siyavash51
عضو جدید
سلام مدلر عزیزم ...جای دوستان قدیم خالی
به نظر میاد که کاملا همه چیز از دست رفته
یکی از دلایل بازگشتم این پست دردآلود تو بود ! ... سپاسگزارم و در خدمت تان هستم
سلام مدلر عزیزم ...جای دوستان قدیم خالی
به نظر میاد که کاملا همه چیز از دست رفته
جای دوستان قدیم خالی
به نظر میاد که کاملا همه چیز از دست رفته
میرسی در میان همرزمان .... قلبها شکفته با امیدکجایی مرد حسابی !
میرسی مثل حس برگشتن .... از تب زرد رنگ یک تبعید
میرسی شعر ها سیاه ترن ..... شعر ها تنیده در تردید !
از این باد و دم و مستی نمانده نای چرخیدنبخوان از چهره ی زردم ، غزل های پریشانی
تو که اندوه عاشق را ، بدون واژه می خوانی
نگاهت آن طرف تر بود و دستت ضربدر میزد
به روی مشق عمرمن ، که ننوشتم به آسانی
منم آن چتر غمگینت ، که یادش هم نمی افتی
سراغ من نمی آیی ، مگر در روز بارانی
به منویّات شخصیّت، رسیدی از طریق من
و من آرام خندیدم ، زدم خود را به نادانی
جهان موی کف دست من درویش میخواهد
همان مهر حلال و جان آزادی که میدانی
اگر از عشق تو تنها مرا غم بود دستاور
دلم را شاد میسازم به عشق پاک یزدانی
مرا یک غنچه کافی بود از لبخند لبهایت
که سازم با همان لبخند دنیایی گلستانی
فقط دلواپسی این بود در اغاز شعر من
که گفتی دوستت دارم فقط در بیت پایانی
منم آن یار دیرینت همان دنیای شیرینت
چرا بردی مرا از یاد ،امان از یار پنهانی
چه تكرار دل انگيزي است در چرخيدن دستت
به دريا مي رسد بي شك، جوي رقصان پريشاني
مرا در سر هوایت آمد و در دل غم عشقت
نه در سر ماند اعصابی نه در دل ماند ایمانی
نپرسيد از نشان من ،نگوئيد از پشيماني
كه من تنبور مي دانم به قرآني كه مي خواني
ز ساز و چنگ و تنبورم، همه افلاكيان سرخوش
بياور بهر من شعري، در اين بزمي كه ميماني
و من خنياگر مجلس شدم بربط زدم آن دم
مبارك باد مي گويم و تو آواز من را هيچ ميداني
دلا تا كي بنالم از غم هجرش در اين بازار تنهايي
همي خواهي علاجم يا زنم بر طبل رسوايي
در اين بزمي كه باشد بربط توهين و ساز و طبل رسوايي
نخواهم خواند آوازي، نميگويم كلامي و نميمانم مگر همراهي با محبوب و دلداري
نه دل مفتون دلبندی نه دل مفتون دلداری
نه بر چشم من اشکی نه بر لبم آهی
ومن خنياگرم آري !...مجلس را دوباره گرم مي سازم
وتو ساغر به دستت دور من چون باد مي چرخي....
و من مست و خراباتي شدم، زاهد شدي آري
و تو چون باد مي چرخي و مي چرخي و ميداني....
صدای عشق از مینو، نسیم مهر از مینوبخوان از چهره ی زردم ، غزل های پریشانی
تو که اندوه عاشق را ، بدون واژه می خوانی
نگاهت آن طرف تر بود و دستت ضربدر میزد
به روی مشق عمرمن ، که ننوشتم به آسانی
منم آن چتر غمگینت ، که یادش هم نمی افتی
سراغ من نمی آیی ، مگر در روز بارانی
به منویّات شخصیّت، رسیدی از طریق من
و من آرام خندیدم ، زدم خود را به نادانی
جهان موی کف دست من درویش میخواهد
همان مهر حلال و جان آزادی که میدانی
اگر از عشق تو تنها مرا غم بود دستاور
دلم را شاد میسازم به عشق پاک یزدانی
مرا یک غنچه کافی بود از لبخند لبهایت
که سازم با همان لبخند دنیایی گلستانی
فقط دلواپسی این بود در اغاز شعر من
که گفتی دوستت دارم فقط در بیت پایانی
منم آن یار دیرینت همان دنیای شیرینت
چرا بردی مرا از یاد ،امان از یار پنهانی
چه تكرار دل انگيزي است در چرخيدن دستت
به دريا مي رسد بي شك، جوي رقصان پريشاني
مرا در سر هوایت آمد و در دل غم عشقت
نه در سر ماند اعصابی نه در دل ماند ایمانی
نپرسيد از نشان من ،نگوئيد از پشيماني
كه من تنبور مي دانم به قرآني كه مي خواني
ز ساز و چنگ و تنبورم، همه افلاكيان سرخوش
بياور بهر من شعري، در اين بزمي كه ميماني
و من خنياگر مجلس شدم بربط زدم آن دم
مبارك باد مي گويم و تو آواز من را هيچ ميداني
دلا تا كي بنالم از غم هجرش در اين بازار تنهايي
همي خواهي علاجم يا زنم بر طبل رسوايي
در اين بزمي كه باشد بربط توهين و ساز و طبل رسوايي
نخواهم خواند آوازي، نميگويم كلامي و نميمانم مگر همراهي با محبوب و دلداري
نه دل مفتون دلبندی نه دل مفتون دلداری
نه بر چشم من اشکی نه بر لبم آهی
ومن خنياگرم آري !...مجلس را دوباره گرم مي سازم
وتو ساغر به دستت دور من چون باد مي چرخي....
و من مست و خراباتي شدم، زاهد شدي آري
و تو چون باد مي چرخي و مي چرخي و ميداني....
از این باد و دم و مستی نمانده نای چرخیدن
بکش آتش در این مجلس بسوزان طبل رسوایی
بيا بردار اين تنبور و اين سنتور و اين جام معمائي
تو كه هر گام مينور را صداي عشق ميخواني...
صدای عشق از مینو، نسیم مهر از مینو
آری آری من بخوانم نام نیک همسرم تا آخر گیتی
چقدر سخت نسیم نگاه تو برسید
و از کنار دلم رد شدی به آسانی
برای بودنِ مهرِ لطیف و عشق آلودچه ساده گذر کردی از پریشانی
که بی تو میرسد هر دم به اوج ویرانی
میان این همه تکرارِِِ تلخ و درد آلود
نشسته ام به امیدِ شروع و آغازی
دروددوستان خوبم، وزن "مفاعلن فعلاتن مفاعلن فاعل" هست. کمی دقت بفرمایید. و قافیه هم باید به "انی" ختم بشه.. بنابرین کلمات دیگر مثل "آغازی" نمیتونن صرفا بخاطر داشتن حرف "ی" در انتها قافیه محسوب بشن.
با سپاس فراوان از ابیاتتون
ممنون محمود جان خیلی توضیحات مفیدی بود من که خیلی استفاده برم چون خیلی از سرودن شعر چیزی نمیدانم ممنون میشم بازم اشکالات این بیت رو بگوید
همیشه ساکت و خالیست، خانه سردم
و کاش.. دوست نمی بود عامل دردم
هردم از این شوق سری می نهم
تا برسد به دوست طنین هر دردم
از همه دوستان قدیمی و تازه سپاسگذارم. اما خوبان من، این یک قصیده یا غزل بنا بود باشه. یعنی دست کم باید وزن و قافیه رو حفط میکردید.. و هر وقت که براتون مشکل شد مطلع جدیدی ارائه میفرمودید. این الان شتر-گاو-پلنگ شده. البته تا 3 یا 4 بیت خوب جلو رفته، اما بعد عنان کار کاملا از دست رفته.
افسوس که تشکر امشب که بعد از چندین ماه آمدم فعال نیست وگرنه سیاوش دوست داشتنی و امیر عزیز ، زهرای گل و بعضی دیگه از دوستان شایسته تقدیر فراوان بودند بخاطر همون یک یا دو پستی که گذاشتند.
با اجازه دوستان مطلع جدیدی میگدارم.. از دوستانی که با عروض آشنایی کمتری دارن خواهش میکنم صفحه های ابتدایی رو مطالعه بفرمایند.. البته هر چی که تونستن بذارن، ما با کمک دوستان و با اجازه خودشون و البته با توضیح اشکالات ویرایش میکنیم. سپاسگذارم
از این نگاه پر از راز و چشم و پیشانی
و از لطافت اندام و قلب سیمانی
چه میشود که بگویم؛ چه جمع اضدادی
فقط بدان که.. نه اما! همان که میدانی
میان بازوی بودن چه ساده پرپر زد
زلال میگزرد از کنار قهوه ی ترک
غرور له شد و عق زد ..... : " زن خیابانی "
کثافت متعفن ... صدای هجمه ی آب
عبور پنجره ها از صدای عرفانی
می گویندگرصبرکنی زغوره حلواسازی اماصبردروغ بزرگ زندگیست سالهاست باغوره ها کلنجارمی روم حلوانمی شوندمحمود جان من یه چیزی نوشتم دیگه ایراد شو خودت بگو به نظر من این جستار میتونه محل خوبی برای دوستانی که به سرودن شعر علاقه دارن بشود زود نا امید نشو فکر کنم دوستان که شرکت نکردند یکم قافیه سختی رو انتخاب کردی و یا اینکه براشون هنوز جا نیفتاده این جستار خیلی از جستار ها رو دیدم اولش همین جوری بوده بعد ها از پرطرفدار ترین جستار ها شده صبر همه چیز را حل میکنه یکی دو هفته دیگر هم صبر کن
کنار خاطره هایت، ببین چه تنهایم
فقط بخواه.. به پای برهنه می آیم
فقط بگو که لبم را دوباره می بوسی
ببین ز شوق سرم را به ابر می سایم
ای که رفتی از برم با صد هزاران دلبری
غمزه ای کن که زشوق تا به لحد می آیم
با اینکه من عضو جدیدالورود هستم و وقت نکردم این پست رو دنبال کنم
با اجازتون منم یه بیت به این شعر اضافه میکنم
میان بازوی بودن چه ساده پرپر زد
هزار وهم نگفته، نیاز پنهانی
چه سخت می گذرد در حصار سنگی شهر
به شعرهای زمینی، صدای انسانی
نه بیشه ای، نه درختی نه بال قاصدکی
چقدر خسته ام از آیه های سیمانی
منِ خسته، پر از دردم، پر از اشک دیده
سیل اشکم ندارد سدی، دردم ندارد درمانی
از صدا می ترسد این شب در گلویت فریاد را زندان نکندرمان درد یار است ، رخسار همچو ماهت
دوری تا به کی جانا ، باز آ بودنت نیاز است
و من هنوز به یادت ترانه میخوانماز این نگاه پر از راز و چشم و پیشانی
و از لطافت اندام و قلب سیمانی
چه میشود که بگویم؛ چه جمع اضدادی
فقط بدان که.. نه اما! همان که میدانی
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
نفر قبلی رو تو یه بیت توصیف کن | اشعار و صنايع شعری | 111 | |
![]() |
تک بیت ترکی زیبا | اشعار و صنايع شعری | 50 | |
![]() |
آموزش وزن شعر فارسی | اشعار و صنايع شعری | 0 | |
![]() |
شعر-بحر طویل | اشعار و صنايع شعری | 4 | |
![]() |
کارگاه شعر تجربی و آموزش | اشعار و صنايع شعری | 28 |