محمدکریمی
عضو جدید
مائیم و نوای بی نوایی
بسم اله اگر حریف مایی
یا رب این نو گل خندان که سپردی به منش.....میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
مائیم و نوای بی نوایی
بسم اله اگر حریف مایی
یا رب این نو گل خندان که سپردی به منش.....میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
یا رب این نو گل خندان که سپردی به منش.....میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
اری،آغاز دوست داشتن است،گرچه پایان راه ناپیداست،من دگر به پایان نمیاندیشم....که همین دوست داشتن زیباستشیوه باد سحر عقده گشایی است رهیشعر پژمان بگشاید دل پژمان مرا
ترسم که روز حشر عنان بر عنان روداری،آغاز دوست داشتن است،گرچه پایان راه ناپیداست،من دگر به پایان نمیاندیشم....که همین دوست داشتن زیباست
ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود
تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار
حافظ چو رفت روزه و گل نیز میرود
ناچار باده نوش که از دست رفت کار
دردم از یار است ودرمان نیز هم.....دل فدای او شدو جان نیز هم خوشم اومده هه ههروزی به دلبری نظری کرد چشم منزان یک نظر مرا دو جهان از نظر فتاد
ماه مهر آیین که می زد باده با رندان کجاست؟دردم از یار است ودرمان نیز هم.....دل فدای او شدو جان نیز هم خوشم اومده هه هه
وفاکنیم وملامت کشیم وخوش باشیم.....که در طریقت ما کافری است رنجیدنماه مهر آیین که می زد باده با رندان کجاست؟باد مشکین دم که بوی عشق می آورد کو؟
سوتی ر حد لالیگا
ای که از کوچه معشوقه ما میگذری .......برحذر باش که سر میشکند دیوارش
شاه غازی خسرو گیتی ستان آنکه از شمشیر او خون میچکید(حافظ)
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر ان ظلمت شب اب حیاتم دادند!
دلی که با سر زلفت تعلقی دارد
چگونه جمع شود با چنان پریشانی؟
یا عشق یا مرگ؟
در دل من نیست دگر جایی!
حال یا بمیر
یا به وصال من برس!
انتخاب باتوست!!
ای غرنده ی کهکشان!
نذر کردم گرازاین غم به در ایم روزی......تا در میکده شادان وغزلخوان برومیا عشق یا مرگ؟در دل من نیست دگر جایی!حال یا بمیریا به وصال من برس!انتخاب باتوست!!ای غرنده ی کهکشان!
مکن از خواب بیدارم خدا را...که دارم خلوتی خوش با خیالش
شیوه چشمت فریب جنگ داشت.....ماغلط کردیم وصلح انگاشتیم
من شبیه یوسفم راه سقوطم چاه نیستمینشینم خیره در چشمان تاریکی
شب فرو میریزد از روزن به بالینم
آه ، حتی در پس دیوارهای عرش
هیچ جز ظلمت نمیبینم نمیبینم
من شبیه یوسفم راه سقوطم چاه نیست
چون بیانداز ی مرا در چاه بالا میبری!
یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستاران را چه شد
دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم
ما آزموده ایم در این راه بخت خویشمگر دیوانه خواهم شد درین سودا که شب تا روز
سخن با ماه میگویم پری در خواب میبینم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |