کوچه های تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
با حس عجیبی با، حال غریبی دلم تنگته
پر ازعشق و عادت، بدون حسادت دلم تنگته

گله بی گلایه، بدون كنایه دلم تنگته
پر از فكر رنگی ،یه جور قشنگی دلم تنگته


تو جایی كه هیچكی واسه هیچكی نیست و همه دل پریشن

دلم تنگه تنگه واسه خاطراتت كه كهنه نمیشن

دلم تنگه تنگه برای یه لحظه كنار تو بودن

یه شب شد هزار شب كه خاموش و خوابند چراغهای روشن



منه دل شکسته،با این فکر خسته دلم تنگته
با چشمایِ نمناک تر و ابری و پاک،دلم تنگته
ببین که چه ساده،بدون اراده، دلم تنگته
مثل این ترانه،چقدر عاشقانه دلم تنگته



یه شب شد هزار شب،که دل غنچه یِ ماه قرار بوده باشه

تو نیستی که دنیا به سازم نرقصه به کامم نباشه

چقدر منتظرشم که شاید از این عشق سراغی بگیری

کجا کی کدوم روز،منو با تمام دلت میپذیری



منه دل شکسته،با این فکر خسته دلم تنگته
با چشمایِ نمناک تر و ابری و پاک،دلم تنگته
ببین که چه ساده،بدون اراده، دلم تنگته
مثل این ترانه،چقدر عاشقانه دلم تنگ




 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرادرارزوهایت جابد ه چون دربهترین دعاهایم از تو یادکردم............
رفتنت را با هزاران ذکر هرگز باور کردم

نديدنت را با تنهايي هايم در هم آميختم و به غربت رسيدم ...

طعم شيرين خنده هايت را در رويا مي چشيدم ...

اما ...رفنتنت بهر چه بود که حالا باز گشته اي ؟

من چگونه ميتوانم به چشمان رويا آلودم صداقت ديدنت را ابراز کنم؟

قلبم ،عمرم و چشمانم به ديدن تو در رويا عادت کرده اند ...

ای تمام روياي من ....
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از دیار عروسکها می آیم

از زیر سایه های درختان کاغذی

در باغ یک کتاب مصور

از فصل های خشک تجربه های عقیم دوستی و عشق

در کوچه های خاکی معصومیت

من از میان ریشه های گوشتخوار می آیم

و مغز من هنوز

لبریز از صدای وحشت پروانه ایست که او را

در دفتری به سنجاقی

مصلوب کرده بودند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میدانم !!!

چشمانت سر جنگ دارند ؟ !! یا صلح ... ؟

اینطور که نگاه میکنند.

اما انارستان آغوشت مرا به صلح دعوت میکنند . . .

من همیشه تسلیمم

من مرد صلحم

کافیست کمی دستانت را تنگ تر کنی

کمی طعم انار با عطر بهار نارنج بر جانم ریزی . . .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يكي هست تو قلبم كه هر شب واسه اون مي نويسم
اون خوابه
نمیخوام
بدونه
واسه اونه که قلب من اینهمه بیتابه
یه کاغذ
یه خودکار
دوباره شده همدم این دل دیونه
یه نامه
که خیسه
پر از اشک و باز کسی اون و نمیخونه
یه روز همین جا توی اتاقم
یدفعه گفت داره میره
چیزی نگفتم اخه نخواستم دلشو غصه بگیره
گریه میکردم درو که می بست
میدونستم که میمیرم
اون عزیزم بود نمی تونستم جلوی راشو بگیرم
می ترسم
یه روزی
برسه که اونو نبینم بمیرم تنها
خدایا
کمک کن نمیخوام بدونه دارم جون میکنم اینجا
سکوت
اتاقو
داره میشکنه تیک تاک ساعت رو دیوار
دوباره نمیخواد بشه باور من که دیگه نمی یاد انگار

یه روز همین جا توی اتاقم
یدفعه گفت داره میره
چیزی نگفتم اخه نخواستم دلشو غصه بگیره
گریه میکردم درو که می بست
میدونستم که میمیرم
اون عزیزم بود نمی تونستم جلوی راشو بگیرم
يكي هست تو قلبم كه هر شب واسه اون مي نويسم
اون خوابه
نمیخوام
بدونه
واسه اونه که قلب من اینهمه بیتابه
یه کاغذ
یه خودکار
دوباره شده همدم این دل دیونه
یه نامه
که خیسه
پر از اشک و باز کسی اون و نمیخونه
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه حضور غریب و مبهوتی
آسمان هم به ما نمی خندد
نه کسی فکر رفتن سفر است
نه کسی کوله بار می بندد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو دنياي بزرگ ما هركي يه سازي ميزنه

فرهاد يه كوه ميكنه شيرين دلش رو ميشكنه

مجنون تموم عمرشو اسير ليلي ميمونه

ليلي همش از رفتن و جدايي آواز ميخونه

زمونه مون زمونه مجنوناي قلابيه

به چشم ليلياي شهر لنزاي سبز و آبيه

فرهاد كوه كن ديگه نيست شيرين به تلخي ميزنه

عاشقي از مد افتاده عهدا يه روزه ميشكنه


يكي ليلي يكي مجنون ، يكي خوشحال يكي داغون

يكي فرهاد يكي شيرين ، يكي شاد يكي غمگين


هركي يه سازي ميزنه كي ميدونه چاره چيه

قلبا همه سنگي شدن كي ميدونه كي به كيه

وقتي يكي واسه دلش تو بارون آواز بخونه

همه بهش ميخندن و ميگن ديوونه س ديوونه

هركي واسه يه دلخوشي از صبح تا شب جون ميكنه

يه كسي عاشق ميشه و يكي دلارو ميشكنه

يكي ميگه كه عاشقي فقط يه قصه س تو كتاب

اون يكي چشم مي بنده و عشقشو ميبينه تو خواب
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزی ارزو داشتم
پنجره ای نباشد
تا تورا بی واسطه ببینم
امروز
ارزو دارم
پنجره ای باشد
تا فقط یک بار دیگر ببینمت...
 

کاظم2020

عضو جدید
هزاران کلمه در جای خالی ات ریختم

اما جای خالی تو پر نشد!!!

به جای نبودنت...

نقطه چینی میگذارم بی انتها.......

شاید تو از جنس بی نهایتی؟!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رفـتـن . . . هـمـیـشـه اخـتـیـاری نـیـسـت !

آدم گـاهـی مـجـبـوره . . .

کـسـی رو دوسـت داره . . . آبـی پـشـت سـرش بـریـزد

دعـایـی بـرایـش کـنـد . . .

و بـه دسـت اویـی بـسـپـاردش کـه . . .

شـده اسـت هـمـه ی او !!!
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه اشتباه بـزرگیست
، تلخ
کردن زندگیمان

برای کسی که... در دوری ما
شیرین
ترین

لحظات
زندگیش را سپری میکند . .​
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
ستیز من تنها با تاریکی است. و برای ستیز با تاریکی شمشیر به روی تاریکی نمی کشم؛ فانوس می افروزم.
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي...دل بي تو به جان آمد وقت است که بازآيي
دايم گل اين بستان شاداب نمي ماند...درياب ضعيفان را در وقت توانايي
ديشب گله زلفش با باد همي کردم...گفتا غلطي بگذر زين فکرت سودايي
صد باد صبا اين جا با سلسله مي رقصند...اين است حريف اي دل تا باد نپيمايي
مشتاقي و مهجوري دور از تو چنانم کرد...کز دست بخواهد شد پاياب شکيبايي
يا رب به که شايد گفت اين نکته که در عالم...رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجايي
ساقي چمن گل را بي روي تو رنگي نيست...شمشاد خرامان کن تا باغ بيارايي
اي درد توام درمان در بستر ناکامي...و اي ياد توام مونس در گوشه تنهايي
در دايره قسمت ما نقطه تسليميم...لطف آن چه تو انديشي حکم آن چه تو فرمايي
فکر خود و راي خود در عالم رندي نيست...کفر است در اين مذهب خودبيني و خودرايي
زين دايره مينا خونين جگرم مي ده...تا حل کنم اين مشکل در ساغر مينايي
حافظ شب هجران شد بوي خوش وصل آمد...شاديت مبارک باد اي عاشق شيدايي
 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز



کاش دنیا می مُرد


دلم نیامد بگویم آدم ها!

