هر کی سوتی داده تعریف کنه!

negin jo0on

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه سوتی بدم بخندین : تو یه شرکتی کار میکردم که همه همسنو سال هم بودیم تقریبا... یه بار سر یه موضوعی که دقیقا یادم نیس ، برگشتم به یکی از همکارای پسر گفتم : ببخشید آقای... چیزم تو چیزتون گیر کرده ... آقا کل شرکت ترکید.دیگه روم نمیشد سرمو بالا کنم:surprised::sweatdrop::sweatdrop::sweatdrop::sweatdrop::sweatdrop:
:دی...وححححشتناکه
 

chik.chik.jhik

عضو جدید
کاربر ممتاز
هفته پیش سرکلاس شبکه بودیم، هنوز کلاس شروع نشده بود رفیقم رفت بیرون که زودی برگرده، من وایسادم پشت در تا وقتی میاد پپپپپخخخخ کنم بترسونمش
در که یهو باز شد پپپپپپپپخخخخخخخ کردم پریدم جلو دیدم استاد بوده....:confused:
 

ghxzy

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
یه سررسید دارم توش چیزای شخصیمو مینویسم دل نوشته و از این سوسول بازیا....:دی
امروز رفتم سایت دانشگاه،این موسشون خوب کار نمیکرد منم این سررسیدمو گذاشتم زیرش.الان اومدم خونه میخواستم چیزی توش بنویسم هرچی کیفمو گشتم نبود...یادم افتاد که کجا گذاشتمش:razz:
چن وقته خیلی سر به هوا شدم ...خوبه خودمو جا نمیذارم !!!
 

ghxzy

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
یه فامیل داریم خیلی مومنن.یه بچه هم دارن کوچیک هم دارن حدودا 5 ساله
یه روز همسایه بقلیشون عروسی داشتن صدای ضبط و دست و بزن و برقص میومد. این بچهه تو کوچه بود این صداهارو میشنوه..عزیزمممممم بچه به وجد میاد، سینه میزنه:eek:...مامانش زود بچه رو اوورد تو خونه میگفت الان یاد میگیره
 

*جیگر طلا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزی از روزای تابستون بود و ی پسرو دیدم ی کت چرمی پوشیده و زیپشو تا خرخره کشیده!!!!!
خواستم بگم از گرما نمیپزه اشتباهی گفتم این پسره یخ نمیزنه!!!!!
 

nafis 2012

عضو جدید
پدر بزرگم تازه فوت کرده بود (پدر مادرم) ما رفتیم یه جا مهمونی، یکی از دوستای خانوادگی مامانمو ندیده بود که تسلیت بگه بهش (مرد بود این دوستمون) گفت خدا بیامرزدتون من اینجوری شدم یهو :eek: بعد گفت ایشالله عروسی دختر خانومتون، پسر خانومتون مامانم که به زور خودشو نگه داشت از خنده ولی من داشتم میخندیدیم:w15: ، بنده خدا اصلا متوجه نشد
 

smooth criminal

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امروز صبح داشتم تو خیابون یه سوتی وحشتناک دادم( البته نمیدونم اسمشو سوتی بذارم یا ضایع شدن)
تو پیاده رو داشتم راه میرفتم، دیدم یه زنه میخواد ماشینشو پارک کنه ولی نمیتونه:whistle:
همینجوری که داشتم نگاش میکردم، زیر لب گفتم "نگاه کن توروخدا، زنیکه هنوز بلد نیست ماشینشو پارک کنه"
همینجوری داشتم نگاه میکردم( همه این اتفاقا شاید تو 5 ثانیه افتاده باشه) حواسم به درختی که کنار پیاده رو بود ، نبود:w06:
با صورت رفتم تو شاخه هاش!!!!!!!!( آخه من نمیدونم این باغبون های شهرداری پس به چه درد میخورن؟؟؟؟شاخه کل پیاده رو را گرفته بودش:mad:
بعدش برای اینکه کمتر آسیب ببینم، کلمو کشیدم کنار، از شانس بد من یه صندوق پست هم این طرف پیاده رو بود.........
همینکه سرمو کج کردم، با کله رفتم تو اون صندوقه...!!!!!( چه صدایی هم داد)
تا 2 ثانیه گیج بودم!!!!!
بعدش متوجه یه چیزه دیگه شدم......
درست اون ور خیابون 5تا دختر داشتن رد میشدن......( دیگه خودتون بقیشو متوجه بشید دیگه!!!!!)
از خنده غش کردن
خلاصه کلی ضایع شدم اساسی...!!!!!(من نمیدونم که چرا هروقت یه سوتی میدم دور و برم پر آدمه!!!!!)
 

nafis 2012

عضو جدید
امروز صبح داشتم تو خیابون یه سوتی وحشتناک دادم( البته نمیدونم اسمشو سوتی بذارم یا ضایع شدن)
تو پیاده رو داشتم راه میرفتم، دیدم یه زنه میخواد ماشینشو پارک کنه ولی نمیتونه:whistle:
همینجوری که داشتم نگاش میکردم، زیر لب گفتم "نگاه کن توروخدا، زنیکه هنوز بلد نیست ماشینشو پارک کنه"
همینجوری داشتم نگاه میکردم( همه این اتفاقا شاید تو 5 ثانیه افتاده باشه) حواسم به درختی که کنار پیاده رو بود ، نبود:w06:
با صورت رفتم تو شاخه هاش!!!!!!!!( آخه من نمیدونم این باغبون های شهرداری پس به چه درد میخورن؟؟؟؟شاخه کل پیاده رو را گرفته بودش:mad:
بعدش برای اینکه کمتر آسیب ببینم، کلمو کشیدم کنار، از شانس بد من یه صندوق پست هم این طرف پیاده رو بود.........
همینکه سرمو کج کردم، با کله رفتم تو اون صندوقه...!!!!!( چه صدایی هم داد)
تا 2 ثانیه گیج بودم!!!!!
بعدش متوجه یه چیزه دیگه شدم......
درست اون ور خیابون 5تا دختر داشتن رد میشدن......( دیگه خودتون بقیشو متوجه بشید دیگه!!!!!)
از خنده غش کردن
خلاصه کلی ضایع شدم اساسی...!!!!!(من نمیدونم که چرا هروقت یه سوتی میدم دور و برم پر آدمه!!!!!)
تا تو باشی کسی و مسخره نکنی :D
 

Hosse!N_206

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
استاد ( خوشتیپ و کمی تُخس) دیر کرده بود ...
گفتم بچه ها استاد به دافش رفته کافی شاپ ...استاد پشت در داشت با یکی از دانشجواش حرف میزد !
.
.
.
اصلا به روم نیورد !!!!
 

sara23

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هفته پیش سرکلاس شبکه بودیم، هنوز کلاس شروع نشده بود رفیقم رفت بیرون که زودی برگرده، من وایسادم پشت در تا وقتی میاد پپپپپخخخخ کنم بترسونمش
در که یهو باز شد پپپپپپپپخخخخخخخ کردم پریدم جلو دیدم استاد بوده....:confused:

:w15::w15::w15::w15::w15::w15::w15:قیافت دیدنی بوده هااا
 

آمیتیس19

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند روز پیش کلاس تمرین های معماری استادمون باباش فوت کرده بود رفت.کلاس تعطیل شد.یه پسره تو کلاسمون هس به یکی از دوستام شماره داده بود که دوستم خیلی عصبانی شده بود.این قبلا هم گفته بود ازدواج کرده.
کلاس تعطیل شده و این پسره با دوستش رفتن.من و با یکی دیگه از دوستامم موندیم تو کلاس و یه ربع بعد اومدیم که بریم.ظهر موقع ناهار بود کسی تو محوطه نبود.منم داشتم بلند بلند ماجرای این پسره موخوشگل(موهاشو خیلی ضایع درست می کنه) و شماره دادنشو تعریف می کردم.به جا حساسش که رسیدم لیلی دوستمم دستمو کشید اشاره کرد ساکت بشم.
یهو دیدم پسره داره خشمگینانه نگام می کنه و با دوستش می رن!
:w09:
 

mahsa.92

عضو جدید
امروز صبح داشتم تو خیابون یه سوتی وحشتناک دادم( البته نمیدونم اسمشو سوتی بذارم یا ضایع شدن)
تو پیاده رو داشتم راه میرفتم، دیدم یه زنه میخواد ماشینشو پارک کنه ولی نمیتونه:whistle:
همینجوری که داشتم نگاش میکردم، زیر لب گفتم "نگاه کن توروخدا، زنیکه هنوز بلد نیست ماشینشو پارک کنه"
همینجوری داشتم نگاه میکردم( همه این اتفاقا شاید تو 5 ثانیه افتاده باشه) حواسم به درختی که کنار پیاده رو بود ، نبود:w06:
با صورت رفتم تو شاخه هاش!!!!!!!!( آخه من نمیدونم این باغبون های شهرداری پس به چه درد میخورن؟؟؟؟شاخه کل پیاده رو را گرفته بودش:mad:
بعدش برای اینکه کمتر آسیب ببینم، کلمو کشیدم کنار، از شانس بد من یه صندوق پست هم این طرف پیاده رو بود.........
همینکه سرمو کج کردم، با کله رفتم تو اون صندوقه...!!!!!( چه صدایی هم داد)
تا 2 ثانیه گیج بودم!!!!!
بعدش متوجه یه چیزه دیگه شدم......
درست اون ور خیابون 5تا دختر داشتن رد میشدن......( دیگه خودتون بقیشو متوجه بشید دیگه!!!!!)
از خنده غش کردن
خلاصه کلی ضایع شدم اساسی...!!!!!(من نمیدونم که چرا هروقت یه سوتی میدم دور و برم پر آدمه!!!!!)
:w15::w15::w15::w15::w15::w15::w15::w15:
دمت گرم کلی خندیدم.....................
 

Mute

عضو جدید
کاربر ممتاز
امضای یکی دو تا از بچه های باشگاه رو دیدم که تووش نوشته بودن:جاذبه فرا زمینی داری... .

بعد من دو ساعت داشتم فکر میکردم جاذبه ربایشی منظورشونه یا جاذبه رانشی!!!!!:biggrin::redface:
 

Mute

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند روز پیش کلاس تمرین های معماری استادمون باباش فوت کرده بود رفت.کلاس تعطیل شد.یه پسره تو کلاسمون هس به یکی از دوستام شماره داده بود که دوستم خیلی عصبانی شده بود.این قبلا هم گفته بود ازدواج کرده.
کلاس تعطیل شده و این پسره با دوستش رفتن.من و با یکی دیگه از دوستامم موندیم تو کلاس و یه ربع بعد اومدیم که بریم.ظهر موقع ناهار بود کسی تو محوطه نبود.منم داشتم بلند بلند ماجرای این پسره موخوشگل(موهاشو خیلی ضایع درست می کنه) و شماره دادنشو تعریف می کردم.به جا حساسش که رسیدم لیلی دوستمم دستمو کشید اشاره کرد ساکت بشم.
یهو دیدم پسره داره خشمگینانه نگام می کنه و با دوستش می رن!
:w09:

یه سوتی همین حالا سر همین یه جمله دادم.
فکر کردم باباش فوت میکنه بعد در میره!!:D
 

jade meh alod

عضو جدید
خوب اینم ی سوژه جدید برا خنده:جلسه قبل سر کلاس داشتم با دوستم می خندیدم که استاد قاطی کرد گفت برید بیرون ما هم که پررو پاشدیم بریم بدتر عصبانی شد گفت دیگه نیاید اسمتوم میدم اموزش!!منم که دیدم کار داره بیخ پیدا می کنه گفتم نه استاد ما فقط همین ی جلسه میریم!!!!!!!!!!!
(یعنی این که الان انداختیمون بیرون اصلا مهم نیست!!!!!!!!! جلسه های بعدم میایم که حذف نشیم و البته استاد سوژه ایه برا خنده حیفه ادم کلاسش از دست بده!!!!!! اینم توضیح برا کسایی که دوزاریشون کجه!:D)
 

serenti-_-piti

عضو جدید
:biggrin:;)
یه فامیل داریم خیلی مومنن.یه بچه هم دارن کوچیک هم دارن حدودا 5 ساله
یه روز همسایه بقلیشون عروسی داشتن صدای ضبط و دست و بزن و برقص میومد. این بچهه تو کوچه بود این صداهارو میشنوه..عزیزمممممم بچه به وجد میاد، سینه میزنه:eek:...مامانش زود بچه رو اوورد تو خونه میگفت الان یاد میگیره
 

Z.Mehran

عضو جدید
به دختر خالم میگم نگار لاغر شدیا..
میگه از جلو آره اما از پشت نه!!!!
مامان و خالم و من:razz:
دخترخالم:whistle:

بابا یه فاعل مفعول تو جمله هات بذار خوب...
 

Z.Mehran

عضو جدید
با دوستم داشتم تلفنی حرف میزدم یهو گفت ببین " سحــــــــر جون " (اسم دوست دخترشه) بعدش سکوت کرد و یهو زد زیر خنده!!
پرسیدم چی شد؟؟
نگو باباش پیشش بوده:D
 

WOMIS

عضو جدید
بادوستم رفته بودیم دانشکده حقوق که دوستشو ببینه....من دیدم دارن باهم حرف میزنن رفتم لابی دانشکده رو ببینم
چشم خورد به پردهای خوشگله اویزون پنجرهاشون....چون فاصلم زیادبود بادوستم....صداش کردم(دادزدم) گفتم ببین اینا پرده دارن مانداریم..چند بار گفتم
دوستم اومد بهم گفت خفه شو...بعدفهمیدم
لابیش خیلی شلوغ بود:cry:
 
آخرین ویرایش:

sed ali

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع
کاربر ممتاز
یه روز تو جمع تقریبا خانوادگی بودیم . خواستم یه چندتا جوک بگم گه شنیده بودم . منظور یکشو نفهمیده بودم گفتم بگم شاید جالب بود !

اما جوک :
از یارو می پرسن از بازار چای چه خبر ؟
میگه بدک نیست ! شهناز کشیده پایین احمدی نژاد اومده روش !!!!!!!!!!!!
وقتی گفتم دیدم همه یه جور دیگه می خندن !
یهو دوهزاریم افتاد !!!!!!!!
 

Miss.Leyla

عضو جدید
[h=1]ܓ اصل سوتی ![/h]
 

بوگاتی رنسانس

عضو جدید
کاربر ممتاز
بادوستم رفته بودیم دانشکده حقوق که دوستشو ببینه....من دیدم دارن باهم حرف میزنن رفتم لابی دانشکده رو ببینم
چشم خورد به پردهای خوشگله اویزون پنجرهاشون....چون فاصلم زیادبود بادوستم....صداش کردم(دادزدم) گفتم ببین اینا پرده دارن مانداریم..چند بار گفتم
دوستم اومد بهم گفت خفه شو...بعدفهمیدم
لابیش خیلی شلوغ بود:cry:
خیلی ضایعه
هم برای حرفی که زدی هم برای اینکه ندید بدید بازی در آوردی:surprised:
 

m.r119

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز بعد از امتحان استاتیک من و دوستم در حالی که اعصابمون به شدت خورد بودم و داشتیم بلند بلند به امتحان نفرین میکردیم....ی دفعه تصمیم گرقتیم بریم دستشویی...و رفتیم.
.
.
.
همینجوری داشتیم حرف میزدیم...ک ی دفعه ی پسری رو تو دستشویی دیدم:surprised:!!!
بله درست حدس زدید....اشتباهی رفته بودیم دستشویی برادران:sweatdrop::sweatdrop::sweatdrop:...............................نمیددونید راهرو و دم در دستشویی چقد شلوغ بود و همه چقد چپ چپ نگامون کردن...:cry::cry::cry::cry:
ببین این استاتیک با آدم چه میکنه:wallbash:
 

m.r119

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز دوباره بعد از امتحان استاتیک...داشتم با دوستام در مورد یکی از آقایون کلاس که به شدت بچه درس خون میباشند میحرفیدم...و مبگفتم نامرد به هیچ کسی نرسوند و :razz:....درست در لحظه ای که فامیلشو گفتم...دیدم دقیقا پشت سرم ایستاده!!!! :D
بنده خدا مونده بود چی بگه سلام کر و بعدش شروع کرد از استاد حرف زدن....همین ک گفت (استاد) ...استاد از کنارش رد شد
:cool:.
.
غیبت پارتی تعطیل:warn:....اصلا ما رو چه به این حرفا؟؟
 

*moonlight girl*

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه روز تو مترو خیلی شلوغ بود من بزور سوار شدم اومدم تکون بخورم دیدم نمیشه جلوی موهام گیر کرده بود لای در خیلی خنده دار بود داشت موهام کنده میشد از یه طرفم له شدم..
اخه بگو دختر هولی وایستا با بعدی برو هه هه:biggrin:
 

eng shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایی تو سوتی تعریف کردناتون هم سوتی هستین
همه رو غلط می نویسین
یکم توجه بد نیستا
همین جوری سوتی میدین دیگه
ولی خدایی خیلی باحال بود سوتی هاتون:biggrin:
 

AinOs

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من تو باشگاه یه سوتی دادم که............:redface:
 
آخرین ویرایش:

Similar threads

بالا