برای تو می نویسم

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2]
[/h]
گفتم : چه سخت است؟
گفتي: چه زيباست
گفتم : تا به کي؟
گفتي: تا به آن وقت که چون شمع بسوزي از سر تا به پاي
گفتم : افسوس که نداني در اين سوختن بالهاي تو هم خواهد سوخت اي پروانه من
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ب برای چیدن ستاره های قلبت خواهم آمد. بیدار باش من با سبدی پر از بوسه می آیم و آن را قبل از چیدن روی گونه هایت می کارم تا بدانی ای خوبم دوستت دارم
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ب برای چیدن ستاره های قلبت خواهم آمد. بیدار باش من با سبدی پر از بوسه می آیم و آن را قبل از چیدن روی گونه هایت می کارم تا بدانی ای خوبم دوستت دارم


بی تو هیچ نمی خواهم


نه آسمان ، نه زمین


نه باران ، نه خیس شدن


نه تازگی ، نه طراوت


گرمای دستانت را به من بده


همه چیز را از من بگیر


....
...

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بی تو هیچ نمی خواهم


نه آسمان ، نه زمین


نه باران ، نه خیس شدن


نه تازگی ، نه طراوت


گرمای دستانت را به من بده


همه چیز را از من بگیر


....
...

هـر چـه نـاز در انبـــار داری بیـاور ...
.
.
.
همـه را یکــــ جـا خـریدارمــــ ...!




 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
گیرکرده ام عجیب میان حقیقت وتو
تودرطالع من هستی ولی در شناسنامه او
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2]
[/h]
نظری نیست به حال منت ای ماه چرا؟
سایه برداشت زمن مهر تو ناگاه چرا؟

گر منم دور زروی تو دل من با توست
نیستی هیچ زحال دلم آگاه چرا؟

نیکخواه توأم و روی تو دلخواه من است
میرود عمر عزیزم نه به دلخواه چرا؟

پادشاه منی و من زگدایان توام
از گدایان خبری نیستت ای ماه چرا؟
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

لبـــــــــانم را دُوخته ام

مبــادا بگویم "دوســـــــتت دارم"

که هر بار گفتـــــم ،


تَنــــــــــــهایی ام بزرگتر شد ....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای تو می نویسم تویی که
قلب مرا میان غمت جا گذاشتی
تا در حریم غربت من پا گذاشتی
رفتی و در سكوت تماشا نموده ام
تنهایی ‌‌ِ مرا تو چه تنها گذاشتی
رفتی و سهم عشق برای دل تو بود
سهمی برای این دلم آیا گذاشتی؟
یك بغض كال، یك سبد از درد بی كسی
سهم من غریب كه اینجا گذاشتی
گفتی بهار می رسد اما دروغ بود
در قلب من غمی چو اهورا گذاشتی
مجنون دیگری شدی و دشت پیش روت
من را میان غصه چو لیلا گذاشتی
گفتی كه از بهشت نصیبی نبرده ای
آن را تمام گردن حوا گذاشتی
یك قطره اشك سهم من از روزگار شد
در لحظه ای كه پای به دنیا گذاشتی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای تو می نویسم...

برای تويی كه تنهايی هايم پر از ياد توست...

برای تويی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست
...

برای تويی كه احسا
سم از آن وجود نازنين توست ...

برای تويی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...

برای تويی كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است...

برای تويی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی...

برای تويی كه وجودم را محو وجود نازنين خود كردی...

برای تويی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است...

... تويی كه سـكوتـت سخت ترين شكنجه من است برای

برای تويی كه قلبت پـا ك است ...

برای تويی كه در عشق ، قـلبت چه بی باك است...

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...

برای تويی كه غمهایت معنای سوختنم است...

برای تویی که آرزوهایت آرزویم است...
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
برای تو که دیگر نیستی
مینویسم از باران
از عشقی که گذشت
از حال
و از آینده ای مبهم؛
در انتهای این جاده ی بی انتها

و می نویسم
آرزوی دیدنت
تا همیشه
تا . . . تا . . . تا . . .
تا من . . . تا تو . . .
در من جاودانه می ماند . . .
. . .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مينويسم كه بمونه روى قلبم اين حقيقت♥كه به جزتومن ندارم يه عزيزبامحبت♥
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به آشیانه ای که میان دستهایم برای تو ساخته ام


شبی سر بزن


گرد مهتاب را روی قطار لحظه ها بپاش


و خواندنی ترین نگاهت را در نگاهم منعکس کن


به زمزمه آشنای مهرت


دور از همهمه ها


عادتم بده


و به دل انگیزترین رویایت مرا سنجاق بزن


از خیالات ملال اور


از وحشت کابوسها


از زمستان سردی که هر شب به ذهنم شبیخون میزند


و از تمام بهانه ها


نجاتم بده


در این آشیانه کوچک دلم


که بی تو در من فرو میریزد

و ویرانه نشینم میکند


با من حرف بزن


ترانه های مهربانی ات را



برایم بخوان

و با لبخندت


به من امید جاودانه بده


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]




کـودکـی در مـن

بـه نمـاز آیـات مـی ایسـتد !

وقـتـی کـه...

یـاد تــو ...

دلـم را ...

مـی لـرزانـد ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گآهـــــی دِلَـــــــــــــم میــــخوآد یکـــی اَزَم اجــــــــــــآزه بخوآد

کهـــ بیــآد تــو تنهــــــــــاییم

و مــــَن اِجــــــــآزه نــَدَم و اون بـــی تفاوت به مخالفتــــَم بیــآد تو

و آروم بَغَلَـــــــــــم کُــنهــ و

بِگهــ : مَگـــهـ مَـــن مُـــردَم کـــهـ تَنهــــا بــمونی؟



 

K.K.J

عضو جدید
[h=6]مرا به بازی کشاندی و من عاشقانه هم بازی ات شدم..
تقلب کردی و من چشم‌هایم را بستم..
تا فکر کنی تو برنده ی بازی بودی..
اما غافل بودی که از پشت پلک‌های بسته‌ام هم..
عاشقانه دستت را خوانده بودم...
[/h]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يكي هست تو قلبم كه هر شب واسه اون مي نويسم
اون خوابه
نمیخوام
بدونه
واسه اونه که قلب من اینهمه بیتابه
یه کاغذ
یه خودکار
دوباره شده همدم این دل دیونه
یه نامه
که خیسه
پر از اشک و باز کسی اون و نمیخونه
یه روز همین جا توی اتاقم
یدفعه گفت داره میره
چیزی نگفتم اخه نخواستم دلشو غصه بگیره
گریه میکردم درو که می بست
میدونستم که میمیرم
اون عزیزم بود نمی تونستم جلوی راشو بگیرم
می ترسم
یه روزی
برسه که اونو نبینم بمیرم تنها
خدایا
کمک کن نمیخوام بدونه دارم جون میکنم اینجا
سکوت
اتاقو
داره میشکنه تیک تاک ساعت رو دیوار
دوباره نمیخواد بشه باور من که دیگه نمی یاد انگار

یه روز همین جا توی اتاقم
یدفعه گفت داره میره
چیزی نگفتم اخه نخواستم دلشو غصه بگیره
گریه میکردم درو که می بست
میدونستم که میمیرم
اون عزیزم بود نمی تونستم جلوی راشو بگیرم
يكي هست تو قلبم كه هر شب واسه اون مي نويسم
اون خوابه
نمیخوام
بدونه
واسه اونه که قلب من اینهمه بیتابه
یه کاغذ
یه خودکار
دوباره شده همدم این دل دیونه
یه نامه
که خیسه
پر از اشک و باز کسی اون و نمیخونه
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
گر نيايي تا قيامت انتظارت مي کشم. منت عشق از نگاه پر شرابت مي کشم.
ناز چندين ساله ي چشم خمارت مي کشم. تا نفس باقيست اينجا انتظارت مي کشم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دَر مِهــربـــانـی ِ نِگـــاهَـتــــ

ذُوب مــی شـــود یــَـــــخ اِحســـاسـَــمــ
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2]
[/h]
نمی دانم هم اکنون در کجا مشغول لبخندی ؟ فقط یک آرزو دارم که در دنیای شیرینت میان قلب تو با غم نباشد هیچ پیوندی
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
نامه ها بیهوده اند

کلمه ها روی کاغذ یخ می زنند و از دهن می افتند


من "دوستت دارم " را گرم گرم از لب های تو چشیده ام
...
و حالا

دهانم می سوزد

از داغ خداحافظی که نگفته ام ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلت ،

کاش

ماهیگیری بود

که یک صبح

به دریا میزد

و شب

مرا

... در تورش به خانه میبرد ...


 

K.K.J

عضو جدید
باورم نمی‌شود
نباشی‌ ... نیایی ... نروی ... یا اگر می‌روی ... دوباره بر نگردی
با...ورم نمی‌شود
تنگِ غروب .. .تنگِ هم ... کنارِ من ... سر در آغوش من ... روی پلّه ... نشستنی نباشد
میانِ چای خوردن‌ها ... پک‌های سیگار ... گپ زدنی‌ نباشد
شانه به شانه تو ... شانه به شانه کوچه ... شانه به شانه باران ...دست در دستِ من ... قدم زدنی‌ نباشد
باورم نمی‌شود
غروب باشد ... اذان مغرب باشد ... این خانه باشد ... این باغچه ... این حوض ... این کوچه
باورم نمی‌شود
من باشم ... تو نباشی‌ ... و تمام شدنی برای من نباشد ... تو نباشی‌ و مرگی برای من نباشد
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
به یک پلک تو میبخشم تمام روز و شبها را
که تسکین میدهد چشمت غم جانسوز تبها را
بخوان! با لهجه ات حسّی عجیب و مشترک دارم
فضا را عطراگین کن به هم نگذار لبها را
به دست آور دل من را چه کارت با دلِ مردم!
تو واجب را به جا آور رها کن مستحبها را
دلیلِ دلخوشی هایم! چه بُغرنج است دنیایم!
چرا باید چنین باشد؟... نمیفهمم سببها را
بیا اینبار شعرم را به آداب تو میگویم
که دارم یاد میگیرم زبان با ادبها را
غروب سرد بعد از تو چه دلگیر است ای عابر
برای هر قدم یک دم نگاهی کن عقبها را
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می خواهم از تو بگویم

بی آن که در جستجوی قافیه باشم

و بی آن که حتی در جستجوی واژه ها باشم

می خواهم از تو بگویم

از تو که عاشقانه دوستت دارم و می دانم که دوستم داری

با ساده ترین کلمات

همراه با همین اشکی که دارد می غلتد و فرو می افتد

می خواهم بگویم دوستت دارم

امشب نه می خواهم برایت از آسمان خورشید بیاورم

نه می خواهم ستاره ها را برایت بچینم

و نه می خواهم به شهر آرزوها و رؤیاها بروم

فقط ساده و با صداقت

همراه با شاهدی صادق

از اعماق جانی سوخته

با چشمانی بارانی

می خواهم بگویم دوستت دارم

و می خواهم بگویم این نه سخنی است که تنها بر زبان آید

من تقدس عشقت را

بر کرامت وجودم نشانده ام
 

K.K.J

عضو جدید
سر سبزترین خاطره ام خاطره دست تو بود



بهترین حادثه ام حادثه چشم تو بود

...

که افق در پی وسعت آن گم می شد...




به تو می اندیشم...



به تو که حادثه ای در پس فردای منی...



به تو که از دیروز ، یافته ای در دل شیدای منی...



به تو می اندیشم



مثل اندیشه یک برگ به گل



مثل پروانه به شمع



مثل عابد به عبادت



مثل عاشق به زیارت



و چه زیباست صدایت



و چه زیباست صدایی که مرا می خواند...



و چه زیباست نگاهی که به آن سوی افق دوخته ام...



و تو را پس از درخشانی آن می نگرم...



دوستت میدارم



از همین نقطه خاکی تا عرش ....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من و تــــــــو

برای رسیدن به هم

هیچ چیز كم نداریم به غیر از یك معجزه ...!!!




0.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا