مشاعرۀ سنّتی

[*نيروانا*]

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

نازنین حالا که من افتاده ام از پا چرا

آن برق را که می گذرد سرخوش از افق
پروای آشیانه ی این عندلیب نیست

 

[meddler]

دفتری بود که گاهی من و تو
می نوشتیم در آن
از غم و شادی و رویاهامان
از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم
من نوشتم از تو:
که اگر با تو قرارم باشد
تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
که اگر دل به دلم بسپاری
و اگر همسفر من گردی
من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال

لطفا به دستها ی زنی مرده فکر کن
لطفا به من ... من که زمین خورده فکر کن

 

[tracer]

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

نازنین حالا که من افتاده ام از پا چرا

شهریار را گوییم چوب در آستینت کند به جرم تحریف!!
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا //بى وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا

 

[meddler]

آن برق را که می گذرد سرخوش از افق
پروای آشیانه ی این عندلیب نیست

تو موی بور داری و .... منم سیاه و سبزه ام
به بچه مان که آمده ... سیاه و بور اگر نبود !

 

[*نيروانا*]

لطفا به دستها ی زنی مرده فکر کن
لطفا به من ... من که زمین خورده فکر کن

نیمه شب بود و تو در خاطر من چون هر شب
ره خواب بر چشم ترم می بستی

 

[*نيروانا*]

تو موی بور داری و .... منم سیاه و سبزه ام
به بچه مان که آمده ... سیاه و بور اگر نبود !

هااااااااااااااااااااااااااان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دید کز آن‌ دل‌ آغشته‌ به‌ خون‌
آید آهسته‌ برون‌ این‌ آهنگ:

«آه‌ دست‌ پسرم‌ یافت‌ خراش‌
آه‌ پای‌ پسرم‌ خورد به‌ سنگ»

 

[*نيروانا*]

شهریار را گوییم چوب در آستینت کند به جرم تحریف!!
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا //بى وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا

ای وای بر اسیری كز یاد رفته باشد

در دام مانده باشد، صیّاد رفته باشد

 

[A R M A N]

شهریار را گوییم چوب در آستینت کند به جرم تحریف!!
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا //بى وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا

امشب یکم نمیدونم چرا اینجوری شدم

 

[meddler]

نیمه شب بود و تو در خاطر من چون هر شب
ره خواب بر چشم ترم می بستی

یکی دوتا پک و ... بعد هم برو تو جات بتمرگ !
زنت تو من من حرفاش.... " آخه جدا "... بتمرگ
"تو که دوسش نداری...... عاشقش شدی ؟ .... نشدی"
دوباره پاشده عقلم .... تو رو خدا بتمرگ


با عرض پوزش !

 

[*نيروانا*]

یکی دوتا پک و ... بعد هم برو تو جات بتمرگ !
زنت تو من من حرفاش.... " آخه جدا "... بتمرگ
"تو که دوسش نداری...... عاشقش شدی ؟ .... نشدی"
دوباره پاشده عقلم .... تو رو خدا بتمرگ

امشب...توخوبي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوست

صاحب خبر بیامد و من بی‌خبر شدم

 

[meddler]

امشب...توخوبي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوست

صاحب خبر بیامد و من بی‌خبر شدم

نه
من و آن بید مجنون ساده مردیم
چو مردان راحت و استاده مردیم
بگو با باده نوشان ما دریغا
به پای خم ز داغ باده مردیم

 

[raha.68m]

می شود برای من کمی دعا کنی...؟
می شود کمی سفارشی به آن رفیق با وفا-خدا-کنی...

 

[A R M A N]

می شود برای من کمی دعا کنی...؟
می شود کمی سفارشی به آن رفیق با وفا-خدا-کنی...

یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش, میسپارم به تو از چشم حسود چمنش

 

[meddler]

یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش, میسپارم به تو از چشم حسود چمنش

شعر خون بار من ای باد بدان یار رسان
که ز مژگان سیه بر رگ جان زد نیشم

 

[A R M A N]

شعر خون بار من ای باد بدان یار رسان
که ز مژگان سیه بر رگ جان زد نیشم

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

 

[fereshte.m]

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

ترسم این قوم که بر درد کشان می خندند

در سر کار خرابات کنند ایمان را

 

[*سهیلا*]

ترسم این قوم که بر درد کشان می خندند

در سر کار خرابات کنند ایمان را

آن کس است اهل اشارت که بشارت دارد.....نکته ها هست بسی محرم اسرار کجاست

 

[seabride]

آن کس است اهل اشارت که بشارت دارد.....نکته ها هست بسی محرم اسرار کجاست

تا نگرید طفلک حلوا فروش
دیگه بخشایش کجا آید به جوش

 

[fereshte.m]

تا نگرید طفلک حلوا فروش
دیگه بخشایش کجا آید به جوش

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها

 

[*سهیلا*]

تا نگرید طفلک حلوا فروش
دیگه بخشایش کجا آید به جوش

شب تار است و ره وادی ایمن در پیش......آتش طور کجا موعد دیدار کجاست

 

[YAALIASGHAR]

تا تو نگاه میکنی کارمن آه کردنست
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردنست

 

[seabride]

تا تو نگاه میکنی کارمن آه کردنست
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردنست

تومپندار که خاموشی من
هست برهان فراموشی من

 

[MOΣIN]

تومپندار که خاموشی من
هست برهان فراموشی من

ناصحم گفت كه جز غم چه هنر دارد عشق....... گفتم اى خواجه عاقل هنرى بهتر ازين

 

[seabride]

ناصحم گفت كه جز غم چه هنر دارد عشق....... گفتم اى خواجه عاقل هنرى بهتر ازين

نمیدانم چه میخواهم بگویم
زبانم در دهان بازبسه ست

 

[MOΣIN]

نمیدانم چه میخواهم بگویم
زبانم در دهان بازبسه ست

تو كافر دل نمى بندى نقاب زلف و مى ترسم...........كه محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو

 

[Mute]

وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد
که شمع ِصومعه افروزی از چراغ کِنشت

 

[MOΣIN]

وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد
که شمع ِصومعه افروزی از چراغ کِنشت

تا گنج غمت در دل ديوانه مقيم است...همواره مرا كوي خرابات مقام است

 

[Mute]

تا گنج غمت در دل ديوانه مقيم است...همواره مرا كوي خرابات مقام است

تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام
شمه ای از نفحات نفس یار بیار

 

[MOΣIN]

تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام
شمه ای از نفحات نفس یار بیار

روزگاریست که دل چهره مقصود ندید......ساقیا آن قدح آینه کردار بیار

 

[Mute]

روزگاریست که دل چهره مقصود ندید......ساقیا آن قدح آینه کردار بیار

روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آن که چون تو پاک نیست