تیزهوشی یک مادر شوهر زرنگ!

ahmadlinux

عضو جدید

خانم حمیدی برای دیدن پسرش مسعود ، به محل تحصیل او یعنی لندن آمده بود‎. او در آنجا متوجه شد که پسرش با یک هم اتاقی دختر بنام Vikki ‎ زندگی میکند. کاری از دست خانم حمیدی بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی مسعود هم خیلی خوشگل بود.
او به رابطه میان آن دو ظنین شده بود و این موضوع باعث کنجکاوی بیشتر او می شد. مسعود که فکر مادرش را خوانده بود گفت : ” من میدانم که شما چه فکری می کنید ، اما من به شما اطمینان می دهم که من و Vikki فقط هم اتاقی هستیم‎ . ”
حدود یک هفته بعد‎ ، Vikki پیش مسعود آمد و گفت : ” از وقتی که مادرت از اینجا رفته ، قندان نقره ای من گم شده ، تو فکر نمی کنی که او قندان را برداشته باشد ؟‎ ” “خب، من شک دارم ، اما برای اطمینان به او ایمیل خواهم زد‎.”
او در ایمیل خود نوشت‎ : مادر عزیزم، من نمی گم که شما قندان را از خانه من برداشتید، و در ضمن نمی گم که شما آن را برنداشتید . اما در هر صورت واقعیت این است که قندان از وقتی که شما به تهران برگشتید گم شده‎ . ” با عشق، مسعود
روز بعد ، مسعود یک ایمیل به این مضمون از مادرش دریافت نمود‎ : پسر عزیزم، من نمی گم تو با Vikki رابطه داری ! ، و در ضمن نمی گم که تو باهاش رابطه نداری . اما در هر صورت واقعیت این است که اگر او در تختخواب خودش می خوابید ، حتما تا الان قندان را پیدا کرده بود‎.
با عشق ، مامان
 

niaz**

عضو جدید
کاربر ممتاز
کارش درست بوده

 

b_xxxxxxeman

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بابا خوش بين باشيد....حتما رو زمين ميخابيده...اخه بعضيا رو تخت نميتونن بخابن:D
 

mahsa.92

عضو جدید
به به عجب مادر شوهریییییییییییییییییی..........................................خیلی جالب بود مرسی............................
 

sarake

عضو جدید
خب ایرانی بوده دیگه.ومهمتر اینکه خانم هم که بوده.
 

arch boy

کاربر بیش فعال
خاک تو سره وکیی که اون رفته رو تخت مسعود خوابیده
 

NeM!Donam

عضو جدید
آقا یه سوال مبهم رو تخت خودش نمیرفته کجا می خوابیده ؟
اگه پیشه پسره بوده چه غلطی میکرده؟
استغفرالله
خدایا توبه :D
 
بالا