مشاعرۀ سنّتی

[Shahab]

از معجزات حسنت بر روی تو بدیدم//هم شکر آب دندان هم پسته آتشین لب

بده ساقي مي باقي كه در جنت نخواهي يافت
كنار اب ركن اباد و گلگشت مصلا را

 

[tracer]

بده ساقي مي باقي كه در جنت نخواهي يافت
كنار اب ركن اباد و گلگشت مصلا را

ای تماشای رخت داروی بیماری عشق//خبرت نیست که در کوی تو بیماری هست؟

 

[Shahab]

ای تماشای رخت داروی بیماری عشق//خبرت نیست که در کوی تو بیماری هست؟

تا كي به تمناي وصال تو يگانه
اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه

 

[tracer]

تا كي به تمناي وصال تو يگانه
اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه

همچون نشانه تا کی بر دل نهد جراحت//ما را به تیر غمزه ابروی چون کمانت

 

[Shahab]

همچون نشانه تا کی بر دل نهد جراحت//ما را به تیر غمزه ابروی چون کمانت

تو كمان كشيده و در كمين كه زني به تيرم و من غمين
همه غمم بود از همين كه خدا نكرده خطا كني

 

[tracer]

تو كمان كشيده و در كمين كه زني به تيرم و من غمين
همه غمم بود از همين كه خدا نكرده خطا كني

یک لحظه ز کوی یار دوری//در مذهب عاشقان حرامست

 

[Shahab]

یک لحظه ز کوی یار دوری//در مذهب عاشقان حرامست

تا تو نگاه ميكني كار من اه كردن است
اي به فداي چشم تو اين چه نگاه كردن است

 

[tracer]

تا تو نگاه ميكني كار من اه كردن است
اي به فداي چشم تو اين چه نگاه كردن است

تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو// پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو

 

[m.r119]

تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو// پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو

وصال آن لب شیرین به خسروان دادند
تو را نصیب همین بس که کوهکن باشی

 

[Shahab]

تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو// پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو

و خدا در ان نزديكي است
لان اين شب بوها پاي ان كاج بلند

 

[m.r119]

و خدا در ان نزديكي است
لان اين شب بوها پاي ان كاج بلند

دلی که غیب نمای است و جام جم دارد
ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد

 

[malmal_r]

تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو// پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند ... چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند

مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس ... توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند

گوییا باور نمی‌دارند روز داوری ... کاین همه قلب و دغل در کار داور می‌کنند

یا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان ... کاین همه ناز از غلام ترک و استر می‌کنند

ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان ... می‌دهند آبی که دل‌ها را توانگر می‌کنند

حسن بی‌پایان او چندان که عاشق می‌کشد ... زمره دیگر به عشق از غیب سر بر می‌کنند

بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی ... کاندر آن جا طینت آدم مخمر می‌کنند

صبحدم از عرش می‌آمد خروشی عقل گفت ... قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می‌کنند

 

[Shahab]

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند ... چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند

مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس ... توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند

گوییا باور نمی‌دارند روز داوری ... کاین همه قلب و دغل در کار داور می‌کنند

یا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان ... کاین همه ناز از غلام ترک و استر می‌کنند

ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان ... می‌دهند آبی که دل‌ها را توانگر می‌کنند

حسن بی‌پایان او چندان که عاشق می‌کشد ... زمره دیگر به عشق از غیب سر بر می‌کنند

بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی ... کاندر آن جا طینت آدم مخمر می‌کنند

صبحدم از عرش می‌آمد خروشی عقل گفت ... قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می‌کنند

دي ميشد و گفتم صنما عهد به جاي ار
گفتا غلطي خواجه در اين عهد وفا نيست

 

[♥@SH!M♥]

دي ميشد و گفتم صنما عهد به جاي ار
گفتا غلطي خواجه در اين عهد وفا نيست

تا که از جانب معشوق نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد

 

[Shahab]

تا که از جانب معشوق نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد

دل در اين پيره زن عشوه گر دهر مبند
كاين عروسي است كه در عقد بسي داماد است

 

[AinOs]

دل در اين پيره زن عشوه گر دهر مبند
كاين عروسي است كه در عقد بسي داماد است

تا بي سر و پا باشد اوضاع فلك زين دست
در سر هوس ساقي در دست شراب اولي
​

 

[eghlimaa]

تا بي سر و پا باشد اوضاع فلك زين دست
در سر هوس ساقي در دست شراب اولي
​

یار من خسرو خوبان و لبش شیرین است
خبرش نیست که فرهاد وی این مسکین است

 

[hiva13]

یار من خسرو خوبان و لبش شیرین است
خبرش نیست که فرهاد وی این مسکین است

تمام سهم من از این آسمان فقط دود نیست!
تمام سهم من از شعر غم نیست!
خسته ام از این الفبای تکراری ،این تمام سهم من نیست!
تمام سهم از زندگی این کابوس های آبی نیست!
من تمام سهمم را از رویاهای صورتی می خواهم!

 

[V A N D A]

تمام سهم من از این آسمان فقط دود نیست!
تمام سهم من از شعر غم نیست!
خسته ام از این الفبای تکراری ،این تمام سهم من نیست!
تمام سهم از زندگی این کابوس های آبی نیست!
من تمام سهمم را از رویاهای صورتی می خواهم!

تو را که حسن خدا داده است و حجله ی بخت
چه حاجت است که مشاطه ات بیاراید

 

[امالیا]

تو را که حسن خدا داده است و حجله ی بخت
چه حاجت است که مشاطه ات بیاراید

دیده نگه داشتیم تا نرود دل
با همه عیاری از کمند نجستیم

 

[Shahab]

دیده نگه داشتیم تا نرود دل
با همه عیاری از کمند نجستیم

تا تو نگاه ميكني كار من اه كردن است
اي به فداي چشم تو اين چه نگاه كردن است

 

[eghlimaa]

تا تو نگاه ميكني كار من اه كردن است
اي به فداي چشم تو اين چه نگاه كردن است

ترسم از آن قوم که بر دردکشان می خندند
بر سر کار خرابات کنند ایمان را

 

[*زهره*]

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما میگذری
بر حذر باش که سر میشکند دیوارش

 

[samira93]

ترسم از آن قوم که بر دردکشان می خندند
بر سر کار خرابات کنند ایمان را

ای که از کوچه ی معشوقه ی ما می گذری/ بر حذر باش که سر می شکند دیوارش

 

[Shahab]

ای که از کوچه ی معشوقه ی ما می گذری/ بر حذر باش که سر می شکند دیوارش

شاهد ان نيست كه مويي و مياني دارد
بنده طلعت ان باش كه اني دارد

 

[samira93]

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما میگذری
بر حذر باش که سر میشکند دیوارش

شب ها شبيه طفل، در آغوش مادرش
چشمت ميان چشم من آرام مى گرفت
طبعم روان نبود، اگر شاعر دلم
از غير اشك هاى تو الهام مى گرفت

 

[samira93]

شاهد ان نيست كه مويي و مياني دارد
بنده طلعت ان باش كه اني دارد

در این دریاى وحشتناك شب دارند مى بلعند
دلم را جمعى از مرغان ماهى خوار، آهسته

 

[امالیا]

در این دریاى وحشتناك شب دارند مى بلعند
دلم را جمعى از مرغان ماهى خوار، آهسته

هر چه در حسن تو گویند چنانی به حقیقت
عیب آن است که با ما بارادت نه چنانی

 

[Shahab]

هر چه در حسن تو گویند چنانی به حقیقت
عیب آن است که با ما بارادت نه چنانی

يارب اين اتش كه بر جان من است
سرد كن زان سان كه كردي بر خليل

 

[malmal_r]

هر چه در حسن تو گویند چنانی به حقیقت
عیب آن است که با ما بارادت نه چنانی

یا رب ان نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش