عشق فراموش شده...سوختم خاکسترم را باد برد---.بهترین یارم مرا از یاد برد___

.SHaDi

عضو جدید
سلام بچه ها__________تو رو خدا کمکم کنید دیونه دارم میشم.

من عاشق بودم به خاطر عشقم خیلی چیزا رو زیر پا گذاشتم پا روی خیلی مسایل گذاشتم ولی اون خیلی نامرد بود خیلی

1.دخترا اگه شما هم کلاسیتون یه پسری ازتون خواستگاری کنه چه واکنشی بهش نشون میدید ؟؟

2.من یکی از ورودی هامون از همون روزای اول عاشق شد بعدش اوازش به کل بچه ها رسید دختره بهش گفت بزار درسمون تموم شه بعد حالا که ترم شیشش تموم شده طرف با یه پسر دیگه رابطه ریخته دوستم داره دیوونه میشه!!!!!!

3.پسرا ایا شما هم شده از کسی از دخترای کلاس خوشتون بیاد ایا جراتشو کردید برید بهش بگید ؟؟بعدش شده یکی از هم کلاسی هاتونو دوست داشتید و بعدش طرف ازدواج کرده باشه چطوری با این مساله کنار اومدید؟؟از طرفی دخترا دوست دارید اگه پسری از هم کلاسی هاتون ازتون خوشش میومد بیاد ازتون خواستگاری کنه یا نه؟؟؟

4.من عاشق یکی از هم کلاسی هام بودم ولی چون شرایطشو نداشتم نرفتم بهش بگم گذاشته بودم اخر این ترم برم بگم بعدش طرف فهمیدم یه ماه پیش یکی از هم کلاسی هام که بخدا من خیلی از اون سرتر هستم رفته ازش خواستگاری کرده و جواب مثبت گرفته یعنی مطمئنم اگه من میرفتم به منم صد در صد جواب مثبت میداد ولی حیف شد خیلی سوختم خیلی.


چرا رسم دنیا اینه
چرا این جوری میشه
من میخوام برم از یکی دیگه از هم کلاسی هام خواستگاری کنم به نظرتون به کسی نمیگه
دوست ندارم به کسی بگه
نمیخوام این یکی هم از دستم بره

سلام دوستم...
اگه همکلاسم ازم خواستگاری کنه خوب نمیرونم اگه بخواام و خانوادها در جریان باشن خوب چه اشکالی داره...
خوب اینطور مسائل واسه همه هست چه دخترو چه پسر که بعد چندوقت طرف بره با یکی دیگه...میدونم سخته فقط میتونم بگم نباید به طرف وابسته شی که بعد رفتنش سخت نباشه هرچند رابطه طولانی وابستگی میاره.
خوب شما نرفتی نگفتی الانم اون ازدواج کرد دیگه تموم شد...
خودتو اذیت نکن شاید اگه میگفتی هم نمیشد و یا حتی باهاش دوست میشدی اون میرفت.....
بالاخره این قسمت بوده....
شمام باید قبول کنی و کنار بیای
 

sokot92

عضو جدید
اره اینو بهش بگو


بر عکس پسرا که ازدواج نکنن کسی نمی فهمه واقعا با کی بوده

دخترا یکی یه جوری هم نگاشون کنه به دوستاشون میگن چه برسه دیگه بری واسه صحبت

چند وقت پیش یکی از بچه ها روفته بود با یکی صحبت کنه جمله هایی رو که به جی اف قبلیش زده بود رو این دختره بهش گفته بود کلا میشن واسه هم از این چیزا تعریف میکنن دخترا!


بعد شما از چیش خوشت اومد بیاد اول تحقیق کنی

واسه چی می خوایش بعد؟

وای چرا خب دخترا میشینند حرف دلشونو به هم میگن واسه چی
عجب قیافه پسره اون جا واقعا دیدینی بوده
ولی خب این کار من بحث این حرفا نیست بحث ازدواجه
این که چرا میخوامش خب خیلی به اون معیارایی که دارم نزدیکه
تحقیق هم راجبش کردم و از این بابتا خیلی دختر خوب و تایید شده ای هستش
اگه جوابش رد باشه بعدشم بره به بقیه بگو ولو یه نفر باشه خیلی واسم بده اصلا دوست ندارم
 

sokot92

عضو جدید
سلام به نظر من یکم بیشتر تحقیق کن و از روی عقل تصمیم بگیر.
واقعا" منطقی فک کن(به خاطر این این رو گفتم چون معلومه آدم فوق العاده احساسی یی هستی و زود از یکی خوشت می یاد:eek:).
حرف یه عمر زندگیه. اگه جدا" دیدی بهم میخورید برو خ صادقانه بهش بگو و از طرف خانواده بیشتر اقدام کن.
ازش هم بخواه که به کسی نگه.
موفق باشی
چرا همچین فکری کردید
خب هر کسی توی هر سنی ممکنه از یه کسی خوشش بیاد مهم اینه که بعد این که به یکی متعهد شد دیگه اون فرد بشه همه چیزش
 

بوگاتی رنسانس

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعضی از عشقها لحظه این ، به این معنی نیست که همون موقع از یادت بره ، یعنی برای اولین بار به کسی نزدیک میشی ( مثلا تازه هم کلاسی شدین ) و مدتها هم این حس با تو هست ولی به محض اینکه یکی بهتر رو می بینی و سعی می کنی که به همون اولیه فکر کنی ، این یعنی فقط دوسش داشتی واگرنه حتی اونی که بهتره حواستو پرت نمیکنه ، اما جدا از اینها ، اگه واقعا شرایطشو نداشتی خوب کاری کردی که نگفتی ، برای من هم بار ها نه توی دانشگاه ، بلکه خیلی جاهای دیگه پیش اومده ولی چون خودم تمایل نداشتم که الان ازدواج کنم و از طرفی هم نمی خواستم که اون شخص به خاطر من پاسوز بشه ، اصلا چیزی نگفتم و شده که طرفمم بره با کسی دیگه ، شاید خیلی کم و کوتاه ناراحت شدم ولی بیشتر خوشحال شدم به خاطر اینکه اونو سر کار نذاشتم و انتخابمم همون بده که کردم.
اما تو اگه می خواستی بعدا بهش بگی ، خوب می تونستی همون موقع باهاش مطرح کنی و بگی که چند وقت دیگه شرایطت بهتر میشه و اونوقت می تونین ازدواج کنین.
حالا که شده و رفته ، اگه واقعا دوسش داری براش آرزوی خوشبختی بکن و اونو از فکرت بیرون ببر چون اون الان صاحب داره ( فرقی نمی کنه که دختر باشه یا پسر باشه ، وقتی با کسی هستن یعنی مال اونن ) و هیچ وقت خودتو سرزنش نکن که تو از اون بهتر بودی چون زندگیتو سیاه می کنه.
همین
 

EECi

مدیر بازنشسته
سلام بچه ها__________تو رو خدا کمکم کنید دیونه دارم میشم.

من عاشق بودم به خاطر عشقم خیلی چیزا رو زیر پا گذاشتم پا روی خیلی مسایل گذاشتم ولی اون خیلی نامرد بود خیلی

1.دخترا اگه شما هم کلاسیتون یه پسری ازتون خواستگاری کنه چه واکنشی بهش نشون میدید ؟؟

2.من یکی از ورودی هامون از همون روزای اول عاشق شد بعدش اوازش به کل بچه ها رسید دختره بهش گفت بزار درسمون تموم شه بعد حالا که ترم شیشش تموم شده طرف با یه پسر دیگه رابطه ریخته دوستم داره دیوونه میشه!!!!!!

3.پسرا ایا شما هم شده از کسی از دخترای کلاس خوشتون بیاد ایا جراتشو کردید برید بهش بگید ؟؟بعدش شده یکی از هم کلاسی هاتونو دوست داشتید و بعدش طرف ازدواج کرده باشه چطوری با این مساله کنار اومدید؟؟از طرفی دخترا دوست دارید اگه پسری از هم کلاسی هاتون ازتون خوشش میومد بیاد ازتون خواستگاری کنه یا نه؟؟؟

4.من عاشق یکی از هم کلاسی هام بودم ولی چون شرایطشو نداشتم نرفتم بهش بگم گذاشته بودم اخر این ترم برم بگم بعدش طرف فهمیدم یه ماه پیش یکی از هم کلاسی هام که بخدا من خیلی از اون سرتر هستم رفته ازش خواستگاری کرده و جواب مثبت گرفته یعنی مطمئنم اگه من میرفتم به منم صد در صد جواب مثبت میداد ولی حیف شد خیلی سوختم خیلی.


چرا رسم دنیا اینه
چرا این جوری میشه
من میخوام برم از یکی دیگه از هم کلاسی هام خواستگاری کنم به نظرتون به کسی نمیگه
دوست ندارم به کسی بگه
نمیخوام این یکی هم از دستم بره
سلام دوست خوبم:gol:
چه کمکی از دست من بر میاد؟

تنها چیزی که می تونم بگم این هست قبل از اینکه شرایط ازدواج رو پیدا نکنی ، نزار احساسات نسبت به شخصی خاص در ذهنت رشد کنه
تمرین تمرکز زدایی کن

در هر کاری حکمتی وجود داره
من معتقدم خدا تو رو خیلی دوست داره که نزاشته این رابطه سر بگیره ، چون این جور روابط اینده ای ندارند بجز ، استرس ، در جا زدن تحصیلی و کاری ، افسردگی در دراز مدت و....

برای اینکه خو.شبخت زندگی کنی ، سعی کن به اصول زیر عمل کنی
1- شرایط ازدواج رو فراهم کن، یعنی حالا که وقته درسه ، خوب درس بخون تا فردا در بازار کار براحتی جذب بشی و شغلی برای خودت دست و پا کنی
2-سربازی رو حل کن که خیلی از مشکلات بین دختر و پسر در همین مرحله بوجود میاد
3-وقتی از دختری خوشت اومد ابتدا به پدر و مادرت بگو و بعد با مشاوران ازدواج مشورت کن و معیار های خودت را با اونها به بحث بزار تا کمکت کنن
4-اول منطقی باش تا عمری با محبت با همسرت زندگی کنی ، احساس اتشین ابتدایی زود گذر هست
موفق باشی
 

sokot92

عضو جدید
سلام دوستم...
اگه همکلاسم ازم خواستگاری کنه خوب نمیرونم اگه بخواام و خانوادها در جریان باشن خوب چه اشکالی داره...
خوب اینطور مسائل واسه همه هست چه دخترو چه پسر که بعد چندوقت طرف بره با یکی دیگه...میدونم سخته فقط میتونم بگم نباید به طرف وابسته شی که بعد رفتنش سخت نباشه هرچند رابطه طولانی وابستگی میاره.
خوب شما نرفتی نگفتی الانم اون ازدواج کرد دیگه تموم شد...
خودتو اذیت نکن شاید اگه میگفتی هم نمیشد و یا حتی باهاش دوست میشدی اون میرفت.....
بالاخره این قسمت بوده....
شمام باید قبول کنی و کنار بیای
اره منم همینو میگم اون تموم شد ورفت....
ولی این یکی رو دیگه نمیخوام از دست بدم
باید برم بهش بگم ممکنه اینه هم بره چون خاطر خواه زیاد داره
 

sokot92

عضو جدید
بعضی از عشقها لحظه این ، به این معنی نیست که همون موقع از یادت بره ، یعنی برای اولین بار به کسی نزدیک میشی ( مثلا تازه هم کلاسی شدین ) و مدتها هم این حس با تو هست ولی به محض اینکه یکی بهتر رو می بینی و سعی می کنی که به همون اولیه فکر کنی ، این یعنی فقط دوسش داشتی واگرنه حتی اونی که بهتره حواستو پرت نمیکنه ، اما جدا از اینها ، اگه واقعا شرایطشو نداشتی خوب کاری کردی که نگفتی ، برای من هم بار ها نه توی دانشگاه ، بلکه خیلی جاهای دیگه پیش اومده ولی چون خودم تمایل نداشتم که الان ازدواج کنم و از طرفی هم نمی خواستم که اون شخص به خاطر من پاسوز بشه ، اصلا چیزی نگفتم و شده که طرفمم بره با کسی دیگه ، شاید خیلی کم و کوتاه ناراحت شدم ولی بیشتر خوشحال شدم به خاطر اینکه اونو سر کار نذاشتم و انتخابمم همون بده که کردم.
اما تو اگه می خواستی بعدا بهش بگی ، خوب می تونستی همون موقع باهاش مطرح کنی و بگی که چند وقت دیگه شرایطت بهتر میشه و اونوقت می تونین ازدواج کنین.
حالا که شده و رفته ، اگه واقعا دوسش داری براش آرزوی خوشبختی بکن و اونو از فکرت بیرون ببر چون اون الان صاحب داره ( فرقی نمی کنه که دختر باشه یا پسر باشه ، وقتی با کسی هستن یعنی مال اونن ) و هیچ وقت خودتو سرزنش نکن که تو از اون بهتر بودی چون زندگیتو سیاه می کنه.
همین
ای ول دوست عزیز چقدر خوبه که شما حرف منو فهمیدی
منم همینو میگم چون پسرا باید انتخاب کنند خب ممکنه از یه دختری توی هر مرحله از زندگیشون خوشش بیاد
دوست من تا تعریف از شرایط چی باشه خب اگه قرار باشه که همه ی شرایط هر پسری کامل باشه که میرسه به سن 30 سالگی
چقدر خب که شما با احساستون کنار میومدید و همچین قدرتی رو داشتید
من میگم خیلی دختر خوبیه خب شاید همونی باشه که قسمت منه و مگه میگن شانس چند بار در خونه ی ادمو میزنه
 

AYSAN.SH

عضو جدید
اقا پسرای محترم!
اگر از یه دختری خوشتون میاد لطفا حتما بهش بگید!
دو حالت داره: یا میگه نه! یا میگه اره....
بیشتر دختر ها با این که ممکنه از پسری خوششون بیاد ولی بلزم بهش میگن نه!.....اصولا به نظر من این کار درست نیست!......اگه خوششون میاد باید به طرف بگن!
بعدشم همیشه دختر ها نامردی نمیکنن!
پسر ها هم خیلی پیش میاد که نامردی کنن!
نمونه اش رو هم زیاد دیدم!
ولی به طور کلی وقتی دختری رو دوست دارید لطفا حتما بهش بگین و البته 80% خودتون رو برای شنیدن جواب " نه!" امده کنید.
و اگر جواب " نه " شنیدید لطفا برای بار دوم هم ، دوباره امتحان کنید.
موفق باشید.
;):gol::gol::gol:
 

arghavantree

عضو جدید
اقا پسرای محترم!
اگر از یه دختری خوشتون میاد لطفا حتما بهش بگید!
دو حالت داره: یا میگه نه! یا میگه اره....
بیشتر دختر ها با این که ممکنه از پسری خوششون بیاد ولی بلزم بهش میگن نه!.....اصولا به نظر من این کار درست نیست!......اگه خوششون میاد باید به طرف بگن!
بعدشم همیشه دختر ها نامردی نمیکنن!
پسر ها هم خیلی پیش میاد که نامردی کنن!
نمونه اش رو هم زیاد دیدم!
ولی به طور کلی وقتی دختری رو دوست دارید لطفا حتما بهش بگین و البته 80% خودتون رو برای شنیدن جواب " نه!" امده کنید.
و اگر جواب " نه " شنیدید لطفا برای بار دوم هم ، دوباره امتحان کنید.
موفق باشید.
;):gol::gol::gol:

آخ گفتی:cry:
 

arghavantree

عضو جدید
ای ول دوست عزیز چقدر خوبه که شما حرف منو فهمیدی
منم همینو میگم چون پسرا باید انتخاب کنند خب ممکنه از یه دختری توی هر مرحله از زندگیشون خوشش بیاد
دوست من تا تعریف از شرایط چی باشه خب اگه قرار باشه که همه ی شرایط هر پسری کامل باشه که میرسه به سن 30 سالگی
چقدر خب که شما با احساستون کنار میومدید و همچین قدرتی رو داشتید
من میگم خیلی دختر خوبیه خب شاید همونی باشه که قسمت منه و مگه میگن شانس چند بار در خونه ی ادمو میزنه

چند سالته داداشی؟

 

sokot92

عضو جدید
سلام دوست خوبم:gol:
چه کمکی از دست من بر میاد؟

تنها چیزی که می تونم بگم این هست قبل از اینکه شرایط ازدواج رو پیدا نکنی ، نزار احساسات نسبت به شخصی خاص در ذهنت رشد کنه
تمرین تمرکز زدایی کن

در هر کاری حکمتی وجود داره
من معتقدم خدا تو رو خیلی دوست داره که نزاشته این رابطه سر بگیره ، چون این جور روابط اینده ای ندارند بجز ، استرس ، در جا زدن تحصیلی و کاری ، افسردگی در دراز مدت و....

برای اینکه خو.شبخت زندگی کنی ، سعی کن به اصول زیر عمل کنی
1- شرایط ازدواج رو فراهم کن، یعنی حالا که وقته درسه ، خوب درس بخون تا فردا در بازار کار براحتی جذب بشی و شغلی برای خودت دست و پا کنی
2-سربازی رو حل کن که خیلی از مشکلات بین دختر و پسر در همین مرحله بوجود میاد
3-وقتی از دختری خوشت اومد ابتدا به پدر و مادرت بگو و بعد با مشاوران ازدواج مشورت کن و معیار های خودت را با اونها به بحث بزار تا کمکت کنن
4-اول منطقی باش تا عمری با محبت با همسرت زندگی کنی ، احساس اتشین ابتدایی زود گذر هست
موفق باشی
همین که توی این تاپیک دوست عزیز شرکت کردید بهترین کمک بود
این حرفی که شما میگید خیلی خوبه ولی یه جورایی ادم باید ربات گونه باشه که مثلا به احساش بگه تا بعد ارشد و سربازی در احساس تعطیل و فقط درس حالا بعدش ازدواج
بخدا من توی فامیلامون یا اشنایامون میبینم چی دختراش و چی پسراش هر چی توی سنای بالاتر ازدواج کردند بالای 26 اصلا موردای خوبی نبودند بخدا هر چیزی سن داره
من الان میدونم که این هم کلاسیم خیلی دختر خوبیه خب هر ادمی هم دوست داره ازدواج کنه خب میگم برم ازش خواستگاری کنم
در رابطه با بقیه مسایلش مشکلی ندارم
ولی همه ی حرفای شما رو قبول دارم این که ادم اول شرایطش درست باشه بعد بره ازدواج کنه این جوری دیگه پیش همسرشم شرمنده نمیشه
یعنی شما میگی الان ازدواج بخوام بکنم درسم افت میکنه و فرصت های بهترو از دست میدم
پس این که میگن خدا خودش روزی رسونه و ...چی؟؟؟
بگم که من سر هر کاری هم که شده میرم واصلا از کار هیچ ننگ و عاری ندارم
احساسم اتشین نیست فقط نیتم خیره همین
.
.
.
اصلا سوالم اینه از دخترا اگه یکی بیاد خواستگاریشون مثلا هم کلاسی شون باشه با همین شرایطی که هر دانشجویی داره ولی نشون بده که عرضه جمع و جور کردن یه زندگی رو داره ایا میشینند به پاش؟؟یا نه نمیرزه..
 

EECi

مدیر بازنشسته
همین که توی این تاپیک دوست عزیز شرکت کردید بهترین کمک بود
این حرفی که شما میگید خیلی خوبه ولی یه جورایی ادم باید ربات گونه باشه که مثلا به احساش بگه تا بعد ارشد و سربازی در احساس تعطیل و فقط درس حالا بعدش ازدواج
بخدا من توی فامیلامون یا اشنایامون میبینم چی دختراش و چی پسراش هر چی توی سنای بالاتر ازدواج کردند بالای 26 اصلا موردای خوبی نبودند بخدا هر چیزی سن داره
من الان میدونم که این هم کلاسیم خیلی دختر خوبیه خب هر ادمی هم دوست داره ازدواج کنه خب میگم برم ازش خواستگاری کنم
در رابطه با بقیه مسایلش مشکلی ندارم
ولی همه ی حرفای شما رو قبول دارم این که ادم اول شرایطش درست باشه بعد بره ازدواج کنه این جوری دیگه پیش همسرشم شرمنده نمیشه
یعنی شما میگی الان ازدواج بخوام بکنم درسم افت میکنه و فرصت های بهترو از دست میدم
پس این که میگن خدا خودش روزی رسونه و ...چی؟؟؟
بگم که من سر هر کاری هم که شده میرم واصلا از کار هیچ ننگ و عاری ندارم
احساسم اتشین نیست فقط نیتم خیره همین
خواهش می کنم دوست خوبم:gol:

شما تنها نیستید دوست من ، همه ادم ها احساس دارند ، ولی ادم هایی موفق ترند که احساس خودشون رو کنترل بکنند ، این کنترل به این صورت هست که بادکنک احساس رو در مورد یک نفر فوت نکنید! هر دفعه که شما به یک نفر فکر کنید ، بادکنک احساستان نسبت به او بزرگتر میشه و اگر خدایی نکرده ، بترکه اسیب جبران ناپذیر روحی به شما وارد میشه... حالا این یه مثال بود که زدم تا بهتر منظور منو متوجه بشید
وقتی ما کوچیکتر بودیم از جلوی هر مغازه که عبور می کردیم و چیزی دلمون می خواست ، و یک لنگه پا می ایستادیم و پا به زمین می زدیم و گریه می کردیم که اونو می خواهیم. گریه می کردیم ، التماس می کردیم و خلاصه به هیچ چیزی و کسی هم کاری نداشتیم. نه به قیمتش، نه وقتش ، نه شرایطش.
البته این از خصوصیات کودکی هست. یعنی نسبت به امیال و خواسته ها صبور نیستیم. و نمی توانیم خواسته های خود را به تاخیر بیندازیم. و البته این کار را بزرگترها به اجبار برای ما می کردند. مثلا می گفتند الان وقتش نیست و دست ما رو می کشیدند و می بردند تا سر فرصت به خواسته ما رسیدگی کنند.
اما کم کم که بزرگتر می شویم یاد می گیریم که نیازهای خود را بسته به شرایط به تاخیر بیندازیم. ابتدا مسئله دفع ادرار است. قبلا در زمان نوزادی هر وقت نیاز به دفع داشتیم بدون توجه به موقعیت به نیازمان پاسخ می دادیم. بعدها یاد گرفتیم که صبر کنیم تا شرایط مهیا شود و به دستشویی برسیم.
کمی بزرگتر شدیم یاد گرفتیم که نیاز خوردن و خوابیدن خود را تحت کنترل قرار دهیم. لذا در زمان مدرسه ، یکساعت کلاس را تحمل می کردیم تا به زنگ تفریح برسیم و گرسنگی و تشنگی خود را جواب معقولانه بدهیم.
اینجا را بخوانید:
اگر شرایط ازدواج ندارید.........(دمیدن در تنور احساسات ممنوع)


اگر به امار طلاق نگاهی بیندازید متوجه میشید بیشترین امار طلاق برای زوج های همسن است ، دلیلش ان هست که این زوج ها معمولا کم سن هستند و به بلوغ فکری نرسیده اند و با احساس یکدیگر رو انتخاب کرده اند و.... البته من نمی گویم همه اینطور هستند بلکه امار ایران مشخص می کند بیشتری امار طلاق مربوط به کدام بازه سنی هست

زمانی ازدواج بکنید بکه به بلوغ فکری ، کاری ، عاطفی و اجتماعی رسیده باشید ، در اینصورت خوشبختی شما تضمین شده است

احساسات اتشین تعریف خودش را داره ، همین که شما بدون شناخت منطقی و فقط از راه دور و دیدن چند خصیصه محدود احساس می کنید عاشق شده اید می شود احساس اتشین و زود گذر

پاینده باشید:gol:
 
آخرین ویرایش:

sokot92

عضو جدید
خواهش می کنم دوست خوبم:gol:

شما تنها نیستید دوست من ، همه ادم ها احساس دارند ، ولی ادم هایی موفق ترند که احساس خودشون رو کنترل بکنند ، این کنترل به این صورت هست که بادکنک احساس رو در مورد یک نفر فوت نکنید! هر دفعه که شما به یک نفر فکر کنید ، بادکنک احساستان نسبت به او بزرگتر میشه و اگر خدایی نکرده ، بترکه اسیب جبران ناپذیر روحی به شما وارد میشه... حالا این یه مثال بود که زدم تا بهتر منظور منو متوجه بشید
وقتی ما کوچیکتر بودیم از جلوی هر مغازه که عبور می کردیم و چیزی دلمون می خواست ، و یک لنگه پا می ایستادیم و پا به زمین می زدیم و گریه می کردیم که اونو می خواهیم. گریه می کردیم ، التماس می کردیم و خلاصه به هیچ چیزی و کسی هم کاری نداشتیم. نه به قیمتش، نه وقتش ، نه شرایطش.
البته این از خصوصیات کودکی هست. یعنی نسبت به امیال و خواسته ها صبور نیستیم. و نمی توانیم خواسته های خود را به تاخیر بیندازیم. و البته این کار را بزرگترها به اجبار برای ما می کردند. مثلا می گفتند الان وقتش نیست و دست ما رو می کشیدند و می بردند تا سر فرصت به خواسته ما رسیدگی کنند.
اما کم کم که بزرگتر می شویم یاد می گیریم که نیازهای خود را بسته به شرایط به تاخیر بیندازیم. ابتدا مسئله دفع ادرار است. قبلا در زمان نوزادی هر وقت نیاز به دفع داشتیم بدون توجه به موقعیت به نیازمان پاسخ می دادیم. بعدها یاد گرفتیم که صبر کنیم تا شرایط مهیا شود و به دستشویی برسیم.
کمی بزرگتر شدیم یاد گرفتیم که نیاز خوردن و خوابیدن خود را تحت کنترل قرار دهیم. لذا در زمان مدرسه ، یکساعت کلاس را تحمل می کردیم تا به زنگ تفریح برسیم و گرسنگی و تشنگی خود را جواب معقولانه بدهیم.
اینجا را بخوانید:
اگر شرایط ازدواج ندارید.........(دمیدن در تنور احساسات ممنوع)


اگر به امار طلاق نگاهی بیندازید متوجه میشید بیشترین امار طلاق برای زوج های همسن است ، دلیلش ان هست که این زوج ها معمولا کم سن هستند و به بلوغ فکری نرسیده اند و با احساس یکدیگر رو انتخاب کرده اند و.... البته من نمی گویم همه اینطور هستند بلکه امار ایران مشخص می کند بیشتری امار طلاق مربوط به کدام بازه سنی هست

زمانی ازدواج بکنید بکه به بلوغ فکری ، کاری ، عاطفی و اجتماعی رسیده باشید ، در اینصورت خوشبختی شما تضمین شده است

احساسات اتشین تعریف خودش را داره ، همین که شما بدون شناخت منطقی و فقط از راه دور و دیدن چند خصیصه محدود احساس می کنید عاشق شده اید می شود احساس اتشین و زود گذر

پاینده باشید:gol:

ممنون دوست خوب
نمیدونم اگه این جوریاست باید اینو هم بسپرم به خدا و این طور میشه که احتمالا یه پسر که الان 4 یا 5 سال از من بزرگتره و شرایطش کامله میره خواستگاریش و ایشالله خوشبخت میشند
و این سیکل هم باید صبر کنم در طی 4 یا 5 سال اینده واسه خودمم تکرار شه البته با یه دختر دیگه که احتمالا الان توی دبیرستانه
نمیدونم امان از شرایط سخت
از ماست که بر ماست
 

EECi

مدیر بازنشسته
ممنون دوست خوب
نمیدونم اگه این جوریاست باید اینو هم بسپرم به خدا و این طور میشه که احتمالا یه پسر که الان 4 یا 5 سال از من بزرگتره و شرایطش کامله میره خواستگاریش و ایشالله خوشبخت میشند
و این سیکل هم باید صبر کنم در طی 4 یا 5 سال اینده واسه خودمم تکرار شه البته با یه دختر دیگه که احتمالا الان توی دبیرستانه
نمیدونم امان از شرایط سخت
از ماست که بر ماست
ببین دوست خوب من در زندگی یک قانون اصلی وجود داره ، وقتی میخوای چیزی بدست بیاری باید چیزی رو بدی
در اینجا میخوای ارامش یک عمر رو بدست بیاری پس باید چند سال تنهایی رو تحمل کنی و جایگزین مناسب مثل ورزش و عبادت و درس و کار براش قرار بدی

سخن قران کریم هم همیشه درست است در مورد زود ازدواج کردن و روزی رسان بودن خدا

خدا روزی را می رسونه ولی برای افرادی که تلاش بکنند
این تلاش شما هم درس خوندن و سپس کار کردن هست

موفق و پایدار باشی:gol:
 

بوگاتی رنسانس

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای ول دوست عزیز چقدر خوبه که شما حرف منو فهمیدی
منم همینو میگم چون پسرا باید انتخاب کنند خب ممکنه از یه دختری توی هر مرحله از زندگیشون خوشش بیاد
دوست من تا تعریف از شرایط چی باشه خب اگه قرار باشه که همه ی شرایط هر پسری کامل باشه که میرسه به سن 30 سالگی
چقدر خب که شما با احساستون کنار میومدید و همچین قدرتی رو داشتید
من میگم خیلی دختر خوبیه خب شاید همونی باشه که قسمت منه و مگه میگن شانس چند بار در خونه ی ادمو میزنه
تو میگی شرایطشو نداشتم منم میگم خوب کاری کردی که ازدواج نکردی وقتی دیدی شرایطشو نداری ، من شرایطی برات تعیین نکردم ، شرایط برای هر کسی فرق می کنه ، هرکس با توجه به اون چیزی که برای آیندش داره شرایط میذراه ، توی فامیل من کسی بود که توی 16 سالگی نامزد کرد و کسی هم داریم که حدود 38 سالشه و هنوز ازدواج نکرده یا توی دوستانمم همینطور ، مثلا کسی هست که 35 سالشه و هنوز حتی خواستگاری هم نرفته ، شاید شرایطی که اون داره یا من دارم آرزوی خیلی ها باشه ولی به نظر خودمون کمه پس جلو نمی ریم .
البته فکر کنم که حدود 21-20 سالت باشه و اگه اینطور باشه میشه گفت اقتضای سنیته که فکر می کنی اولین و آخرینه ولی اگه دختر خوبیه و هنوز با اون پسری که گفتی رابطه ای ندارن میتونی پا پیش بذاری ، اما اگه کار از کار گذشته به هیچ وجه این کار رو نکن. از ذهنت حذفش کن و فقط چیزی رو که از این اتفاق فهمیدی برای خودت نگه بدار.
عشق چیزی نیست که آدمو از پا در بیاره
 

sokot92

عضو جدید
سلام بچه ها.......
امروز بعد مدت ها اومدم....
از همتون ممنونم.........................ولی حیف شد...همه چیز حیف شد.....
 

sokot92

عضو جدید
لااقل میگفتین چیکار کردین و چی شد؟!

راست میگن خب
بگین چی شد؟
تونستین کاری بکنین یا نه؟
از لحنتون که معلومه ولی خب حداقل بگین ما بدونیم راهنماییمون به درد خورد یا نه؟

ازتون خیلی خیلی ممنونم.پس بزارید بهتون بگم چی شد.من خیلی درگیر بودم که برم بهش بگم یا نه از طرفی گفتم اگه حرف دلمو بفهمه بعدش مثل همه ی دخترایه دیگه واسم ناز کنه و از من زده بشه چی از یه طرف میگفتم اگه باز اینم از دستم بره چی از یه طرف میگفتم .... از طرفی حرفای شما دوستانو گذاشتم کنار هم تا این که چند بار قصد کرم ادرسو خونشونو پیدا کنم که نمیشد یه بار حتی نزدیک بود لو برم واقعا شانس اوردم که منو ندید و نفهمید بعدشم بی خیال شدم.سرتونو به درد نیارم تا این که ترم هم تموم شد و من دیگه ادرسشم نتونستم پیدا کنم.یکی از دوستام بهم گفت اگه از طرف خونواده اقدام کنم دانشگاه ادرسشو فکر کنه که بدن ولی خب دوست نداشتم از طرف دانشگاه اقدام کنم.تا این که دو هفته پیش کاملا اتفاقی اومده بود دانشگامون و دیدمش مثل همیشه بود و هیچ نگاهی هم نکرد و با همه همین طوره ومنم کلی ناراحت و... تا این که تصمیم گرفتم همون روز ادرس خونشونو پیدا کنم وخدا رو شکر هم تونستم پیدا کنم.ولی بچه ها وقتی ادرس خونشونو پیدا کردم به چند تا مشکل اساسی خوردم که به کل ناامید شدم:(
کاش یه راهی وجود داشت......
 

fateme_003

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ازتون خیلی خیلی ممنونم.پس بزارید بهتون بگم چی شد.من خیلی درگیر بودم که برم بهش بگم یا نه از طرفی گفتم اگه حرف دلمو بفهمه بعدش مثل همه ی دخترایه دیگه واسم ناز کنه و از من زده بشه چی از یه طرف میگفتم اگه باز اینم از دستم بره چی از یه طرف میگفتم .... از طرفی حرفای شما دوستانو گذاشتم کنار هم تا این که چند بار قصد کرم ادرسو خونشونو پیدا کنم که نمیشد یه بار حتی نزدیک بود لو برم واقعا شانس اوردم که منو ندید و نفهمید بعدشم بی خیال شدم.سرتونو به درد نیارم تا این که ترم هم تموم شد و من دیگه ادرسشم نتونستم پیدا کنم.یکی از دوستام بهم گفت اگه از طرف خونواده اقدام کنم دانشگاه ادرسشو فکر کنه که بدن ولی خب دوست نداشتم از طرف دانشگاه اقدام کنم.تا این که دو هفته پیش کاملا اتفاقی اومده بود دانشگامون و دیدمش مثل همیشه بود و هیچ نگاهی هم نکرد و با همه همین طوره ومنم کلی ناراحت و... تا این که تصمیم گرفتم همون روز ادرس خونشونو پیدا کنم وخدا رو شکر هم تونستم پیدا کنم.ولی بچه ها وقتی ادرس خونشونو پیدا کردم به چند تا مشکل اساسی خوردم که به کل ناامید شدم:(
کاش یه راهی وجود داشت......
ممنون که جواب دادین
خوب اصولا واس هر مشکلی یه راهی هست شاید سخت باشه ولی شماکه نگفتین مشکل چیه که راه حل بخواید
 

*دختر باران*

عضو جدید
کاربر ممتاز
ازتون خیلی خیلی ممنونم.پس بزارید بهتون بگم چی شد.من خیلی درگیر بودم که برم بهش بگم یا نه از طرفی گفتم اگه حرف دلمو بفهمه بعدش مثل همه ی دخترایه دیگه واسم ناز کنه و از من زده بشه چی از یه طرف میگفتم اگه باز اینم از دستم بره چی از یه طرف میگفتم .... از طرفی حرفای شما دوستانو گذاشتم کنار هم تا این که چند بار قصد کرم ادرسو خونشونو پیدا کنم که نمیشد یه بار حتی نزدیک بود لو برم واقعا شانس اوردم که منو ندید و نفهمید بعدشم بی خیال شدم.سرتونو به درد نیارم تا این که ترم هم تموم شد و من دیگه ادرسشم نتونستم پیدا کنم.یکی از دوستام بهم گفت اگه از طرف خونواده اقدام کنم دانشگاه ادرسشو فکر کنه که بدن ولی خب دوست نداشتم از طرف دانشگاه اقدام کنم.تا این که دو هفته پیش کاملا اتفاقی اومده بود دانشگامون و دیدمش مثل همیشه بود و هیچ نگاهی هم نکرد و با همه همین طوره ومنم کلی ناراحت و... تا این که تصمیم گرفتم همون روز ادرس خونشونو پیدا کنم وخدا رو شکر هم تونستم پیدا کنم.ولی بچه ها وقتی ادرس خونشونو پیدا کردم به چند تا مشکل اساسی خوردم که به کل ناامید شدم:(
کاش یه راهی وجود داشت......

ممنون از جوابتون
تا اینجاش که خوب بود
خوب پیش رفتین
پس چی شد؟ چرا نا امید شدین؟
 

glosi

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
اگر کسی رو دوست داری و ازش خواستگاری میکنی باید کاملا منطقی باشه حداقل 60 درصد شرایط زندگی رو داشته باشی بعد به خودت اجازه بدی فکرکنی و به طرفت بگی / هیچ وقت تا با خودت به توافق نرسیدی حرف ازدواجو با طرف نزن اما اگر زدی مردونه پاش باش / اگر طرفت ببینه شرایط چرخوندن یه زندگی رو داری و به تعویق انداخت مطمئن باش ج نه است چه از طرف دختر چه پسر /
زیر 18 سال عشق بچه گانه است
18تا 24 فقط دوست داره طرفو و به خیلی مشکلات فکر نمیکنه
24 به بعد هم دوست داره هم عاشق میشه و هم به همه ی مسایل فکر میکنه
 

elnaz1366

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام بچه ها__________تو رو خدا کمکم کنید دیونه دارم میشم.

من عاشق بودم به خاطر عشقم خیلی چیزا رو زیر پا گذاشتم پا روی خیلی مسایل گذاشتم ولی اون خیلی نامرد بود خیلی

1.دخترا اگه شما هم کلاسیتون یه پسری ازتون خواستگاری کنه چه واکنشی بهش نشون میدید ؟؟

2.من یکی از ورودی هامون از همون روزای اول عاشق شد بعدش اوازش به کل بچه ها رسید دختره بهش گفت بزار درسمون تموم شه بعد حالا که ترم شیشش تموم شده طرف با یه پسر دیگه رابطه ریخته دوستم داره دیوونه میشه!!!!!!

3.پسرا ایا شما هم شده از کسی از دخترای کلاس خوشتون بیاد ایا جراتشو کردید برید بهش بگید ؟؟بعدش شده یکی از هم کلاسی هاتونو دوست داشتید و بعدش طرف ازدواج کرده باشه چطوری با این مساله کنار اومدید؟؟از طرفی دخترا دوست دارید اگه پسری از هم کلاسی هاتون ازتون خوشش میومد بیاد ازتون خواستگاری کنه یا نه؟؟؟

4.من عاشق یکی از هم کلاسی هام بودم ولی چون شرایطشو نداشتم نرفتم بهش بگم گذاشته بودم اخر این ترم برم بگم بعدش طرف فهمیدم یه ماه پیش یکی از هم کلاسی هام که بخدا من خیلی از اون سرتر هستم رفته ازش خواستگاری کرده و جواب مثبت گرفته یعنی مطمئنم اگه من میرفتم به منم صد در صد جواب مثبت میداد ولی حیف شد خیلی سوختم خیلی.


چرا رسم دنیا اینه
چرا این جوری میشه
من میخوام برم از یکی دیگه از هم کلاسی هام خواستگاری کنم به نظرتون به کسی نمیگه
دوست ندارم به کسی بگه
نمیخوام این یکی هم از دستم بره
دوست عزیز عاشق شدن و دل بستن اگه با شناخت و آگاهی باشه خیلی خوبه اما اگه فقط از روی احساس باشه بدون اینکه طرف مقابلتو کامل نشناخته باشی خیلی زود دل بستش شده باشی این عشق درست نیت چون هر چی شناختت کامل تر بشه وببینی اون طرف اونی نبوده که تصورش و میکردی این خودت هستی که ضربه میخوری
درمورد ازدواج هم بهتره خیلی واقع بین باشی و به جایی رسیده باشی که بتونی بار یه زندگی و به دوش بکشی این و مطمن باش اگه لیلی و مجنون هم باشین نتونی نیازهایه همسرت و براورده کنی اون لیلی اعتراض میکنه و بهتره درهر تصمیمی همه درهارو به رویه دل وا نزاری یه کم هم به عقلت مراجعی کنی
وقتی به کسی احساسی داری و از احساست اطمینان داری بهش بگو چون وقتی اون نمیدونه جلویه حست همیشه یه علامته سواله که ایا این حس یه طرفه هس یا نه بهتره بهش بگی لااقل نظره اونم در مورد خودت بدونی
اینم بگم دل بستن عذابش به اندازه دل کندن نیست راحت دل نبند
 

sokot92

عضو جدید
اگر کسی رو دوست داری و ازش خواستگاری میکنی باید کاملا منطقی باشه حداقل 60 درصد شرایط زندگی رو داشته باشی بعد به خودت اجازه بدی فکرکنی و به طرفت بگی / هیچ وقت تا با خودت به توافق نرسیدی حرف ازدواجو با طرف نزن اما اگر زدی مردونه پاش باش / اگر طرفت ببینه شرایط چرخوندن یه زندگی رو داری و به تعویق انداخت مطمئن باش ج نه است چه از طرف دختر چه پسر /
زیر 18 سال عشق بچه گانه است
18تا 24 فقط دوست داره طرفو و به خیلی مشکلات فکر نمیکنه
24 به بعد هم دوست داره هم عاشق میشه و هم به همه ی مسایل فکر میکنه

دوستم این حرفتو خیلی قبول دارم و ازت ممنونم
یه روز میام در جواب و تایید حرف شما تجربه هامو میگم باشد که به درد بقیه بخوره
 

sokot92

عضو جدید
دوست عزیز عاشق شدن و دل بستن اگه با شناخت و آگاهی باشه خیلی خوبه اما اگه فقط از روی احساس باشه بدون اینکه طرف مقابلتو کامل نشناخته باشی خیلی زود دل بستش شده باشی این عشق درست نیت چون هر چی شناختت کامل تر بشه وببینی اون طرف اونی نبوده که تصورش و میکردی این خودت هستی که ضربه میخوری
درمورد ازدواج هم بهتره خیلی واقع بین باشی و به جایی رسیده باشی که بتونی بار یه زندگی و به دوش بکشی این و مطمن باش اگه لیلی و مجنون هم باشین نتونی نیازهایه همسرت و براورده کنی اون لیلی اعتراض میکنه و بهتره درهر تصمیمی همه درهارو به رویه دل وا نزاری یه کم هم به عقلت مراجعی کنی
وقتی به کسی احساسی داری و از احساست اطمینان داری بهش بگو چون وقتی اون نمیدونه جلویه حست همیشه یه علامته سواله که ایا این حس یه طرفه هس یا نه بهتره بهش بگی لااقل نظره اونم در مورد خودت بدونی
اینم بگم دل بستن عذابش به اندازه دل کندن نیست راحت دل نبند

دوستم از شما هم ممنونم خیلی جوابتون درست و کامله همه ی حرفاتو الان قبول دارم.
ولی خب....
 

sokot92

عضو جدید
ممنون که جواب دادین
خوب اصولا واس هر مشکلی یه راهی هست شاید سخت باشه ولی شماکه نگفتین مشکل چیه که راه حل بخواید

من ممنونم از شما دوستم شما راس میگید واسه هر مشکلی یه راه هست ولی یه سری چیزا از اول مشکل نیست یعنی تعریف ما از مشکل باید ببینیم چی هست میام و کامل میگم
 

sokot92

عضو جدید
سلام دوستان بعد مدت ها برگشتم راستش وقتی داشتم این تاپیکمو از اول تا اخر ش میخوندم انگار برام یه کلاس اموزشی بود خیلی چیزا الان برام فرق کرده
خیلی چیزا شش ماه پیش یه فکرایی داشتم و الان یه سری فکرای دیگه
وقتی داشتم حتی نوشته های اون موقع خودمو میخوندم
.
.
اما خب بگم چی شد...
میدونید خیلی با خودم کلنجار رفتم که برم بهش بگم یا نه
از یه طرف هم شرایط اقتصادی داره و داشت برام بدتر و بدتر میشد
از یه طرف توی یکی چند تا از کلاسامون با ترم بالایی ها هم کلاس بودم که اون جا دیدم نمیدونم چه جوریه هر چی ترم بالاتر میریم کلا انگار خیلی چیزا عوض میشه خیلی چیزا و ادما اون رنگ و بوی اولشون رو ندارند
ولی خب اون دختر یه فرقی با بقیه داره که اینه روز به روز جلوش و پختگیش میگی تاز دیروز بیش تره البته بگم نه عاشقشم و نه هر چیز دیگه که بخواید بگید من چون مثلا عاشقم این طوری فکرمیکنم و......
میدونید چی شد فهمیدم که خیلی از بچه ها از اون خوششون میاد حتی دو تاشون از صمیمی ترین دوستای خودم بودند که در حد ازدواج دوسش داشتند و دارند با خودم گفتم دختر خوب خب باید هم خاطر خواه داشته باشه
ولی اگه یه روز یکی از من بهتر بره خواستگاریش توی این مدتی که من دارم هم بهش فکر میکنم و هم دارم شرایطمو برای رسیدن بهش اماده میکنم و اونم ازدواج کنه فقط افسوسش برام میمونه
از یه طرف همیشه یه مرد دوست داره بهترینا رو واسه خونوادش تامین کنه
از یه طرف دلم نیومد که برم خواستگاریش با خودم گفتم گیریم جواب مثبت هم بده ولی باید یه مدت ط.لانی به پام صبر کنه تا من بتونم براش شرایط خوبی رو فراهم کنم
از یه طرف گفتم اگه الان برم شاید احتمال این که بهم جواب رد بده بیش تره چون الان شرایطم خب مسلما اون قدر کامل نیست که میتونه یه سال دیگه باشه حتی
از یه طرف هنوز هم میبینمش و از یه طرف نمیدونم اون راجب من چطور فکر میکنه ولی مطمئنم منو خوب میشناسه ولی
ولی تصمیم گرفتم بچه ها بهش فکر نکنم حتی اگه برای هم هم ساخته شده باشیم....
به نظر شما این بهترین کار نبود مخصوصا با شرایط اقتصادی الان؟؟
 

Similar threads

بالا