مشاعرۀ سنّتی

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به مزگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم.....بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا

ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا

چو کحل بینش ما خاک آستان شماست
کجا رویم بفرما از این جناب کجا
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من آن موجم که آرامش ندارم
به آسانی سرسازش ندارم
مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است
کجا همی‌روی ای دل بدین شتاب کجا

بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال
خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا

قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست
قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا


 

yalda.2008

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای به دادمن رسیده
توروزای خودشکستن
ای چراغ مهربونی
توشبای وحشت من
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای به دادمن رسیده
توروزای خودشکستن
ای چراغ مهربونی
توشبای وحشت من

نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را

حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند

جوانان سعادتمند پند پیر دانا را


حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو

که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را


غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ

که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را


آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا ؟
 

yalda.2008

عضو جدید
کاربر ممتاز
دنیا کوچیک ترازاونه
که ماتصورمیکنیم
فقط بایک عکس بزرگ
چشمامونوپرمی کنیم
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دنیا کوچیک ترازاونه
که ماتصورمیکنیم
فقط بایک عکس بزرگ
چشمامونوپرمی کنیم


محکومِ بی ایمانی ات کردند و رفتند

هرشب تورا دعوت به بزم تازه کردند

در بزمشان قربانی ات کردند و رفتند

زخمی که رستم از شَغاد قصه اش خورد

مبنای این ویرانی ات کردند و رفتند
 

yalda.2008

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوباره می سازمت وطن
اگرچه باخشت جان خویش
ستون به سقف تومی زنم
اگرچه بااستخوان خویش
دوباره می بویم ازتوگل
به میل نسل جوان تو
دوباره می شویم ازو خون
به سیل اشک روان خویش
 

naghmeh raha

عضو جدید
کاربر ممتاز
شهری است در کناره ی آن شط پر خروش
با نخل های درهم و شب های پر ز نور
شهری است در کناره ی آن شط و قلب من
آنجا اسیر پنجه ی یک مرد پر غرور
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
شهری است در کناره ی آن شط پر خروش
با نخل های درهم و شب های پر ز نور
شهری است در کناره ی آن شط و قلب من
آنجا اسیر پنجه ی یک مرد پر غرور
روان گوشه گيران را جبينش طرفه گلزاريست..........كه بر طرف سمنزارش همى گردد چمان ابرو
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مزرع سبز فلك ديدم و داس مه نو.............يادم از كشته ی خويش آمد و هنگام درو

و غـروب با اون غـرورش نتونسـت دووم بـیـــاره

پاکشـیـداز آسـمـون و جاشـو داد به یـک سـتاره

اون جــوون داغ دیـده با دلـی شـکـسـته از غـم

بوسـه زد رو خـاک یار و دور شد آهسـته و کم کم
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ساقی غم فردای حریفان چه خوری ..........پیش آر پیاله را که شب می گذرد

دیدنـت حـتی یه لـحــظه راه حـل مشکـلـم بود

تو که ریـشه کردی بـا من، توی خـاک بی قراری

تو که گفتی با جـدایی هـیـچ مـیونه ای نداری

پس چـرا تنهام گذاشـتی توی این فـصل ســیاهی
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا