sssepideh
عضو جدید
معماری چرا؟مگه بهار اونجاست؟معلوم نیست باز کجا رفته فکر کنم رفته سمت تالار معماری
معماری چرا؟مگه بهار اونجاست؟معلوم نیست باز کجا رفته فکر کنم رفته سمت تالار معماری
شبت خوش عزیزم.ویدا جون منم رفتم.شب خوش.دوستان با اجازه من صبح زود باید برم سرکارو باید رفع زحمت کنم .خواهشا اگه بی ادبی شده به بزرگی خودتون ببخشید
شب برهمگی خوش
سلام مریم جون.....آرهسلام
چه خبر بوده اینجا؟
حمید رفت؟
سلام عزیزمسلام مریم جون.....آره
خوندی همه پستاشو؟
خدا کنه همینجوری که میگی باشه.سلام عزیزم
آره خوندم
ناراحت شدم
ولی فک کنم خودش بهتر میدونه چیکار میکنه
شاید واقعا این بهترین و آرامش بخش ترین کار ممکن بوده
ما جاش نیستیم ببینیم چی میکشه
خدا کنه اونجا میره آروم بشه
ایشالا خدا خودش کمکش میکنه
همه یه جورایی مشکل داره
ایشالا مشکل همه حل بشه
اصرار بچه ها بی تاثیر بودخدا کنه همینجوری که میگی باشه.
سلام لیلا جونسلام دوستای گل خودم خوبید؟
کی رفته؟ کجا رفته؟ واسه چی رفته؟
سلام مریمی خوبی؟سلام لیلا جون
حمید رفته(گلادیاتور)
خدافظی کرد
منم دقیق نمیدونم جریانشوسلام مریمی خوبی؟
کجا رفته؟ یه خورده بیشتر توضیح بده. اینکه گفتی بچه ها اصرار کردن و فشار زیادی روش بوده
چی بگم والا...
مریمی چرا من هر سری میام تو این تایپیک یه نفر یه مشکلی داره؟
انشالله که مشکلش حل شه.
دیگه چه خبر؟ خودت چطوری؟چی بگم والا...
ایشالا
خوبم شکردیگه چه خبر؟ خودت چطوری؟
آخ گفتی! امان از این خونه تکونی، باز وضع تو بهتره منو بگو که سه تا قابلمه ناقابل در اندازه های مختلف رو سرم فرود اومدن!!!!!!!!!خوبم شکر
خبر اینکه دستام پینه بسته دختر
ناخنایی که با هزار امید و آرزو بلندشون کرده بودم شکسته
همشم زیر سر این خونه تکونیه
راست میگی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟آخ گفتی! امان از این خونه تکونی، باز وضع تو بهتره منو بگو که سه تا قابلمه ناقابل در اندازه های مختلف رو سرم فرود اومدن!!!!!!!!!
خدا رحم کرد وگرنه منم به جمع متوفی ها پیوسته بودم.
آره باور کن، هروقت یادم میفته سرم درد میکنه. خونه تکونی هم خیلی بدمزه است.راست میگی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
زبونتو گاز بگیر دختر جون
باید کلاه ایمنی میزاشتی سرت
من کار نمیکنم در حالت عادی
ولی وقتی رفتم تو کارش، دیگه ول نمیکنم..
سال جدید مزش به همین چیزاست.ولی فرقی نداره به نظر من..
آخی نازی نازیآره باور کن، هروقت یادم میفته سرم درد میکنه. خونه تکونی هم خیلی بدمزه است.
باشه چشمآخی نازی نازی
لیلا جونی من برم لالا
شبت بخیر گلم
مراقب سر و کلت باش
بابای
خيلي سريع بود اومدنو موندنو رفتنت و هنوز من در شك به سر ميبرم
vahid.gerrard/ LE!L@/ malina/ zendegi???/ student.sh86/ arnak/ seabride/ manochehri_s/ /bera/ hamed_majhool/ JASMIN.S/ sssepideh/ carolyn/ vida90/ goodgirl052/ panjareh_hossein/ arch_archi/ 891103046/ fereshte esfand/ mahta.r/ taranom.s/ mina12345 /ستاره67/ شهرام59/ میهن دار/ *سهیلا*
سلام به همه دوستای گلم و ببخشید اگه اسم کسی رو فراموش کردم
خواستم اینو توی یه تاپیک جدید بزنم اما دلم نیومد ناراحتتون کنم.
بچه ها این چند وقتی که میومدم باشگاه. غم بزرگی توی دلم سنگینی میکرد. نیومدم «ننه من غریبم» بازی در بیارم. میدونم همتون غمهای بزرگی دارید. اما میومدم اینجا که خیلی چیزا رو از یاد ببرم. خدائی هم خیلی آروم میشدم و شبها راحت تر میخوابیدم. همتون بدون اینکه خودتون بدونید کمکم میکردید.
امروز تصمیم گرفتم برای همیشه از اینجا برم. میخوام یه چند وقتی رو با خودم خلوت کنم. شاید فراموشی نصیبم شد. این تصمیمم یهویی نیست چند روزیه درگیرشم. میخوام یه چند وقتی تنها باشم. به خدا دلم واسه تک تکتون تنگ میشه.
قدر همدیگرو بدونید. بچه های م.شیمی اینجا هم سطح فرهنگ، هم از نظر علمی و هم مرام و معرفت درجه یکند. میدونم گفتن «هرگز» کار درستی نیست. ولی امیدوارم اگه روزی برگشتم. اون روز همتون به آرزوهاتون رسیده باشین و غمی توی دلتون نباشه. ما که به بزرگترین آرزومون نرسیدیم. میدونم خیلیاتون تا حدودی از مشکلم خبر دارین. اما چاره ای نیست. بعضی وقتها باید رفت... امیدوارم اونم خوشبخت بشه. اما مطمئنم خودش هم میدونه هیشکی اندازه من دوستش نخواهد داشت. حلالم کنید اگه بعضی وقتها ناراحتتون کردم. این هم قسمتی از زندگیه دیگه چه میشه کرد؟ نمیگم فراموشتون نمیکنم اما مطمئنم تا مدتها توی ذهنم خواهید موند. آواتار تک تکتون توی ذهنم حک شده.
ازتون یه خواهش دیگه دارم واسم پیام نذارید چون وقتی نیستم نمیتونم ج بدم و شرمندتون میشم
استعفام هم از شرکت «دود پردازان آینده» نوشتم گذاشتم روی میز هیئت مدیره.خداحافظ دوستان گلادیاتورصفت!
گلادیاتور سرزمینی بودم بیانتها...
اسـیـرت شـدم!
حالا با افتخار؛ پیاده نظامی هستم بیتاب در میان لشگر انبوهت
و گلادیاتورها همیشه بیتاب پایان دنیایند...
آنها معـتـقدند محشور خواهند شد با کسی که گلادیاتوروار قلبشان را زیر و رو کرد.
چرا من زودتر نفهمیدم دردشو..بچه ها تو ادره نشستم دارم گریه میکنم..نمیتونم جلوی اشکامو بگیرم..کاش میدونستم دردش چیه؟من درکش میکنم...
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
فهرست طرح های توجیهی و مطالعات امکان سنجی موجود در باشگاه مهندسان ایران | مهندسی شیمی | 7 | ||
تکمیل ویکی باشگاه مهندسان ایران | مهندسی شیمی | مهندسی شیمی | 1 |