هر کی سوتی داده تعریف کنه!

*Maedeh.archi*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:surprised:..........:eek:.............:eek:.:eek:
چند سال پیش که هنو خالم بازنشسته نشده بود و میرفت مدرسه یه روز صبح از خونه که در میاد هی میبینه خیلی سردشه هی اعتنا نمیکنه هی چادرشوسفت میپیچه دورش میگه عجب سرماییه ها....!! ادم همه جاش یخ میکنه ... خلاصه یکم که میگذره میبینه بعلللله شلوار پاش نیس که تا اعماق وجودش سردش شده(تصور کنید فقط مانتو و مقنعه...)!!!
 

sed ali

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع
کاربر ممتاز
یادمه اولین روز دبیرستان بود !
آدم کلی استرس داره که وارد یه محیط جدید داره میشه !
داشتم می رفتم یهو. یه نفر امد از تو ماشین زیر گوشم گفت زیپ شلوارتو بکش بالا ! :sweatdrop:
 

آمیتیس19

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه روز تو مترو خیلی شلوغ بود من بزور سوار شدم اومدم تکون بخورم دیدم نمیشه جلوی موهام گیر کرده بود لای در خیلی خنده دار بود داشت موهام کنده میشد از یه طرفم له شدم..
اخه بگو دختر هولی وایستا با بعدی برو هه هه:biggrin:

:w15::w15::w15:
یعنی تا ایستگاه بعدی چسبیده بودی به در؟؟؟
 

sed ali

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع
کاربر ممتاز
تمایشگاه کتاب امسال بود !
غروب داشتیم با مترو میومدیم ! (می دونید چقدر شلوغه )
خطو عوض کردیم پسرخالم سریع پرید درون ! من هم پریدم آخرین لحظه سوار شدم ! ولی امان از کیف !
کیفم موند بیرون ! منهم با تموم قدرت می کشیدم ! بعد دوستی درب رو کشیدم تا باز بشه ! لامسب باز هم نمیشد !!!
بعدش باز شد کیف رو کشیدم درون !!!
برگشتم دیدم همه دارن می خندن !:w19:
 

Elmira2010

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]من زیادسوتی دادم نمیدونم کدومشو واستون تعریف کنم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آقاماتوودانشگابودیم نمازخونه طبقه دوم بودش وکتابخونه پایین اون روزکتابخونه خیلی شلوغ بودهمم ساکت(ای خدامن یکی متنفرم ازسکوت کتابخونه خاب کهف میاره بقران)داشتیم ازنمازخونه میومدیم پایین خوشحال شادمان ازاینکه یه کارمفیدحداقل کردیم ویادخدای رازنده نگه داشتیم خلاصه من جلوتررفتم پایین یهووسط راه یه دختره اومدکیفشو گذاشت روراه پله اینجابودکه پاسخ نخاعیم گل کردوبدون مغز،یی کاری کردم گفتم ازدوتاپله ردبشم که بامخ رفتم توحلق زمین(پخش کتابخونه شدم)اولش هیچ صدایی نیومدبه جزصدای پرتاب شدن من بروزمین سرموکه بلندکردم مملکت منفجرشدن،ازخاری وخفت نمیتونستم بلندشم اشکمم دراومدیهودیدم یه پسری خل پسری تاج سری بلندشداومدکنارم خم شدفکرکردم میخادکمکم کنه باهمون صدای آکنده ازدردورنج گفتم:آقاولم کن کمک نمیخام [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پسره خودکارشواززمین برداشت گفت من چیکاربه شمادارم دارم خودکارموبرداشتم خانوم،همین جمله بس بودبراشادشدن دوباره ی ملت کتابخونه ازخنده داشت میترکیدکه ای کاش میترکیدبامخلفاتش خلاصه دوستان مارابلندفرمودن وخاطره ای شدبراخودش[/FONT]
 

3ahra

عضو جدید
من زیادسوتی دادم نمیدونم کدومشو واستون تعریف کنم
آقاماتوودانشگابودیم نمازخونه طبقه دوم بودش وکتابخونه پایین اون روزکتابخونه خیلی شلوغ بودهمم ساکت(ای خدامن یکی متنفرم ازسکوت کتابخونه خاب کهف میاره بقران)داشتیم ازنمازخونه میومدیم پایین خوشحال شادمان ازاینکه یه کارمفیدحداقل کردیم ویادخدای رازنده نگه داشتیم خلاصه من جلوتررفتم پایین یهووسط راه یه دختره اومدکیفشو گذاشت روراه پله اینجابودکه پاسخ نخاعیم گل کردوبدون مغز،یی کاری کردم گفتم ازدوتاپله ردبشم که بامخ رفتم توحلق زمین(پخش کتابخونه شدم)اولش هیچ صدایی نیومدبه جزصدای پرتاب شدن من بروزمین سرموکه بلندکردم مملکت منفجرشدن،ازخاری وخفت نمیتونستم بلندشم اشکمم دراومدیهودیدم یه پسری خل پسری تاج سری بلندشداومدکنارم خم شدفکرکردم میخادکمکم کنه باهمون صدای آکنده ازدردورنج گفتم:آقاولم کن کمک نمیخام
پسره خودکارشواززمین برداشت گفت من چیکاربه شمادارم دارم خودکارموبرداشتم خانوم،همین جمله بس بودبراشادشدن دوباره ی ملت کتابخونه ازخنده داشت میترکیدکه ای کاش میترکیدبامخلفاتش خلاصه دوستان مارابلندفرمودن وخاطره ای شدبراخودش
:w24:خیلی دردناک بود!
 

elig

عضو جدید
:w15:
[FONT=&quot]من زیادسوتی دادم نمیدونم کدومشو واستون تعریف کنم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آقاماتوودانشگابودیم نمازخونه طبقه دوم بودش وکتابخونه پایین اون روزکتابخونه خیلی شلوغ بودهمم ساکت(ای خدامن یکی متنفرم ازسکوت کتابخونه خاب کهف میاره بقران)داشتیم ازنمازخونه میومدیم پایین خوشحال شادمان ازاینکه یه کارمفیدحداقل کردیم ویادخدای رازنده نگه داشتیم خلاصه من جلوتررفتم پایین یهووسط راه یه دختره اومدکیفشو گذاشت روراه پله اینجابودکه پاسخ نخاعیم گل کردوبدون مغز،یی کاری کردم گفتم ازدوتاپله ردبشم که بامخ رفتم توحلق زمین(پخش کتابخونه شدم)اولش هیچ صدایی نیومدبه جزصدای پرتاب شدن من بروزمین سرموکه بلندکردم مملکت منفجرشدن،ازخاری وخفت نمیتونستم بلندشم اشکمم دراومدیهودیدم یه پسری خل پسری تاج سری بلندشداومدکنارم خم شدفکرکردم میخادکمکم کنه باهمون صدای آکنده ازدردورنج گفتم:آقاولم کن کمک نمیخام [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پسره خودکارشواززمین برداشت گفت من چیکاربه شمادارم دارم خودکارموبرداشتم خانوم،همین جمله بس بودبراشادشدن دوباره ی ملت کتابخونه ازخنده داشت میترکیدکه ای کاش میترکیدبامخلفاتش خلاصه دوستان مارابلندفرمودن وخاطره ای شدبراخودش[/FONT]

:w15:
آخیییییییی.......خیلی زمین خوردن تو دانشگاه بده...
 

Elmira2010

عضو جدید
کاربر ممتاز
این سوتی مال یکی ازدوستامه:
ازکلاس اومدیم بیرون یکی ازاستادامون داشت بایکی ازدانشجوهاحرف میزددوستم ریزه میزه اس یهوپاش لیزخوردهمینطورسرخوردوازوسط دوتای پای استادردشداستادمات ومبهوت به دوستم نیگامیکردوماغش غش خندیدیم
 

Elmira2010

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]یکی دیگه مال خودمه[/FONT]:
[FONT=&quot]یه کلاس داشتیم که هنوزاستادش معلوم نبودکیه کلاس داشتیم بابروبچ رفتیم کلاس دیدیم یه پسری بایه لباس اجق وجق نیشسته جای استادلم داده براخودش خبردادن داره استادمیادامااون پسره نشسته بودوگفت بقیه هنوزنیومدن؟به دوستم گفتم عجب پسرپرویی الان استادمیاداین پرونیشسته جاش رفتم جلووبه پسره گفتم:اینجاجای استاده لطفابشینین اینور[/FONT]
[FONT=&quot]خندیداعصابم خوردشدگفتم مگه زبون آدم حالیت نی بشین اونور[/FONT]
[FONT=&quot]بازم تبسم کردگفتم:بچه بروبشین سرجات ته حرفمم گفتم اسگول نفهم [/FONT]
[FONT=&quot]بچه هاهمه اومدن کلاس وهرهمه به پسره سلام میکردن به جزماسه نفرجالب اینجاس که همه اون پسره رواستادخطاب کردن بلندشدم ببینم استاداومده یانه ازپشت سری پرسیدم استاداومده؟[/FONT]
[FONT=&quot]دیدم دوستم به اون پسره داره اشاره میکنه ودیگه ازخجالت رفتم تووزمین[/FONT]​
 

uraniburg

عضو جدید
این سوتی مال یکی ازدوستامه:
ازکلاس اومدیم بیرون یکی ازاستادامون داشت بایکی ازدانشجوهاحرف میزددوستم ریزه میزه اس یهوپاش لیزخوردهمینطورسرخوردوازوسط دوتای پای استادردشداستادمات ومبهوت به دوستم نیگامیکردوماغش غش خندیدیم

:eek:
یکی دیگه مال خودمه:
یه کلاس داشتیم که هنوزاستادش معلوم نبودکیه کلاس داشتیم بابروبچ رفتیم کلاس دیدیم یه پسری بایه لباس اجق وجق نیشسته جای استادلم داده براخودش خبردادن داره استادمیادامااون پسره نشسته بودوگفت بقیه هنوزنیومدن؟به دوستم گفتم عجب پسرپرویی الان استادمیاداین پرونیشسته جاش رفتم جلووبه پسره گفتم:اینجاجای استاده لطفابشینین اینور
خندیداعصابم خوردشدگفتم مگه زبون آدم حالیت نی بشین اونور
بازم تبسم کردگفتم:بچه بروبشین سرجات ته حرفمم گفتم اسگول نفهم
بچه هاهمه اومدن کلاس وهرهمه به پسره سلام میکردن به جزماسه نفرجالب اینجاس که همه اون پسره رواستادخطاب کردن بلندشدم ببینم استاداومده یانه ازپشت سری پرسیدم استاداومده؟
دیدم دوستم به اون پسره داره اشاره میکنه ودیگه ازخجالت رفتم تووزمین​

:surprised:
 

sed ali

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع
کاربر ممتاز
یکی دیگه مال خودمه:
یه کلاس داشتیم که هنوزاستادش معلوم نبودکیه کلاس داشتیم بابروبچ رفتیم کلاس دیدیم یه پسری بایه لباس اجق وجق نیشسته جای استادلم داده براخودش خبردادن داره استادمیادامااون پسره نشسته بودوگفت بقیه هنوزنیومدن؟به دوستم گفتم عجب پسرپرویی الان استادمیاداین پرونیشسته جاش رفتم جلووبه پسره گفتم:اینجاجای استاده لطفابشینین اینور
خندیداعصابم خوردشدگفتم مگه زبون آدم حالیت نی بشین اونور
بازم تبسم کردگفتم:بچه بروبشین سرجات ته حرفمم گفتم اسگول نفهم
بچه هاهمه اومدن کلاس وهرهمه به پسره سلام میکردن به جزماسه نفرجالب اینجاس که همه اون پسره رواستادخطاب کردن بلندشدم ببینم استاداومده یانه ازپشت سری پرسیدم استاداومده؟
دیدم دوستم به اون پسره داره اشاره میکنه ودیگه ازخجالت رفتم تووزمین


حالا تو ترم با استاد چه کردی ؟؟؟
شده منو با استاد اشتباه بگیرن !!

یه نمونه میگم ولی سوتی از من نبود !!
من معمولا با یکی از استادم میرم (یعنی روزایی که باهم کلاس تموم میشه )
یه وقتایی من ماشین میربم اگه ماشین نیاورده باشه سوارش می کنم .کلا باهم راحتیم .
یه روز داشتیم میرفتیم استاد ماشین آورده بود و ما خراب شدیم ! یکی دیگه از استاد هم با زنش بود !!!
اونا عقب نشستن (بین راه پیاده میشدن ) من جلو نشستم !!
سلام و علیک کردم اینی که با زنش عقب نشسته بود دکترای ریاضی داشت ! قبلا باهاش درس داشتم . بعد از سلام علیک یه زنش هم سلام کرد بعد از من عذر خواهی کرد !
گفتش: ببخشید آقای مهندس صبح تو راه رو دیدمتون هواسم نبود سلام کنم !!!:redface:
من هم دیگه فهمیدم یارو سوتی داده اونم درحد تیم ملی گفتم خواهش می کنم .....
سریع دکتر پرید وسط گفت آره آقا سید از دانشجو های خوب ماست و..........
استادمون هم که پشت فرمون نشسته بود شروع کرد به تعریف از من و.....
حالامن هم :w15: داشتم خودم رو جمع میکردم !!

راستی یه مورد دیگه بود که یکی از استادی دیگه باز هم منو اشتباه گرفته بود که من بعدا میگم موضوشو !!
کلا منو با اساتید خیلی اشتباه میگیرن حتی دانشجو ها و حتی یک مورد رئیس دانشگاه !!
 

uraniburg

عضو جدید
حالا تو ترم با استاد چه کردی ؟؟؟
شده منو با استاد اشتباه بگیرن !!

یه نمونه میگم ولی سوتی از من نبود !!
من معمولا با یکی از استادم میرم (یعنی روزایی که باهم کلاس تموم میشه )
یه وقتایی من ماشین میربم اگه ماشین نیاورده باشه سوارش می کنم .کلا باهم راحتیم .
یه روز داشتیم میرفتیم استاد ماشین آورده بود و ما خراب شدیم ! یکی دیگه از استاد هم با زنش بود !!!
اونا عقب نشستن (بین راه پیاده میشدن ) من جلو نشستم !!
سلام و علیک کردم اینی که با زنش عقب نشسته بود دکترای ریاضی داشت ! قبلا باهاش درس داشتم . بعد از سلام علیک یه زنش هم سلام کرد بعد از من عذر خواهی کرد !
گفتش: ببخشید آقای مهندس صبح تو راه رو دیدمتون هواسم نبود سلام کنم !!!:redface:
من هم دیگه فهمیدم یارو سوتی داده اونم درحد تیم ملی گفتم خواهش می کنم .....
سریع دکتر پرید وسط گفت آره آقا سید از دانشجو های خوب ماست و..........
استادمون هم که پشت فرمون نشسته بود شروع کرد به تعریف از من و.....
حالامن هم :w15: داشتم خودم رو جمع میکردم !!

راستی یه مورد دیگه بود که یکی از استادی دیگه باز هم منو اشتباه گرفته بود که من بعدا میگم موضوشو !!
کلا منو با اساتید خیلی اشتباه میگیرن حتی دانشجو ها و حتی یک مورد رئیس دانشگاه !!

:eek:
ریا نشه سیدجان!
:razz:
 

sed ali

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع
کاربر ممتاز
:eek:
ریا نشه سیدجان!
:razz:

دیگه خدا خودش میدونه !!!
راستیتش من از بیرن خیلی آدم رسمی هستم ! معمولا هم نوع لباس پوشیدنم و حتی راه رفتنم خیلی رسمیه !!
تو دانشگاهمون هم استادای جون کم نیستن !!
فرقشون با من 4 تا 5 سال هستش ! که ظاهر من اصلا نشون نمیده !
ملت منو بالای 25 میشناسن !!!!:redface:
 

Elmira2010

عضو جدید
کاربر ممتاز
حالا تو ترم با استاد چه کردی ؟؟؟
باهزاربدبختی گذشت ازهمون روزاول تاآخرین روزکلاس همش منومیوردپای برد،کنفرانس هم بنده بایدمیدادم گریمم درمیومد
آخراکه بدترشدیه اتفاقی افتادکه مثه اینکه استادمون هوایی شده بودو....(بماندبقیه اش)
 

uraniburg

عضو جدید
دیگه خدا خودش میدونه !!!
راستیتش من از بیرن خیلی آدم رسمی هستم ! معمولا هم نوع لباس پوشیدنم و حتی راه رفتنم خیلی رسمیه !!
تو دانشگاهمون هم استادای جون کم نیستن !!
فرقشون با من 4 تا 5 سال هستش ! که ظاهر من اصلا نشون نمیده !
ملت منو بالای 25 میشناسن !!!!:redface:

بابا تواضع
چقدر خوبه ریا نمیکنی اصلا:razz:
 

sed ali

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع
کاربر ممتاز
باهزاربدبختی گذشت ازهمون روزاول تاآخرین روزکلاس همش منومیوردپای برد،کنفرانس هم بنده بایدمیدادم گریمم درمیومد
آخراکه بدترشدیه اتفاقی افتادکه مثه اینکه استادمون هوایی شده بودو....(بماندبقیه اش)

دیگه استادی جون این طور بدبختیا رو هم دارن دیگه !! من از طرفش از معذرت می خوام :gol:
بابا تواضع
چقدر خوبه ریا نمیکنی اصلا:razz:

اینجا نیاز نیست وگرنه رفیق فاب پیرجو بودم !!
اونحایی که ارزششو داره خودمون استادیم !
شما نخ بده من بهت طناب یا زنجیر بهت تحویل میدم ! :redface:
 

niki kiyani

عضو جدید
رفته بودم خونه ی خالم دوست پسر خالم هم همون موقع اومده منم که خوش صحبت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:smile:
ازم اسمم رو پرسید گفتم نیکی اقا این تا اخر منو نیکا صدا میکرد اعصابم خورد شد گفتم بابا نیکی یعنی احسان باز تا اخر احسان صدام میکرد...
بنده خدا خیلی شوت بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:D
 

real Crysis

اخراجی موقت
با سلام
یک بار یادمه با یکی از دوستام رفته بودم سر کلاسشون اون موقع من دانشجو نبودم اما چون قیافم از سنم بیشتر میزد کسی شک نمیکرد تو کلاس نشسته بودیم که استاد که یه خانم بود اومد. فیزیک درس میداد با بیرون رفتن از کلاس هم بد جور مشکل داشت وسط های کلاس من گوشیم زنگ خورد پاشدم رفتم بیرون ظاهرا پشت سر من هم یه 5 6 نفر دیگه از دانشجو ها میان بیرون اقا دوستم تعریف میکرد میگفت این استاده قاطی کرده و دادزده چرا وسط کلاس پا میشین میرین بیرون بعدشم با حالت قهر کلاسو ترک کرده رفته بیرون بد جور قاطی کرده بود با پادر میونی چندتا دیگه از استادا دوباره برگشت سر کلاس و به دانشجو ها درس داد دوستم دیگه نذاشت باهاش سر کلاس این استادشون برم.
 

ساحل مهتابي

عضو جدید
بهمن ماه پارسال بود که دوست صمیمیم عقد کردن...
زنگ زدم خونشون که بهش تبریک بگم مادرشون گوشیو برداشتن...
بعد از سلام و احوالپرسی گفتم کار خیرتون مبارک واسه نجمه جان هم تبریک میگم , انشالله روزی خودتون باشه!!!!!
بعدش مامانم که شنیده بود گفت دختر جون متوجه شدی که چی گفتی؟؟؟!!!
تا دو روز بعدش که یادم میومد داشتم میخندیدم
 

?Why

عضو جدید
خیلی شیک و تر تمیز رفتم یه جا پرینت بگیرم ، خیلی با کلاس کولدیسکِ مبارکم رو دادم به دختر خانوم پرینتریه (که ناگفته نمونه که ایشونم بسی شیک و تر تمیز بودن) ، بعدِ یه مدت که معطل کرد با اعتماد به نفس بالایی ازش پرسیدم که چی شد ؛ نشناختش ؟ (=چه غلطی میکنی ... زود باش دیگه) ... منو منی کرد و گفت : چرا ... داشتم اسکنش میکردم ... کدومه؟
گفتم همون پی دی افه ...
مانیتورو چرخوند که نشونش بدم که آقا چشمت روزِ بد نبینه ... دیدم ده بیست تا فایلِ exe هست ... که اسماشون چی باشه خوبه ... p o r n و s e x y و x x x و ... قس علی هذا ...
یکی دو ثانیه هنگ بودم که دوزاریم افتاد ویروسه ... حالا تو همین حین ، دختره هی یه ورکی میخندید و پوزخند میزد و ...
ما هم سرخ و بور و کبود شدیم و اومدم توضیح بدم که اینا ربطی به من نداره و کامپیوترِ شما ویروسیه و ویروسه اینا رو ساخته و خلاصه از خودم دفاع کنم ... که دیدم دکو دهنو ببندمو زودتر برم گم شمو بیشتر از این همش نزنم ، بهتره ...
دیگه نفهمیدم چجوری پله ها رو ده تا یکی رفتم بالا و در رفتم ...
 

sed ali

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع
کاربر ممتاز
بهمن ماه پارسال بود که دوست صمیمیم عقد کردن...
زنگ زدم خونشون که بهش تبریک بگم مادرشون گوشیو برداشتن...
بعد از سلام و احوالپرسی گفتم کار خیرتون مبارک واسه نجمه جان هم تبریک میگم , انشالله روزی خودتون باشه!!!!!
بعدش مامانم که شنیده بود گفت دختر جون متوجه شدی که چی گفتی؟؟؟!!!
تا دو روز بعدش که یادم میومد داشتم میخندیدم

خوب شما میخواستی به خودت بگی ، یهو به مادرش گفتی !
فکر کنم مادر هم بدش نیومده بودا ! :redface:
 

real Crysis

اخراجی موقت
یبار داشتم پا تخته برا دوستم سوال فیزیک حل میکردم نگو چند تا دختر هم اومدن دارن از رو نوشته های من مینویسن من وقتی میرم تو بهر فیزیک دیگه حالیم نیست چی میگم و چیکار میکنم.سوال رو حل کردم به تهش که رسیدم دیدم غلطه اومدم عقب یه نگاه کردم بعد به دوستم گفتم اخه کس خل چرا صورت سوال رو اشتباه میخونی؟
نامرد برگشت گفت شما استادی چرا غلط میگی؟
منم که کفری شده بودم اخه فرض کن سه تا تخته وایت بردو بنویسی حتی جا سوزن انداختن نباشه بعد مجبور بشی پاکش کنی و دوباره بنویسی گفتم کره خر مرض داری دیگه؟
دیدم صدا خنده میاد برگشتم دیدم 6تا دختر دارن منو هاجو واج نگاه میکنن و چشاشون زده بیرون منم کم نیاوردم یه قیافه عصبانی به خودم گرفتم و گفتم حالا که اینطوره همتونو میندازم و از کلاس زدم بیرون رفتم سمت حیاط حالا این دخترا دنبال من که تورو خدا استاد مارو ندازو ازین حرفا منم که میدونستم یکم دیگه گندش در میاد گفتم باشه ولی جلسه بعد اینکارو نکنین ها!
اینا که رفتن منم رفتم رو نیمکت دانشگاه نشستم و هرو کر خندیدم تا اینکه دوستم اومد وقتی رسید منو میبینی کاردم بزنی خونم در نمیاد شروع کردم به دادو بیداد کردن سر دوستم همین موقع استاد خودمون رسید و دست به کمر پشت سر من ایستاده بود که یهویی گفت اقای..... منو میبینی انگار جن دیدم سریع برگشتم و گفتم بسم الله غافل از اینکه استاده بعد استاد یه نگاهی بهم کردو گفت بعد کلاس بیا اتاقم.
بعدشم قابل حدس زدنه افتادم اخه ادای همین استاد رو واسه دوستم در میاوردم.
 

ساحل مهتابي

عضو جدید
مامانیه دوستم چیزی نگفت ... من یه آن فک کردم دارم با خواهرش میحرفم
مامانیه فقط تشکر کرد گفت روزی خودتون!!!
 

sed ali

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع
کاربر ممتاز
یبار داشتم پا تخته برا دوستم سوال فیزیک حل میکردم نگو چند تا دختر هم اومدن دارن از رو نوشته های من مینویسن من وقتی میرم تو بهر فیزیک دیگه حالیم نیست چی میگم و چیکار میکنم.سوال رو حل کردم به تهش که رسیدم دیدم غلطه اومدم عقب یه نگاه کردم بعد به دوستم گفتم اخه کس خل چرا صورت سوال رو اشتباه میخونی؟
نامرد برگشت گفت شما استادی چرا غلط میگی؟
منم که کفری شده بودم اخه فرض کن سه تا تخته وایت بردو بنویسی حتی جا سوزن انداختن نباشه بعد مجبور بشی پاکش کنی و دوباره بنویسی گفتم کره خر مرض داری دیگه؟
دیدم صدا خنده میاد برگشتم دیدم 6تا دختر دارن منو هاجو واج نگاه میکنن و چشاشون زده بیرون منم کم نیاوردم یه قیافه عصبانی به خودم گرفتم و گفتم حالا که اینطوره همتونو میندازم و از کلاس زدم بیرون رفتم سمت حیاط حالا این دخترا دنبال من که تورو خدا استاد مارو ندازو ازین حرفا منم که میدونستم یکم دیگه گندش در میاد گفتم باشه ولی جلسه بعد اینکارو نکنین ها!
اینا که رفتن منم رفتم رو نیمکت دانشگاه نشستم و هرو کر خندیدم تا اینکه دوستم اومد وقتی رسید منو میبینی کاردم بزنی خونم در نمیاد شروع کردم به دادو بیداد کردن سر دوستم همین موقع استاد خودمون رسید و دست به کمر پشت سر من ایستاده بود که یهویی گفت اقای..... منو میبینی انگار جن دیدم سریع برگشتم و گفتم بسم الله غافل از اینکه استاده بعد استاد یه نگاهی بهم کردو گفت بعد کلاس بیا اتاقم.
بعدشم قابل حدس زدنه افتادم اخه ادای همین استاد رو واسه دوستم در میاوردم.

:w15:
 

WOMIS

عضو جدید
این سوتی مال یکی ازدوستامه:
ازکلاس اومدیم بیرون یکی ازاستادامون داشت بایکی ازدانشجوهاحرف میزددوستم ریزه میزه اس یهوپاش لیزخوردهمینطورسرخوردوازوسط دوتای پای استادردشداستادمات ومبهوت به دوستم نیگامیکردوماغش غش خندیدیم
این یکی عالییییی بود:biggrin:
 

Similar threads

بالا