می خواهم که چشم تورازی بگویدمرازی که هیچگاه زبانت نگفته بودیار شدم یار شدم با غم تو یار شدم//تا که رسیدم بر تو از همه بیزار شدم
می خواهم که چشم تورازی بگویدمرازی که هیچگاه زبانت نگفته بودیار شدم یار شدم با غم تو یار شدم//تا که رسیدم بر تو از همه بیزار شدم
می خواهم که چشم تورازی بگویدمرازی که هیچگاه زبانت نگفته بود
مستان خرابات ز خود بی خبرند........جمعند و ز بوی گل پراکنده ترندیار شدم یار شدم با غم تو یار شدم//تا که رسیدم بر تو از همه بیزار شدم
می خواهم که چشم تورازی بگویدماینجا تاپیک مشاعره است عزیزجان!
شعری باز گو کن ! نه این که متن بی فعل بنگاری!
بماند که بعضی ها شعر را با املای بی فعل اشتباه می گیرند!
ای غریب شعر پارسی!
مستان خرابات ز خود بی خبرند........جمعند و ز بوی گل پراکنده ترند
ور نماند از لاله ی احمر نشان در طرف باغ......باده خور تا گونه ات چون لاله گردد احمریدر شکرستان جان غرقه شدم ای شکر//زین شکرستان اگر هیچ چشیدی بگو
واسه دیدنت هنوزم چشم من پرازتمناستدر شکرستان جان غرقه شدم ای شکر//زین شکرستان اگر هیچ چشیدی بگو
ور نماند از لاله ی احمر نشان در طرف باغ......باده خور تا گونه ات چون لاله گردد احمری
موی سپید را فلکم رایگان نداد......این رشته را به نقد جوانی خریده امیک دمی خوش چو گلستان کندم//یک دمی همچو زمستان کندم
موی سپید را فلکم رایگان نداد......این رشته را به نقد جوانی خریده ام
وگر دل را به صد خاری رهانم از گرفتاری.......دلازاری دگر جوید دل زاری که من دارممی به قدح ریختی فتنه برانگیختی//کوی خرابات را تو چه کلیدی بگو
وگر دل را به صد خاری رهانم از گرفتاری.......دلازاری دگر جوید دل زاری که من دارم
دل رنجور من از سینه هر دم می رود سویی.......ز بستر می گریزد طفل بیماری که من دارممیرسد یوسف مصری همه اقرار دهید//میخرامد چو دو صد تنگ شکر بار دهید
دل رنجور من از سینه هر دم می رود سویی.......ز بستر می گریزد طفل بیماری که من دارم
دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من......الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب منمریخ بگذارد نری دفتر بسوزد مشتری//مه را نماند، مِهتری، شادّیِ او بر غم زند
دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من......الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من
دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست.....جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالا تر استنی قوس ماند نی قزح نی باده ماند نی قدح//نی عیش ماند نی فرح نی زخم بر مرهم زند
دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست.....جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالا تر است
می روم ازرفتن من شادباشتا که فتادم چو صدا ناگه در چنگ غمت//از هوس زخمه تو کم ز یکی تار شدم
من از دلبستگی های تو با آیینه دانستم........که بر دیدار طاقت سوز خود عاشق تر از ماییتا که فتادم چو صدا ناگه در چنگ غمت//از هوس زخمه تو کم ز یکی تار شدم
شب به خیرمن از دلبستگی های تو با آیینه دانستم........که بر دیدار طاقت سوز خود عاشق تر از مایی
ممنون.شبتون بخیر
تا به کی درخواب سنگین روزگارم بگذردشب به خیر
یه زمونی دستای توپل رسیدن رومی ساخت
ذره ذره دلم معنی عشقومی شناخت
تا به کی درخواب سنگین روزگارم بگذرد
زندگی در سنگ خارا چون شرارم بگذرد
چند اوقات گرامی همچو طفل نوسواد
در ورق گردانی لیل و نهارم بگذرد؟
یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور....کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
دور گردون گر دو روزی برمراد ما نرفت....دایما یکسان نباشدحال دوران غم مخور
مرد راهش باش تا شاهت کنــم
روح من تازیانه ها می خورد به گناهی که عشق می ورزید
او سفر کرد و کس نمی داند من در این خاکدان چرا ماندم
آتشی بعد کاروان ماند من همان آتشم که جا ماندم
مرد راهش باش تا شاهت کنــم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم
من كه امروز، در باغ گيتي
چون درختي همه برگ و بارم
رنجهاي گران پدر را
با كدامين زبان پاس دارم
سر به پاي پدر ميگذارم
جان به راه پدر ميسپارم
ياد جان سوختنهاي مادر
لحظهاي از وجودم جدا نيست
پيش پايش چه ريزم؟ كه جان را
قدر يك موي مادر بها نيست
او خدا نيست، اما وفايش
كمتر از لطف و مهر خدا نيست ...
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |