش را شکست. آوار، آوار، آوار و فاجعه. اینجا آذربایجان است. اینجا ایران است. اینهایی که اکنون در زیر تن ها خاک اسیر گشته اند انسان هستند همچون من و شما. اکنون مناطق زلزله زده ی آذربایجان را باید دریافت. رنگ ها و زبان ها و نژاد ها را کنار باید گذاشت. حتی نمی توان یک لحظه خود را جای این عزیزان تصور کرد.
هر کس به نحوی و نوعی که می تواند باید یاری برساند. باید و باید و باید زیرا که همگی انسان هستیم از یک خاک از یک روح. آن کودک گریانی که بدنبال مادر از دست رفته اش شیون می کند اکنون نیازمند برادران و خواهران خویش است. منشینید. منشینید که زندگی این است. زندگی دست دردمندی را گرفتن است. دردمندی که بزرگترین درد دنیا را بر دوش می کشد. مرگ و این واژه ی سه حرفی چقدر تلخ و تلخ و تلخ است.
آی آدمها که نشسته اید خموش اندکی فریاد. اندکی گام برداشتن و اندکی دست گیری. اینجا آذربایجان است همان جایی که افتخارش را بر سینه می زنیم. اینک دریابیم مادران و پدرانی را که دیشب زیر یک سقف بودند و اکنون در میان آوارها به دنبال هم می گردند. اکنون دریابیم انسانهایی از جنس خودمان را که دیشب افطار را در کنار هم صرف کردند و اکنون سفره هایشان مملو از خاک و سنگ وسیمان است. دریابیم سفره های سحری ای را که اکنون بی کس مانده است. مگذاریم این فاجعه بیش از بیش عزیزانمان را بیازارد. این سفره ها نباید خالی بمانند. این دستها نباید همچنان زیر آوار بمانند باید دستها را گرفت.
نگاه نگران و گریان کودکانمان به دنبال ما می گردند. چشم هایشان را منتظر مگذاریم.
یاری کن ای هموطن. المپیک اینجاست و قهرمان اش تویی هستی که می ایستی و دست هموطن خود را می گیری. جایزه هم نه سکه است و نه مدال. تنها اشک های کودکی است که سر بر سینه ات یک دل سیر از جدایی می گرید.
هموطن یاری کن .اکنون برادر و خواهرت در گوشه ای از بیمارستانهای آذربایجان عزیزمان شاید منتظر قطره ای خون است، بگذارید این خون هایمان دوباره بر جسم تکیده ی دوستانمان زندگی بخشد. اهدای خون اهدای زندگی است پس دریغ مکنیم.

شاید روزگاری منی که این مقاله را می خوانم نیازمند یاری هموطنانم باشم.
آذربایجان اکنون به سوگ نشسته است و داغدار است. کمک کنیم تا داغمان بیشتر از این نگردد.
 

nooosh

عضو جدید
واقعا چه حکمتیه که این همه آدم عزیزانشونو از دست بدن
:cry::cry:خیلی غصه داره...
من همیشه از خدا خواستم قبل از بابا مامانم ,من رو ببره وگرنه میمیرم
 

Ћцвгіѕ Ǥіяl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
واقعا چه حکمتیه که این همه آدم عزیزانشونو از دست بدن
:cry::cry:خیلی غصه داره...
من همیشه از خدا خواستم قبل از بابا مامانم ,من رو ببره وگرنه میمیرم

الهی فدات شم.امیدوارم سالهای سال کنار همدیگه به خوبی و خوشی زندگی کنید و سایه شون بالا سرت باشه
 

Similar threads

بالا