مشاعرۀ سنّتی

tracer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می خواهم که چشم تورازی بگویدمرازی که هیچگاه زبانت نگفته بود

اینجا تاپیک مشاعره است عزیزجان!
شعری باز گو کن ! نه این که متن بی فعل بنگاری!
بماند که بعضی ها شعر را با املای بی فعل اشتباه می گیرند!
ای غریب شعر پارسی!
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینجا تاپیک مشاعره است عزیزجان!
شعری باز گو کن ! نه این که متن بی فعل بنگاری!
بماند که بعضی ها شعر را با املای بی فعل اشتباه می گیرند!
ای غریب شعر پارسی!
می خواهم که چشم تورازی بگویدم
رازی که هیچگاه زبانت نگفته بود
رازی که در خیال کسی جای پا نداشت
رازی که چون صدای خداناشنفته بود..........................
مفتون امینی
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از دلبستگی های تو با آیینه دانستم........که بر دیدار طاقت سوز خود عاشق تر از مایی
ممنون.شبتون بخیر
شب به خیر
یه زمونی دستای توپل رسیدن رومی ساخت
ذره ذره دلم معنی عشقومی شناخت
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب به خیر
یه زمونی دستای توپل رسیدن رومی ساخت
ذره ذره دلم معنی عشقومی شناخت
تا به کی درخواب سنگین روزگارم بگذرد

زندگی در سنگ خارا چون شرارم بگذرد


چند اوقات گرامی همچو طفل نوسواد

در ورق گردانی لیل و نهارم بگذرد؟

 

tracer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا به کی درخواب سنگین روزگارم بگذرد

زندگی در سنگ خارا چون شرارم بگذرد


چند اوقات گرامی همچو طفل نوسواد

در ورق گردانی لیل و نهارم بگذرد؟

دیوانه ی رویت منم//آشفته ی مویت منم
سرگشته ی کویت منم//دارم هوای عاشقی
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور....کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور....کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور



رفته بودی و رفته بود از دست عشق امید زندگانی من
رفته بود و مانده بود به جا شمع افسرده جوانی من
شعله سینه سوز تنهایی باز چنگال جان خراش گشود
دل من در لهیب این اتش تا نفس داشت دست و پا زده بود
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
دور گردون گر دو روزی برمراد ما نرفت....دایما یکسان نباشدحال دوران غم مخور
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دور گردون گر دو روزی برمراد ما نرفت....دایما یکسان نباشدحال دوران غم مخور

روح من تازیانه ها می خورد به گناهی که عشق می ورزید
او سفر کرد و کس نمی داند من در این خاکدان چرا ماندم
آتشی بعد کاروان ماند من همان آتشم که جا ماندم
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز

روح من تازیانه ها می خورد به گناهی که عشق می ورزید
او سفر کرد و کس نمی داند من در این خاکدان چرا ماندم
آتشی بعد کاروان ماند من همان آتشم که جا ماندم
مرد راهش باش تا شاهت کنــم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مرد راهش باش تا شاهت کنــم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم


من كه امروز، در باغ گيتي

چون درختي همه برگ و بارم

رنج‌هاي گران پدر را

با كدامين زبان پاس دارم

سر به پاي پدر مي‌گذارم

جان به راه پدر مي‌سپارم

ياد جان سوختن‌هاي مادر

لحظه‌اي از وجودم جدا نيست

پيش پايش چه ريزم؟ كه جان را

قدر يك موي مادر بها نيست

او خدا نيست، اما وفايش

كمتر از لطف و مهر خدا نيست ...
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز

من كه امروز، در باغ گيتي

چون درختي همه برگ و بارم

رنج‌هاي گران پدر را

با كدامين زبان پاس دارم

سر به پاي پدر مي‌گذارم

جان به راه پدر مي‌سپارم

ياد جان سوختن‌هاي مادر

لحظه‌اي از وجودم جدا نيست

پيش پايش چه ريزم؟ كه جان را

قدر يك موي مادر بها نيست

او خدا نيست، اما وفايش

كمتر از لطف و مهر خدا نيست ...

تو را توش هنر میباید اندوخت حدیث زندگانی میباید آموخت
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا