برای تو می نویسم

وضعیت
موضوع بسته شده است.

yassi66

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]کفشی خریده ام ... !

نه برای رفتن ...

برایت می فرستم !

که برگردی ... !
[/h]
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باز هم میخواهم بنویسم
از مهمانی دیشب من و دل ،
که بی شک جای تو خالی بود !
از مستی و بی قراری ام ،
که نگاهم در عطش دیدار تو بود !
از نقاشی کلمات بر بوم دلم ،
که واژه ها برای بیان حرف دلم حقیر بود !
از همه چیز که دست به دست هم داده بودند
تا دوباره قلم را بردارم ، با او آشتی کنم
و اینها همه به خاطر تو بود !
برای تو ...
به راستی تو کیستی؟!
تو کیستی که دنیایم را
در هاله ی چشمانت می بینم
اگر دور از تو باشم ،
نهال وجودم پرپر می شود ...
و اگر با تو باشم ،
از لحظه های سرد تنهایی می گریزم
و به تو پناه می آورم ...
نمی دانم ...!
ای کاش ،
ای کاش تو نیز دلتنگم باشی ...
ای کاش تو نیز عشقت را به من هدیه دهی
تا من تمام روزهای زندگیم را ،
بدون هیچ واهمه ای به پای تو بریزم...

 

sarah89

عضو جدید
زندگی چون قفس است ، قفسی تنگ پر از “تنهایی” ،
و چه خوب است دم غفلت آن زندان بان ،
و سپس بال و پر عشق گشودن ،
بعد از آن هم پرواز
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

به دنبال واژه ای می گردم که تـــو را در آن بیابـــم . . . و این آغازیست برای پایانی بی انتها. . . پایانی که شاید در آن ، کتیبه ی خـــدا ، رو به عشق مــــــــا گشوده شود
و ثانیه های گم شده ام را معنایی تازه بخشـــد
من . . .
سالیان دراز در ساحل قلبــــم ، به جستجوی تــــو دل بستـــم
و تــــو را یافتـــــم . . .

و اکنون ، تــــو ، بهانه ی لحظه های تنهــــایی من هستی
حرمت نفسهایت ، بهار را برایم تداعی می کند
پس . . .
زیباترین لحظاتـــم را به پای ساده ترین دقایقت می ریزم
تا بدانـــی . . .
تــــو را برای تـــو دوست دارم . . .
و زندگی را برای نفــس های تـــ
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی چون قفس است ، قفسی تنگ پر از “تنهایی” ،
و چه خوب است دم غفلت آن زندان بان ،
و سپس بال و پر عشق گشودن ،
بعد از آن هم پرواز
لذتي داشت ،
وقتي
مرا ...
با آن "
ميم " مالكيت ،
بنام
خودش ميكرد ../.

 

yassi66

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]كاش در آغوش ها ...

تفاوت نیاز

و دوست داشتن ،

معلوم بود!!!
[/h]
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
هرگز از بی کسی خویش مرنج ،

هرگز از دوری این راه مگو ،

و از این فاصله ها که میان من و توست ،

و هر آنگه که دلت تنگ من است ،

آخرین شعرمرا قاب کن و پشت نگاهت بگذار ،

تا که تنهاییت از دیدن آن جا بخورد

و بداند که دل من با توست

در همین یک قدمی...!؟
 

banooyeariayi

عضو جدید
خـوش بــه حـآلـش
خـوش بـه حـالِ اویـی که
سـالها بـعد وقتی در آغـوشـت آرام گـرفتـه اسـت
زیـرگـوشش زمـزمـه میکـنی
قـبلتـر از اوهــآ
هـمه سـوتـفـاهم بودند. . . . . .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زيبايي ات براي خودت من كه عاشقم
به داشتن اگر نه به ديدن كه عاشقم

حالا مرا ورق بزن و فكر كن به من
ترديد و احتمال نه قطعا كه عاشقم

اي نامه اي كه پر شدي از "دوست دارمت"
پيوست مي كنم به تو ايضا كه عاشقم

اين مرد عاشق است اگر چه براي او
سخت است اعتراف به يك زن كه عاشقم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بي هوايت در دلم انگار غوغا مي شود
هر چه مي انديشم از هستي معما مي شود
مي روم ره گم كنم منزل به منزل بي دريغ
هر كجا سر مي كشم عكس تو پيدا مي شود
شب كه بي پروا به روياي تو باشم مبتلا
لحظه ها گم مي شود انگار و فردا مي شود
تو بهاري تا كه در فصل نگاهم مي دمي
پيش چشمم هر چه هست انگار زيبا مي شود
با دلم دل بد مكن يك لحظه اين دريا دلم
سر به صحرا مي زند اينبار و شيدا مي شود
حتم دارم بي تو مي ميرد دلم تركم مكن
درد هجران ميزند بر جان و بلوا مي شود
با تو جنگل آسمان دريا زمين
هر چه هست انگار در دستان من جا ميشود
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مي نويسم چنان زيبايي
كه صخره ها سر راهت آب مي شوند
تا با تو راهي دريا شوند
كرجي ها به صخره پناه مي برند تا پيشت بمانند و به بستر دريا نيفتند
مي نويسم چنان زيبايي
كه تمامي آب ها دهانه ي دريا جمع مي شوند تا ورود تو را ببينند
اي رود!
انگشتت را به من ده
به ساحل شعرهاي من قدم نه
نمي توانم از تو چنان بگويم كه دفتر اشعارم تر شود
انگشتت را به من ده
بر پله هاي دفتر من قدم نه
مي خواهم گل هايي در شعرم برويد
كه كرك ملتهبش را
زير سرانگشتانم حس كنم

محمد شمس لنگرودي
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی شبیه اینه ها مهربان شدی من ستاره مانده ام تو کهکشان شدی

غمگینو دل شکسته به پایت نشسته ام از ان شبی که خاطره ای بی نشان شدی

با من سخن بگو که منم اشنای تو ای اشنا که با دل من همزبان شدی

میبینمت که پشت تن بوته های یاس پروانه ی خیال مرا اشیان شدی

وقتی نشست مهر نگاهت به جان من چون عشق در خزان تنم جاودان شدی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

به هوای آمدنت
در کوچه پس کوچه های عاشقی گام میزنم،
شاید... تو در آنجا به تماشا نشسته باشی!




 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز




خیابانهای تنهایی دلی ولگرد میخواهد
و آوازم بدون تو سکوتی سرد میخواهد

برایت مرده بودم تا برایم تب کند قلبت

ولی حتی نپرسیدی دلت همدرد میخواهد ؟
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رفتــــــه ای اما ...

رد پایتــــــ مانده ستـــــــ در منــــــــ

کنار تنهایی امـــــ ـ ـ قدمــــــ ـ ـ می زند ،

بی منـــــــ ...

بیچاره منــــــــ ... !


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای تو زندگی میکنم ، به عشق تو زنده هستم ، اگر نباشی دیگر نیستم
تویی که بودنت به من همه چیز میدهد، هر جا بروی دلم به دنبال تو میرود…
عشق تو ، حضور تو، به من نفس میدهد هوای بودنت
این دیگر اولین و آخرین بار است که دل بستم ، نه به انتظار شکستم ، نه منتظر کسیدیگر هستم
تو در قلبمی و تنها نیستی ، تو مال منی و همه زندگی ام هستی…
همین که احساس کنم تو را دارم ، قلبم تند تند میتپد ، به عشق تو میگذرد روزهایزندگی ام…
به عشق تو می تابد خورشید زندگی ام ، به عشق تو آن پرنده میخواند آواز زندگی ام
و این است آغاز زندگی ام ، گذشته ها گذشته ، با تو آغاز کردم و با تو میمیرم….
به هوای تو آمدن در این هوای عاشقانه چه دلنشین است ، به هوای تو دلتنگ شدن و اشکریختن کار همیشگی من است
بودنم به عشق بودن تو است ، اگر اینجا نشسته ام به عشق این انتظار است
در انتظار توام ، تا فردا ، تا هر زمان که بخواهی چشم به راه آمدن توام
خسته نمیشود چشمهایم از این انتظار ، میمانم و میمانم از این خزان تا پایان بهار
تا تو بیایی و او که به انتظارش نشستم را ببینم ، تا چشمهایت را ببینم و دنیایزیبایم را در آغوش بگیرم
نمیتوان از تو گذشت ، به خدا نمیتوان چشم بر روی چشمهایت بست ، بگذار تو را ببینم، تا آخرین لحظه ، تا آخرین حد نفسهایم….
نمیگویم که مرا تنها نگذار ، تو در قلبمی و هیچگاه تنها نمیمانم ، نمیگویمهمیشهبمان ، تا زمانی که هستی من نیز میمانم ، اگر روزی بروی ، دنیا رازیر پا میگذارم، نمیگویم تنها تو در قلبمی، نیازی به گفتنش نیست آنگاه کهتو همان قلبمی… قلبی کهتنها تپشهایش برای تو است ، زنده ماندن من به شرطتپشهای این قلب نیست ، به عشقبودن تو است !
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
دو وقــت دلــم مــي گــيــرد ..

يكــي وقتــي بــا "بــــلــــه" جــواب مــي دهــي
يــكــي وقــتــي "شــــمــــا" صــدايم مــي كــنــي ..!!!

چــگــونه صــدايــت كنــم كـه بــا "جــــانــم" جــواب دهــي؟
و "تــــو" صــدايــم كــنــي؟!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفته بودی یا تو یا هیچکس...!
ولی منِ ساده،انگار فراموش کرده بودم
که این روزها، هیچکـــــس هم برای خودش کسیست
حتی کسی مهم تر از من !!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2]پرسید چقدر مرا دوست داری ؟[/h]

پرسید چقدر مرا دوست داری ؟​
سکوتی کردم . چند لحظه به چشم هایش خیره شدم ...​
گفتم : دوستت دارم به آن اندازه ای که عاشقتم . عاشق یک عشق واقعی . عاشق تو ...​
عاشقی که برای رسیدن به تو لحظه شماری می کند .​
به عشق این لحظه های انتظار * دوستت دارم * .​
به اندازه ی تمام لحظات زندگیم تا آخر عمر عاشقتم ...​
به عشق اینکه تو را تا آخرین نفس دارم * دوستت دارم * .​
به عشق اینکه گاهی با تو و گهگاهی به یاد تو . در زیر باران قدم میزنم . عاشق بارانم . . .​
به عشق آمدن باران و به اندازه ی تمام قطره های باران * دوستت دارم * .​
به عشق تو به آسمان پر ستاره خیره می شوم .​


به اندازه ی تمام ستاره های آسمان * دوستت دارم * .​
به عشق دیدنت بی قرارم . حالا که تو را دارم هیچ غمی جز غم دلتنگی ات در دل ندارم .​
به اندازه ی تمام لحظات بی قراری و دلتنگی * دوستت دارم * . . .​
من که عاشق چشم هایت هستم . عاشق گرفتن دست های مهربانت هستم​


به عشق آن چشم های زیبایت * دوستت دارم * .​
لحظه های عاشقی با تو چقدر شیرین است .​
آن گاه که با تو هستم یک لحظه تنها ماندن نفس گیر است ...​
به شیرینی لحظه های عاشقی * دوستت دارم * .​
من که تنها تو را دارم . از تمام دار دنیا فقط تو را می خواهم . تو تنها آرزویم هستی ...​
به اندازه ی تمام آرزو هایم که تنها تویی .​
به اندازه ی دنیا که می خواهم دنیا نباشد و تنها تو برای من باشی​
به اندازه ی همان تنهایی که یا تنها با تو هستم و یا تنها به یاد تو هستم . ای عشق من ...
ای بهترینم ... به عشق تمام این عشق ها * دوستت دارم * .​
پرسیدم : به جواب این سوال رسیدی ؟​
این بار او سکوت کرد .​
و این بار او با چشم های خیسش به چشم هایم خیره شد ...​
اشک هایش را پاک کردم و این سکوت عاشقانه هم چنان ادامه داشت ...​
و من باز هم گفتم : به اندازه ی وسعت این سکوت عاشقانه که بین ما برپاست. . .​

 

sana84

عضو جدید
یادت را روزی ترک خواهم کرد ...

مثل پاکت سیگاری که هر روز از پیرمرد سیگار فروش می خرم و می گویم : این آخریست ...
 

sana84

عضو جدید
بی حوصلگی هایم را ببخش...

بداخلاقی هایم را فراموش کن...

بی اعتنایی هایم را جدی نگیر...

در عوض...

من هم تو را می بخشم

که

مسبب همه این هایی...
 

sana84

عضو جدید
گفتند


بـــــاد آورده را ... ، بـــاد مـــی بـــرد



امــــا

...

تـــو کـــه

...

بـــا پــای خـــودت آمــده بــودی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرا
باد
در این كوچه
با برگ‌هایم می‌چرخانَد
كولی‌وار
دور زمین می‌گردانَد
با حنجره‌ای كه
شبانه‌ترین شب‌ها را می‌خواند

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ترک کردن ِ آدمها هم آدابي دارد ! اگر آداب ِ ماندن نميدانيد
لااقل درست ترکشان کنيد تا تَرَک برندارند .
 

Miss.Leyla

عضو جدید
وقتی کسی را دوست دارید، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود.
وقتی کسی را دوست دارید، در کنار او که هستید، احساس امنیت می کنید…
وقتی کسی را دوست دارید، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود.
 

Miss.Leyla

عضو جدید
هرگز از رودی که خشک شده است به خاطر گذشته اش سپاسگذاری نمیکنند . . .
_________________________________________
 

Miss.Leyla

عضو جدید
دقت کردین اونی که دوسش نداری، اصرااااار پشت اصرار ....

اونی که دوسش داری ،انگار نه انگار.!!
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک دقیقه سکوت برای آن روزهایی که
تو به من خیانت کردی
و من حتی به خاطرههایمان وفادار بودم.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا