گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

samaneh91

عضو جدید
اشتقاق



وقتی جهان از ریشه جهنم و
آدم از عدم و
سعی از ریشه های یأس میاید
وقتی یک تفاوت ساده در حرف کفتار را به
کفتر تبدیل می کند
دیگر باید به بی تفاوتی واژه ها و واژه های بی طرفی همچون
نان
دل بست
نان را از هر طرف که بخوانی نان است!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی نیستی کلی حرف برای گفتن دارم وقتی هستی هیچ حرفی نیست برای گفتن چون همه حرفهام در بودن تو خلاصه شدن
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
امشب گريه ميكنم .
گريه ميكنم برا تو براي خودم
براي تموم اونايي كه خواستن گريه كنن نتونستن.
برا ي تمام اون چيزي كه خواستي ونبودم خواستم وبودي.
امشب گريه ميكنم به وسعت دريا به وسعت بيشه
به وسعت دل عاشق.براي تو...براي تو....
و به پاس احترام تمام تحقيرهايي كه از ديگران شنيدم
وهنوز شكست نخوردم




 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تماشايي‌ترينم! لحظه‌اي در من تأمّل كن
مرا درياب، پاييزانه‌هايم را پُر از گل كن

پُر از تنهايي‌ام، گم كرده‌ام راه عبورم را
به سويم دست‌هايت را براي لحظه‌اي پل كن

مگر من دل ندارم من كه از عاشق‌ترين‌هايم
مرا هم آشنا با زير و بم‌هاي تغزّل كن

بيا بنشين كنارم تا بيارايم طوافت را
در اين دوري كه من افتاده‌ام، فكر تسلسل كن

براي نوبرانه نازهايت، با دلم گفتم
كه رسم عاشقي اين است، مي‌دانم، توكّل كن


پرویز بیگی حبیب‌آبادی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آرزو دارم شبي عاشق شوي .
آرزو دارم بفهمي درد را .
تلخي برخوردهاي سرد را .
مي رسد روزي كه بي من سر كني .
مي رسد روزي كه مرگ عشق را باور كني ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ناز يارم صد هزار افسون كندديده را گريان و دل پرخون كند
مي برد آنجا كه خاطر خواه اوست
عاقبت از عشق خود مجنون كند
صبح شوق و شام غم از آن اوست
با خيال خود تو تو را مفتون كند
لاله زار عمر را جان مي دهد
چون شقايق جامه ات گلگون كند
با تو از سوداي غم دم مي زند
خاطرت را با غمش محزون كند
چون اميد وصل او را داشتي
شوق خود را در دلت افزون كند
چشم بيداري به چشمت مي دهد
خواب را از ديده ات بيرون كند
هر كجا چون و چرايي داشت
يار آن چون و چرا بي چون كند
چون هوس را در دل خود كاشتي
هم تو را از فيض خود مغبون كند
ور به كوي او دلت را بسپري
لطف خود را در دلت مشحون كند
چون برآري دست حاجت پيش او
وي تو را از لطف خود مكنون كند
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز


چقدر تنهایی آزارم میدهد


چقدر نبودت را بلند حس میکنم


چقدر قلبم بی قرار و لجباز شده


با قلبم چه کردی؟


از وقتی رفتی چشمانم میهمان ناخوانده بسیار دارد


گاه و بی گاه


شب و روز میبارد


بیصدا گریستن را بیصدا آموختن


کاش تقدیر این را نمیخواست


کاش بودی،حتی اندکی..........

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خاک نشین ره میخانه ام خانه خراب دل دیوانه ام

زان که به میخانه بجز یار نیست کشمکش صفحه و زنار نیست

هرچه در آنجاست بود در خروش جام می و می زده و می فروش

حـسرت بگـذشتـه و آینـده نیـست جز به ره عشق کسی بنده نیست

ای که به دام تو اسیرم اسیر لـذت دیوانگی از من مگیـر

بنـده عشقـم کن و نامم بـده خاک رهم ساز و مقامم بده
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برگرد!
باور کن
تقصیر من نبود
من فقط می خواستم
یک دل سیر برای تنهایی هایت گریه کنم
نمی دانستم گریه را دوست نداری
حالا هم هروقت بیایی
عزیز لحظه های تنهایی منی
اگر بیایی
من دلتنگی هایم را بهانه می کنم
تو هم دوری کسانی که دور نیستند
در راهند
رفته اند برای تاریکی هایت
یک اسمان خورشید بیاورند
یادت باشد
من اینجا
کنار همین رویاهای زودگذر
به انتظار امدن تو
خط های سفید جاده را می شمارم
 

samaneh91

عضو جدید
تو را از دور می بینم که می آیی
تو را از دور می بینم که می خندی
تو را از دور می بینم که می آیی و میخندی

اما افسوس
سیاهی تار می بندد...
 

samaneh91

عضو جدید
اه ........ ای عقاب عشق از اوج قله های دوردست
پرواز کن به دشت غم انگیز خاطرم
آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مگه ازت چي كم دارم كه روز و شب ناز مي كني
فكر مي كني ازم سري ، بال داري ، پرواز مي كني ؟
ما رو بگو سپرديمش دل و چشامونو به كي
اون كه به
زندگي مي گه ، نمايش عروسكي
دارم از تو مي نويسم تو يه روز سرد برفي
قلمم نمي نويسه ، مي گه تو نداري حرفي
برو ديگه نبينمت ، خاطر خواهيت دروغ بوده
تو خلوتم با گريه هام ، چه قدر سرت شلوغ بوده
روشني چشات نداره مرزي
تو خيلي بيشتر از اينا مي ارزي





 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چـقـدر خـوبـه . . .

یـکـی بـاشـه

یـکـی بـاشـه کـه بـغـلـت کـنـه

سـرتـو بـزاری روی سـیـنـش آرومـت کـنـه

هـُرم نـفـس هـاش تـنـت ُ داغ کـنـه

عـطـر دسـتـاش مـوهـاتـو نـوازش کـنـه

چـقـدر خـوبـه

چـقـدر خـوبـه کـه آروم دم گـوشـت بـگـه

غـصـه نـخـوری هـا


 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
همین که فهمید غـــــــ ــــم دارم آتـــش گرفــ ــت

به خودت نگیر رفیق !!!!!

سیـــــــــــــ ــگارم را گفتم.



 

a_owj

عضو جدید
نمیدونم چرا یادم نمیاد
کجا، دستای ما باهم گره خورد
چه روزی قلبم از عشق تو لرزید
کدومه ما دل اون یکی رو برد
چرا درگیر احساست شدم من
چجوری اولین دیدار رخ داد
تو بهمن بود یا نزدیک خرداد
نمیدونم چرا یادم نمیاد

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
.
.
.
.
تنهایی آدم ها به عمق دریاست ، ولی پر کردنش با یک لیوان محبت کافیه . . .


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
.
.
.
.
تنهایی آدم ها به عمق دریاست ، ولی پر کردنش با یک لیوان محبت کافیه . . .


روز اول پيش خود گفتم​
دگرش هرگز نخواهم ديد
روز دوم باز مي گفتم
ليك با اندوه و با ترديد
روز سوم هم گذشت اما
برسر پيمان خود بودم
ظلمت زندان مرا مي كشت
باز زندانبان خود بودم ....
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
.
.
.

دیگر نه ترانه حریف دلتنگیم می شود،


نه گریه های تنهایی. ..


نمی آیی؟

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
.
.
.

دیگر نه ترانه حریف دلتنگیم می شود،


نه گریه های تنهایی. ..


نمی آیی؟

ترا از دور می بوسم به چشمی تر خداحافظ
مرا باور نکردی می روم دیگر خداحافظ
مرا لایق ندیدی تا بپرسی حال و روزم را
برو با دیگران ای بی وفا دلبر خداحافظ
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
دیگر میدانم تنها نیستم چون تو هستی خدای بزرگ
میدانم چون دوباره میتوانم نفس بکشم بدون درد و غم
میدانم هستی جون دوباره مرا به زندگی و تلاش فراخواندی و خوئت حامیم هستی
میانم چون پرنده کوچک در گوشم زمزمه کرد پیام زندگی دوباره را
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهی اوقات آنقدر فریاد داری که سکوت جوابیست به همه سوالات ذهنت!
نپرس چرا
خودت را ملامت نکن
دیگران را نیز همچنین
فقط سکوت کن...
و ...
خاموش و آهسته عبور کن
و دیگر پشت سرت را نگاه نکن
خستگی های دلت را چونان کوله بار همراهت با خودت ببر
و آن ها را به هیچ کس نده
پیش هیچ کس آه نکش ، که ز آه جان سوز تو دل دیگری هم بسوزد
فقط برو
آرام و خاموش
ساکت و استوار
خودت را به دست تقدیر بسپار
و بدان تاکنون نیز

گوی چوگانه تقدیره آن بزرگ ازلی بودی

پس باز هم سکوت کن و بر گذشته اشک مریز...
 

a_owj

عضو جدید
از تو دلگیرم که نیستی کنارم .. من دارم می‌میرم تو کجایی من باز بی قرارم

میدونی جز تو کسی رو ندارم .. باورم نمیشه اینقدر آسون رفتی از کنارم

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک
دو
سه
بیست و پنج
چه زود گذشت
به همین سادگی...
دیگر حالم به هم میخورد ازاین قفسه کتابهای زپرتی
از اتاقی که بیست و پنج سال عمر را در آن به باد دادم
"شعر
فلسفه
رمان
معماری
مرمت بناهای تاریخی"
وای عجب کلمات منزجر کننده ای...
هر ورقی لحظه ای برباد رفته از عمر من است
به گذشته که مینگرم روزهای کمی به یاد دارم
در آن چند روز هم لبخندی بر لبانم نیست
دیگر از خاطرات هم بدم می آید
از همه چیز بیزارم
از این کتابهای خط خطی
از این مردم سرد لعنتی
از غمی که بر رخم زار میزند
از تلنگری که بر شیشه ی عمرم آماده باش می زند
تلنگر میزند و فریاد می کشد
که آهای حمید پس لذت زندگی چه می شود؟
گاهی میگویم ای کاش منم می توانستم پست باشم
کاش انسانیت در وجودم میمرد مانند همه این مردم که عشق را چیزی فراتر از ترشح هرمون نمیدانند
همانهایی که احساس دیگران برایشان پشیزی نمی ارزد و بازیچه می گیرند و بازیچه میشوند
اما نه
تار و پوردم ، قلب حساسم ، درون ناآرام و باورهای من هیچکدام از جنسِ بازی نیست...
خوب بودن خوب است یا بد نمیدانم نمیدانم
اما هرچه هست ، دمی دیگر خواهم شکست ،این را خوب میدانم...
 

F@tima s332

عضو جدید
کاربر ممتاز
كاش مى شد وقتى داري از تنهايى دق ميكني ،
دق كنى، ولى دل به كسى كه دلش گيره نبندى ...
اين دردش از همه ى دردا بدتره كه يروزبفهمى كسي كه دل به دلش دادى دلش جايى گيره....
 

k.mohammadi

کاربر بیش فعال
من عاشقانه میکنم نگاه بردوچشم تو،توتازیانه میزنی ب چشم وبرنگاه من،چوآفتاب میشوم دمی ک گرم وروشنت کنم،چوابرتیره میشوی ک سدنهی ب راه من،خراب ترازین کسی نمیشودک من شدم،توهرچه میکنی بکن،سزات باخدای من.
 

fantastic.fati

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اخلاقم گنده ؟ به خودم مربوطه !

غرورم از حد گذشته ؟ به خودم مربوطه !

تمام زندگیم خودخواهانه ست؟ زندگی خودمه !

از عده ای متنفر شدم ؟ به خودم مربوطه !

دوس دارم تنها باشم ؟ حسِ خودمه !

دوباره عاشق شدم ؟ دلهِ خودمه !

نگاهم به نگاهه اون دوخته ست ؟ چشمای خودمه !

از روابط فامیلیه الکی خوشم نمیاد ؟ سلیقه ی خودمه !

صدای خنده هام از حد عادی بلندتره ؟ خوش حالی خودمه !

با یه تلنگری به هق هق میفتم ؟ دردِ خودمه !

عده ای را به فراموشی سپردم ؟ حافظه ی خودمه !

دلم می خواد این جوری باشم مجبور به تحمل من نیستید . راحتم بذارید ،

زندگیه خودمه!
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا