مشاعرۀ سنّتی

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ویران کنند کاخ خراباتم را
اباد کنم خانه ی درویشم را
ای ماه به روی خوبان سوگند
من می کشم انرا که زند تیشه به ریشه



م.امید
هشیار سری بود ز سودای تو مست
خوش آنکه ز روی تو دلش رفت ز دست
بی تو همه هیچ نیست در ملک وجود
ور هیچ نباشد چو تو هستی همه هست
 

هستی_101

عضو جدید

samiyaran

عضو جدید
سرفرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین
تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع

عشق
صدای فاصله هاست
صدای فاصله هایی که غرق ابهامند
نه
صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند
و با شنیدن یک هیچ می شوند کدر
همیشه عاشق تنهاست
و دست عاشق در دست ترد ثانیه هاست
و او و ثانیه ها می روند آن طرف روز
و او و ثانیه ها روی نور می خوابند
و او ؤ ثانیه ها بهترین کتاب جهان را
به آب می بخشند

سهراب
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا