نگاه کن به چشم های مننـاله را هرچند میخـواهم که پنهـانی کنم.........سینه میگوید که من تنگ آمدم، فریاد کن
باور کن عشق مرا
تکرار کن دوستت دارم را
بگیر دستهای سرد مرا
پناه بده با آغوش گرمت مرا
فکر کن به رویاهای من
تو نیز در آن پیدایی
نگاه کن به چشم های مننـاله را هرچند میخـواهم که پنهـانی کنم.........سینه میگوید که من تنگ آمدم، فریاد کن
یارب این کعبه مقصودتماشاگه کیستنگاه کن به چشم های من
باور کن عشق مرا
تکرار کن دوستت دارم را
بگیر دستهای سرد مرا
پناه بده با آغوش گرمت مرا
فکر کن به رویاهای من
تو نیز در آن پیدایی
نگاه کن به چشم های من
باور کن عشق مرا
تکرار کن دوستت دارم را
بگیر دستهای سرد مرا
پناه بده با آغوش گرمت مرا
فکر کن به رویاهای من
تو نیز در آن پیدایی
محترم داردلم کاین مگس قندپرستيك عمر مي شد آري در ذره اي بگنجم........از بس كه خويشتن را در خود فشرده بودم
یارب این کعبه مقصودتماشاگه کیست
که مغیلان طریقش گل ونسرین من است
محترم داردلم کاین مگس قندپرست
تاهوا خواه توشدفرهمایی دارد
هروقت یادم می کنی نگاهم کندوش رفتم به در میخانه خواب آلوده
خرقه تر دامن سجاده شراب آلوده
هروقت یادم می کنی نگاهم کن
نه هروقت نگاهم می کنی یادم کنی
هروقت یادم می کنی نگاهم کن
نه هروقت نگاهم می کنی یادم کنی
یک شبی پروانگان جمع آمدند
در مضیفی طالب شمع آمدند
دلازنورهدایت گراگهی یابی
يار ما چون گيرد آغاز سماع...........قدسيان بر عرش دست افشان کنند
دلازنورهدایت گراگهی یابی
چوشمع خنده زنان ترک سر توانی کرد
تاتونگاه می کنی کارمن اه کشیدن استدر تُنگ، دیگر شور دریا غوطهور نیست........آن ماهی دلتنگ، خوشبختانه مرده است
تاتونگاه می کنی کارمن اه کشیدن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
من ازگذشته ازغرور باتوحرف می زنمتنی آلوده درد ولبریز غم دارم.......زاسباب پریشانی تورا ای عشق کم دارم
من ازگذشته ازغرور باتوحرف می زنم
زخاطرات دوردور باتو حرف می زنم
یابخت من طریق مروت فروگذاشتمی خواه و گل افشان کن ، از دهر چه می جویی..........این گفت سحر گه ، گل بلبل تو چه می گوی
یابخت من طریق مروت فروگذاشت
یااو به شاهراه طریقت گذرنکرد
دلبربرفت ودلشدگان را خبرنکردديدي که خون ناحق پروانه شمع را.............چندان امان نداد که شب را سحر کند؟
2درسنگ خاره قطره باران اثر نکرددلا دیدی که خورشید از شب سرد
چو آتش سر ز خاکستر بر آورد
داری میری نمیخوام وقت تو بگیرمدرکف غصه دوران دل حافظ خون شد
ازفراق رخت ای خواجه قوام الدین داد
درکف غصه دوران دل حافظ خون شد
ازفراق رخت ای خواجه قوام الدین داد
داری میری نمیخوام وقت تو بگیرم
این حرف آخر من :
دوستت دارم
دارم میمیرم
تنهای خیلی درده اگه نیای تو خوابم
سلامداني كه چرا سر نهان با تو نگويم
طوطي صفتي طاقت اسرار نداري
چه قدر زیباست که من وتوداری میری نمیخوام وقت تو بگیرم
این حرف آخر من :
دوستت دارم
دارم میمیرم
تنهای خیلی درده اگه نیای تو خوابم
نشدازتوبپرسممن مست غم عشقم با خنده خمارم کن
صیاد اگر هستی با بوسه شکارم کن
میای پیشم فرداچه قدر زیباست که من وتو
روی تخت خوابهای غیرمشترکمان
خواب مشترک می بینیم
دلم می خواست یک بار دیگر اورا می دیدممیای پیشم فردا
مثال عشقمون مثل آدم و حوا
عشق پر زده تو ور خدا برگرد
دیدی قیامت همه جوره باهات سر کرد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |