جوابیه 2
جوابیه 2
خب قبل از اینکه وارد مباحثه ی اصلی بشم ، باید عنوان کنم که انتظار من ، حضور تعداد بیشتری از دوستان عزیز بود (هم در بحث ، و هم در نظرسنجی).اما گویا هنوز تعداد زیادی از اعضای معماری باشگاه ، این مطلب رو ندیدن یا فرصت کافی برای حضور در نظرسنجی (و یا بحث) نداشتن .
البته ، هدف کمیت نیست ، بلکه تلاش ما برای کیفیت کاره؛ اما برای سنجش یک بحثی که به نظرسنجی گذاشته میشه ، تعداد شرکت کننده ها ، آیتم مهمی محسوب میشه .
به هر حال ، فعلا ادامه میدیم ، تا به هدف مورد نظرمون ، یعنی شناخت عمده ترین مشکل دانشجویان معماری ، برسیم و بعد بیشتر و عمیق تر درباره ش صحبت و مباحثه کنیم .
چی حسنه؟ سلیقه ای برخوردکردن یاکارفرماها یاخودبزرگ بینی کاذب......................
بنده فکر میکنم که در اینجا ، نظر جناب moh110h گرامی ، بحث سلیقه ای بودن اساتید ، حسن شمرده شده ، و من نیز با ایشون موافقم ؛
چرا که اگر معماری ، بر مبنای یک چارچوب معین و مشخص سنجیده میشد ، ناگزیر از تکرار و تکرار و تکرار بودیم ؛
یک حسن دیگه این موضوع ، اینه که دانشجوی معماری باید درک کنه که در هر پروژه ی معماری ، همیشه نظر صایب ، از آن خودش نیست ، بلکه گاهی باید بر طبق سلیقه ی عده ی زیادی کار کرد(البته با حفظ تعهدات به عنوان یک معمار).
خوب منم چنتا نکته رو میگم
دانشجو
استاد
منابع
محیط اموزشی
به هر کدوم از این مواردچه ایراداتی وارده؟
این مشکلات به هم زنجیر شدن
ایراداتی که به دانشجو وارده برمیگرده به اساتید و محیط اموزشی
ایراداتی که به اساتید وارده برمیگرده به دانشجو و منابع
ایراداتی هم که به منابع وارده برمیگرده به اساتید مولف کتاب
در مورد محیط اموزشی هم همینو بگم که شما بهتره دوتا دانشجو رو با هم مقایسه کنید
یکی داره تو اتاقی با سقف سه متری ولامپای هالوژن بدرنگ و پنجره هایی میله ای مثل زندان درس میخونه کف اتاق موزاییک قدیمی هست و هزر نقص دیگه
اونیکی داره تو یه اتلیه با سقف 4 متری و سقف کاذب با بازشو های سر تاسری, دیوار هایی که با کارهای دانشجویی پر شده کف و دیوار ها از مواد ناب پوشیده شدن
واقعا انتظار دارین این دو انشجو مثل هم باشن
مشکلات ما هم جانبه هستن و باید به طور همزمان رفع بشن
صحبت های دوست عزیز et_rt ، کاملا صحیحه مگر در مواردی جزیی .
من با شرایط آتلیه یا سقف و کف و ... اصلا موافق نیستم ، چرا که به وضوح مشاهده کردم که کسانی که در بهترین شرایط ممکن در حال تحصیل بودن ، در مقایسه با کسانی که کلاس طرحشون توی کانکس برگزار شده و با حداقل امکانات ، ای بسا وضعیت اسفناک تر و بغرنج تری داشتن .
به گذشتگان رجوع کنیم و ببینم که اساتید بزرگ ما ، در چه شرایطی درس خوندن .
برای مثال اساتید بسیار بزرگوار ما که تعریف کردند و میکنند که در چه شرایط سختی در حال تحصیل بودند و با وجود کار و مشغلات ، در تحصیل معماری بهترین بودن (در بدترین شرایط ممکن).
معماری ، هنر اندیشیدن و درست اندیشیدن هستش(البته این دیدگاه منه ، و هیچ سندیت تاریخی و علمی ای ممکنه نداشته باشه). هر کس که درست تر بتونه فکر کنه و ذهن تحلیل گر تری داشته باشه، دارای ذوق هنری والاتر ، و افق دید وسیعتری در معماری میشه .(به خاطر طولانی بودن بحث ، از ادامه دادن صرفنظر میکنم و حس میکنم همین چند خط ، برای بیان نظراتم ، کافی باشه).
عجب تاپیک عالی هستش!احسنت
والا من که تازه وارد بحث آموزش شدم و به طور اتفاقی ترم پیش هم بیان داشتم هم تمرین 1 ...خیلی ساده چیزی رو فهمیدم.
بچههایی که تمرین داشتن تو بیان اصلا چیزی یاد نگرفته بودن...حتی مطلب ساده ای مثله تحلیل!
یه کتابم نخونده بودن!
سادس نه؟!
بعد من هنوز دانشجوام خودم...استاد به ما میگفت تحلیل ما کله هفته تو مونوگرافی دانشگاه سال بالایی ها کتابا می گشتیم بار ها می کشیدیم تا روز اسکیس بتونیم خوب اجرا کنیم...الان چی؟!اگر استاد یه شیت بخواد یه 30 40 تایی درست می کنید؟!
من نظر خودمو دارم.
ما دچار یه بحرانیم!
یه رکورد داریم!تعداد مدرسه معماری!تعداد آدمهایی که می خوان معمار شن!چه خبره؟!این واقعا یه رکورده که ما چند مدرسه معماری داریم...
هر وقت تیراژ بره بالا کیفیت میاد پایین.
خوب.ما فرض می کنیم که اصلا به این تعداد معمار نیاز داریم.
دانشجو با هزار ذوق و شوق اومده داخل.اگر همون اول منحرف نشه...!!!که اکثرا جو زده می شن و از درس دور...فرض استادش اینه که عینه خودش جلوشه!یعنی اگر من بگم سر کلاس جلسه دیگه تحلیل پلان دارید اینا باید برن حداقل 5 ساعت تو هفته بخونن و 5 ساعت بکشن..اما اونا می رن هفته دیگه میان چشمشون به دسته استاده!استاد سرد میشه.
حالا فرض کنیم دانشجو ها بهترین هان(که اینجور نیست همیشه بچه های ضعیف کنکور میان معماری خوب ها میرن برق و مکانیک و بیو مکانیک و عمران و اینا...)
استاد کیه؟!
اگر دانشگاه خوب قبول شده باشن که بسیار ظزفیت کمه یه آدم حسابیه.اما این آدم توانش پرورش 10 نفر در ساله نه با وجود سهمیه و هزار جور چیزه دیگه 100 نفر در سال!
اگر دانشگاه بد قبول شده باشن می خورن به پسته یکی مثله من دیگه!دانشگاه برام مهم نی!تو فکر پولم و یه اسم استاد دانشگاهی بد نیست برای راحت تر پروژه دولتی گیر آوردن...حالا اگر تعهد اخلاقی داشته باشم...سر کلاس از پریز برق و ویدیو پروژکتور مشکل دارم تا معماری فضا!
بابا اصلا دانشگاه تهران!رفتید سر کلاسا!همه شیشه ها سیاه عینه زندان....تا همین پارسال گرمایشه کلاس به اون بزرگی با یه رادیاتور بود ته کلاس الام این چیز زشتا رو به سقف زدن...
از شرایط گله نمی کنم!اینا حقیقته.
حالا خوده من بسته به این که کجا درس خوندم سلیقم توانم فرق داره!
بچهها هم فرق دارن...من تخصص ام نرم افزاره..اما کلاس کاربرد نرم افزار برام عذابه.!یکی کدش فوله یکی ویندوز بلد نی!!!یکی ناتبوک داره یکی ماشین حسابم نداره!
حالا استاد خوب دانشگاه و فضا خوب بچه ها هم خوب(فرضه محال که محال نی)
محتوای درسا چطوره؟!معارف خونتون بالا هست یا بگم زیادش کنن؟؟؟چند بار می رید سفر کروکی می کنید!؟چند شب زندگی تو صحرا رو حس میکنید؟توگرمای تیر میرید زیر بادگیر؟چقد می شناسید ایران عزیز رو؟چقدر فرهنگو می شناسیم؟
مهمتر از اون!چند واحد ساختمون رو یاد میگیرید!اجرا رو اصولی...به یه گلکار شهرستانی بگید یه سقف گنبدی بچین 3 سوت میچینه...چند تا دکتر الان بهشون آجر بدی سقف می زنن...؟چقدر زلزله می شناسیم؟چقدر سازه می شناشیم؟تاسیسیات؟چقدر به ابعاد پایداری بنا توجه داریم؟کجا؟!کدوم درس؟!معماری معاصر ایران رو کجا م یخونیم؟کی تحقیق می کنیم اصلا بلدیم؟ این ضعف نیست که تو کله 144 ترم ما فقط یه 3 واحدی یاد میگیریم فاز 2 کینم؟این ایراد نیست که طرحامون فضاییه و اصلا بلد نیستیم نما و مقطع بزنیم؟مگه یه معمار چند تا فرهنگشرا تو کل عمرش طراحی می کنه!به خدا مسخرس...!ماها مسکونی بلد نیستیم بیمارستان 300 تخت خوابی بلیدیم!
کدوم دکتر چشمی رفتید گفتید تاندوم پام پاره شده عملتون کرده!؟تخصص کو؟!کجای سیلابس ما رو متخصص کرد؟!
مبانی نظری ما کجاس؟
چی شد معمار صفوی تونست میدون به اون عظمت بزنه ظرف مدتی کوتاه و ما با این همه ابزار هنوز که هنوزه داریم یه مصلی ماست مال می کنیم اونم وسط پایتخت؟مبانی نظری ما ها ضعیف شده یا حاج محمد رضا اصفهانی جی پی الس داشته و گوگل ارث و تری دی مکس؟
بلدید یه حوض رو اجرا کنیم؟!نظارت کنیم؟!ببینیم حوض مدرسه سپه سالار همه جاس یکسانه چه جوری ساخته شده؟بلدیم عینه معمار سنتی با گونیا و طناب کار کنیم؟
ماهم میریم سر کار با وضو میریم؟حواسمون هست چیزی که طراحی می کنیم زندگی یک یا چند خانواده رو داره نقش میده؟!
همه چیز آرایش نیست!نمی شه همه چیو بزک کرد!ماکت پلکسی نیست!ارائه تری دی که من پول بگیرم برات بزنم نیست!ما عادت کردیم به بزک!تو اسکیس تو کار بیرون تو پروژه ها...کو حرف حساب؟!
من حرف زیاد دارم.
زبان کسی اگر ضعیف باشه به درد این کار نمی خوره...خدایی چقد ما کتاب زبان اصلی می خونیم؟به نظرتون وقتی دانشکده هنرهای زیبا راه افتاد چقد کتاب فارسی داشتن؟!اونا چیا ساختن ماها چیا؟!
وضع معماری هم مثله من خرایه.حرف زیاده
اما خدایی!یکی بیاد بگه معماری چیه؟!هویت ما چیه؟!این مسکنی که ما طراحی می کنیم برای کیه!؟چه جوری میشه مثلا یه مسکن مهر ساخت...هر قومیتی بیاد کنار هم زندگی کنه توش بدون هیچ تداخلی...اصلا میشه؟!
ما یه مثل داریم تیشه زده به ریشمون...
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو!
لطفا رسوا شویذ!ما رسوا شویم بهتر از اینه که شهرهامون رسوا شن...!الا این تهران ام القری است دیگه!؟اتوپیای مسلمانانه جهان؟!
آنکس که نداند و ندادن که ندادند..در جهل مرکب تا ابد الدهر بماند.
از استاد ارجمند ، برای حضور در بحث صمیمانه تشکر میکنم ( و البته از سایر دوستان نیز به طریق اولا).
من بارها و بارها این نوشته ها رو خوندم و هر بار که میخوندم ، به نقاط ضعف خودم بیشتر پی میبردم و میفهمیدم که در کجای کار کم کاری کردم ، و برای چه قسمتی کمتر وقت گذاشتم .
پیشنهادم اینه که سایر دوستان نیز ، چند بار این موضوعات مطرح شده رو مطالعه کنند و در همان حین ، به خودشون فکر کنن .
ضمنا جای بسی یاداوری است ، که همیشه به این سخن گرانقدر معتقد بودم که :
در سخن نگر ، نه در گوینده . فکر کنم که تونسته باشم منظور اصلیم رو بیان کنم .
نکات خاصی را در نوشته های بالا در مورد
مشکلات دانشجویان، گلچین میکنم و تیتر وار مینویسم که جای بحث بیشتری داره :
1- ضعف در پایه ی علمی دانشجویان.
2- مطالعه بسیار کم و ناچیز دانشجویان
3- تلاش و انگیزه ی بیشتر دانشجویان در چند سال گذشته(شاید منظور همین دهه های اخیر باشه).
4- بی رغبتی برخی از دانشجویان برای یادگیری و کنکاش و کار بیشتر
5- انحراف بعضی از دانشجویان در اولین ترمهای اموزش معماری
6- استاد محوری دانشجویان
7- ورودی های معماری ، در برخی موارد ، از افرادی هستن که رتبه ی کمی در کنکور داشتن.
8- عدم مسافرتهای معمارگونه ی دانشجویان معماری
9- عدم اطلاع به مباحث اجرایی و فنی ساختمان
10- فاصله ی بین علم و عمل
11- ضعف در پژوهش و تحقیق
12- درک و بیان ضعیف
13- مشکلات عمیق مبانی نطری
14- نقصان و کمبود در حوزه ی معنویات (که البته فقط ریشه در معماری ما داره ).
15- فعالیت و تفکر و طراحی ، به شیوه ی " تحویل پروژه ای".
16- بی سوادی یا کم سوادی در حوزه ی زبان انگلیسی
17- و موارد دیگه ای که شاید از چشم من پنهان مانده باشه .
پیشنهادم اینه که برای هر شماره ، یک
چرا بزاریم و به دنبال دلیل باشیم . و ضمنا دلیلش رو توی وجود خودمون پیدا کنیم .(لطفا).
امیدوارم در آینده ، هم ایشان و هم سایر دوستان این موارد رو به بحث بزارن .
سپاس...