خودتو با یه شعر وصف کن...!

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
قاصدکی اگر نیست

نامه ای اگر نیست

قاصدی اگر نیست

چه جای بیم از فراموش گشتنم

وقتی یقین دارم

لالایی گرم گام های آمدنت

بادها

قاصدکها

نامه ها

و قاصدها را

به خواب برده است

و تو شتابان ... در راهی
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست

دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست

تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست

قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو

گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست

گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم

گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست

آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن

من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست

من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه

برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست

فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز

که همین شوق مرا، خوب ترینم! کافی ست ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نامه ای در جیبم...
و گلی در مشتم...
غصه ای دارم با نی لبكی...
سر كوهی گر نیست...
ته چاهی بدهید...
تا برای دل خود بنوازم...
عشق جایش تنگ است!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به رفتگر، پنهانی پولی دادم
که کوچه ی تورا جارو نزنـــد!!

آخر من هنوز از گوشه و کنار آن
خاطراتم را
جمع نکرده ام

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلواپسی من از نیامدنت نیست!



می ترسم



در پس این دل دل زدن ها



بیایی



و دلخواه تو نباشم !!





 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز


چه حس بدیست
با تمام احساست
به دیدن کسی بروی
که خودش را آماده کرده تا به تو بگوید
دیگر مال تو نیست.....!
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه حس بدیست
با تمام احساست
به دیدن کسی بروی
که خودش را آماده کرده تا به تو بگوید
دیگر مال تو نیست.....!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این شد سهم من

از آنهمه فوران احساس و خواهش ؟

رد شدن و بی اعتنایی

در عمق سوخته ی یک نامه ؟

این شد سهم من

از عهدی که بستیم ؟

رفتن و پشت کردن

بی کلامی

حتی نگاهی

چشمی که بروی هم بستیم

تا نبینیم ، تا ندانیم ؟؟

این شد سهم من

لحظه های خاکستری بی تو بودن؟

آری این سهم من هست ،
زندگی اما همچنان جاریست..
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

عشقم تمامی لحظات تو را می خواهند وبرای با تو بودن دلتنگی میکنند


دل من همانند آسمان ابری از دوری تو ابری است


درخشش چشمانم همانند خورشید درخشان انتظار چشمانت را می کشند


پس بدان اگر پروانه سوختن شمع را فراموش کند من هرگزفراموشت نخواهم کرد.


عاشـــــــقـــــــــانـــ ــــه دوســــــتت خواهــــــــــم داشـــــــــــت
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دل من یه روز به دریا زد و رفت

پشت پا به رسم دنیا زد و رفت

پاشنه کفش فردارو ور کشید

آستین همت و بالا زد و رفت

یه دفعه بچه شد و تنگ غروب

سنگ توی شیشه فردا زدو رفت

حیوونی تازگی آدم شده بود

به سرش هوای حوّا زد و رفت

دفتر گذشته ها رو پاره کرد

نامه فردا ها رو تا زد و رفت...

***

دل من یه روز به دریا زد و رفت

پشت پا به رسم دنیا زد و رفت

زنده ها خیلی براش کهنه بودند

خودشو تو مرده ها جا زد و رفت

هوای تازه دلش میخواست ولی

خرش و توی غبارا زد و رفت

دنبال کلید خوشبختی می گشت

خودشم قفلی رو قفلها زد و رفت
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
میخَندَم ...
دیگَر تب هَم نَدارَم...
سَرد شُدِه ام...
میتَرسَم...
اِتِفاقی اُفتاد کِ نَتونِستَم مُتِوَقِفش کُنَم
عاشِق شُدَم، عاشِق بودُم.
نیستَم جَواب داده شد
وبازهم شکستم...
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
آه من معترضم [FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به مرز هیچ و پوچ معترضم[/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]من و تو انگار ما نمی شویم [/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]از اسارت دروغ گو ها رها نمی شویم[/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تو بگو با من,که هم پروازی [/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به چه جرمی اسیر کافران زاهد شده است ؟![/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به کدامین گناه تیغ مرگ کافران [/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]زیر گلوی پاک باز عاشق شده است [/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آه من معترضم...[/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]گاه گاهی طلب وجود تو [/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مرا تا مرز جنون پیش می برد [/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تو ببین چگونه این پاک بازی[/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چگونه خواهش هم پروازی [/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در پس مرز دروغین کسانی که نمی اندیشند[/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در پس مرز تعصب های پوشالیشان[/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]طعمه مظلوم کرکس میشود [/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آه من معترضم...[/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بیا تا بستر آسمانمان آبی هست[/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تا که دلمان از خستگی خالی هست [/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]پر پرواز یکدیگر شویم [/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دریایی و دریایی و دریاتر شویم [/FONT]
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گـاهـی

اینـقدر بـَد میشـِکـَنـَم

کـه جـُز بـیرونـ انـداخـتنـم راهـ ِ دیـگـری نـیست . . .
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
همه...!!!

.

مرا...!!!

.

با خنده های

بلند...!!!

.

میشناسند...!!!

.

اما...!!!

.

این...!!!

.

بالش

بیچاره...!!!

.

با گریه های

بی صدا...!!!
 

m.r119

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل من یه روز به دریا زد و رفت

پشت پا به رسم دنیا زد و رفت

پاشنه کفش فردارو ور کشید

آستین همت و بالا زد و رفت

یه دفعه بچه شد و تنگ غروب

سنگ توی شیشه فردا زدو رفت

حیوونی تازگی آدم شده بود

به سرش هوای حوّا زد و رفت

دفتر گذشته ها رو پاره کرد

نامه فردا ها رو تا زد و رفت...

***

دل من یه روز به دریا زد و رفت

پشت پا به رسم دنیا زد و رفت

زنده ها خیلی براش کهنه بودند

خودشو تو مرده ها جا زد و رفت

هوای تازه دلش میخواست ولی

خرش و توی غبارا زد و رفت

دنبال کلید خوشبختی می گشت

خودشم قفلی رو قفلها زد و رفت
یاد ناصر عبداللهی به خیر و روحش شاد..............ممنون دوست عزیز
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]من حاصل عمر خود ندارم جز غم[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] ور عشقی ز نیک و بد ندارم جز غم[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]یک همدم با وفا ندیدم جز درد[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] یک مونس نامرد ندارم جز غم .[/FONT]
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
نغمه ای برای تو

نغمه ای برا ی من

نغمه ای برای...هیچ


شعرهای چشم تو

ضربه های قلب من

واژه های شعرِ... هیچ

لحظه های محو تو

لحظه های اوج من

لحظه های هیچ...هیچ

حرمت حضور تو

طاقت غرور من

طاقت حضورِ...هیچ

...................

مهربان تر از تو بود

با دل من عشق تو

همچنان بدون تو

جای پای عشق توست

پا...به ...پای...پای ...من !!!


 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
احساس عجیبی است..

احساسِ هیتلر را دارم، در آخرین لحظاتِ زندگی اش..

احساسِ یک پیرمردِ الکلی را دارم که گوشه ی خیابان می خوابد و دخترش ، مدت هاست که ترکش کرده..

احساسِ سیگار برگی را دارم که دارد تمام می شود..

احساسِ یک شیرِ تنها را دارم که خسته و گرسنه، روی زمین افتاده و به لاشخور هایی که دورش را گرفته اند نگاه می کند..
 

mrsos256

عضو جدید
منم آن ابر وحشی که در هر بیابان به تلخی سرشکی بیفشاند
به جز این اشک سوزان ، دل نا امیدم گواهی ندارد ، خدا داند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

گاهی وجود تو را کنار خودم احساس ميکنم

اما

چقدر دلخوشی خوابها کم است



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

گاهی وجود تو را کنار خودم احساس ميکنم

اما

چقدر دلخوشی خوابها کم است



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به من ميگويند؛چرا آه ميکشي؟

!بگوييد آه نيست

نفس عميق ميکشم

تا هواي بي کسي ريه هايم را پر کند

__________________
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یکی زود به ستوه می آید
زود می رنجد
زود می رود
زود بر می گردد...
یکی به ستوه نمی آید
نمی رنجد
دیر می رود، برنمی گردد...



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر آشنایی تازه ، اندوهی تازه است...
مگذارید که نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان.
هر سلام ، سرآغاز دردناک یک خداحافظی است .



 

دختر معمار

عضو جدید
کاربر ممتاز
به جهان خرم از انم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای سکوتت لحظه لحظه مرگ من
آسمانی! با توام، حرفی بزن
بوی باران می دهد نجوای تو
گفتگوی سبز و بی پروای تو
می توان در بستر یادت شکفت
می توان همچون تو شعری تازه گفت
با غزل، با مثنوی، با انتظار!
یاد تو باغی است سرشار از بهار
 

Similar threads

بالا