آنوقت

هیچکس

سراغی از ما نمی گرفت

من لَم می دادم به خیالی که خیال نبود

و تو

تکیه می دادی به من

و مُدام شعر می خواندی

شعر شعر شعر ..

عمری بیهوده نمی گذشت!


سیدمحمد مرکبیان




 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز

[FONT=lang=AR-SA]باور تلخ نبودنت[/FONT]...
[FONT=lang=AR-SA]تاوان کدامین اشتباه بود؟[/FONT][FONT=lang=AR-SA][/FONT]
[FONT=lang=AR-SA]تو گفتی بمان و من ماندم[/FONT]...[FONT=lang=AR-SA][/FONT]
[FONT=lang=AR-SA]اکنون که تو رفته ای[/FONT]...[FONT=lang=AR-SA][/FONT]
[FONT=lang=AR-SA]من در کوچه های تنهایی به انتظار برگشت تو به بی[/FONT][FONT=lang=AR-SA] [/FONT][FONT=lang=AR-SA]کسی[/FONT][FONT=lang=AR-SA][/FONT]
[FONT=lang=AR-SA]خود خیره شده ام[/FONT]...[FONT=lang=AR-SA][/FONT]
[FONT=lang=AR-SA]و نمیدانم اخر چه خواهد شد[/FONT]...[FONT=lang=AR-SA][/FONT]
[FONT=lang=AR-SA]میروی و من نگاهت میکنم[/FONT]...[FONT=lang=AR-SA][/FONT]
[FONT=lang=AR-SA]تعجب نکن که چرا گریه نمیکنم بی تو[/FONT]...[FONT=lang=AR-SA][/FONT]
[FONT=lang=AR-SA]یک عمر برای گریستن وقت دارم[/FONT]...[FONT=lang=AR-SA][/FONT]
[FONT=lang=AR-SA]اما برای تماشای تو همین یک لحظه[/FONT][FONT=lang=AR-SA] [/FONT][FONT=lang=AR-SA]باقیست[/FONT]...[FONT=lang=AR-SA][/FONT]


و شاید همین یک لحظه اجازه زیستن در چشمان تو را داشته باشم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رفـتـن . . . هـمـیـشـه اخـتـیـاری نـیـسـت !

آدم گـاهـی مـجـبـوره . . .

کـسـی رو دوسـت داره . . . آبـی پـشـت سـرش بـریـزد

دعـایـی بـرایـش کـنـد . . .

و بـه دسـت اویـی بـسـپـاردش کـه . . .

شـده اسـت هـمـه ی او !!!



هرگاه میگریمـــــــــ ،

تو را

در اشکــــــــ هایمـــــــ ـ ـ می بینمــــــــ ...

آنگاه

اشکـــــــ هایمــــــ ـ ـ را

پاکـــــــ می کنمــــــ

تا کسی تــــــــــــو را نبیند...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تـــو ، چـه مي فهمي !

حــال و روز كسي را كه،

ديگر هــــيـــــچ نگاهي

دلــش را نمي لرزانـد ...!


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در بازار دل انگار مغــــــازه زده ای !
خوبی هایت را هم که پشت
ویتـرین چیـــــــده ای
بلــــور محبتت
چشمــــم را گرفت
با اِشوه ی چشـــمی
بالاخــــــره خریدمش ...
اما
با یک ذره
گـَــرم و سَـــرد شدن آب ترک خورد و شکست ...!!!
.
.
.
کاش زودتر می فهمیدم که جنس هایت همــــه از دم
چینـــی است ...!!!

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]​



بـــر ســرش چــتــر گــــرفـتــمـــ


دیـــدمـــــ


او خــــودش بـــــــــــاران استــــــــ ....

.

..

.
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آری تو راست می گویی ...آسمان مال من است
پنجره فکر هوا عشق زمین مال من است
اما سهراب تو قضاوت کن...
بر دل سنگ زمین جای من است!؟
من نمی دانم که چرا این مردم

دانه های دلشان پیدا نیست...
 
آخرین ویرایش:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا